اینکه بعضی از افراد ناقص‌الخلقه متولد می‌شوند و یا بعضی کودکان تاوان گناه پدر و مادر خود را پس می‌دهند و یا برعکس با عدالت خدا در تناقص نیست؟

عدل از صفات ذاتی خدای متعال است و در تکوین و تشریع جایگاه گوناگونی دارد که به آن می پردازیم:

الف) عدل تکوینی: خداوند به هر موجودی آنچه را که شایستگی آن را دارد عطا می کند، و هرگز استعدادها را در مقام افاضه و ایجاد، نادیده نمی گیرد (ربنا الذی اعطا کل شیء خلقه ثمّ هدی).

ب) عدل تشریعی: خدا انسان را که شایستگی کسب کمالات معنوی را دارد، با فرستادن پیامبران و تشریع قوانین دینی هدایت می کند و نیز انسان را به آنچه خارج از توان اوست تکلیف نمی کند.

ج)عدل جزایی: خدا هرگز به مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، از نظر پاداش و کیفر یکسان نمی نگرد، بلکه هر انسانی را مطابق استحقاق و شایستگی او، پاداش می دهد. (و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا). بنابراین صفات الهی عین ذات اوست و هر کاری که انجام می دهد، عین عدالت است و می توان گفت که افعال باریتعالی بر اساس عدالت و حکمت است و هم اینکه افعال او عین عدالت است.

نوشتار زیر توضیحات بیشتری پیرامون عدل الهی دارد که بسیار مفید و کارگشاست: عدالت خدا به عنوان یکی از اصول بنیادی اسلام است، از بعضی روایات استنباط می شود که در ذهن شیعه در زمان ائمه (ع) عقیده به عدالت خدا از سایر اصول اعتقادی -بجز توحید- مهمتر بوده و هموزن توحید برای اعتقاد بر عدل ارزش قائل بوده اند و این دو اصل را حساسترین ارکان اسلام دانسته اند. امام صادق (ع) در معنای عدل می فرماید: «و اما العدل فان لا تنسب الی خالقک ما لامک علیه». و اما معنای عدل این است که آنچه تو را خداوند برای ارتکاب آن ملامت کرده به او نسبت ندهی، و او را با آن همه بدگویی از ظلم، ظالم معرفی نکنی یا کار او را طوری توجیه نکنی که ظالم محسوب شود. (توحید صدوق) و در سخن دیگری امام به هشام بن حکم از شاگردان بحث عقاید آن حضرت بود، فرموده: «من العدل ان لا تتهم » یکی از نشانه های عقیده به عدالت خدا این است که او را متهم به کار زشتی که از انجام آن نهی کرده نکنی. یکی از مسائلی که از قدیم مورد توجه بوده و مکرر مورد پرسش قرار می گیرد، این است که اگر خداوند عادل است و به هیچ کس در هیچ شرایطی ستم نمی کند، خالق ناکامیها و شرور و مشکلات در جهان، کیست؟ چرا گروهی را زیبا آفریده و گروهی را زشت؟ مرگ و نیستی، نادانی و ناتوانی، فقر و محرومیت، طوفان و سیل و زلزله، ستم و تبعیض، عوامل گمراهی و ضلالت و … که چرا خداوند از این امور جلوگیری نمی کند؟! برای پاسخ به این انتقادها در کتب کلامی و فلسفی، پاسخهای مبسوطی ذکر شده ولی این نکته قابل توجه است که تاکنون آنگونه که شایسته است؛ در پاسخهایی که خود خداوند متعال در پاسخ این انتقادها فرموده، تعمق و دقت کافی نشده و حتی به صورت کامل مورد بحث قرار نگرفته است؛ لذا ما به ذکر پاسخهایی که از قرآن کریم و روایات اسلامی درباره فلسفه شرور و ناکامی ها استنباط می شود، اکتفا می کنیم. اولا باید دید ملاک تشخیص «خیر و شر» چیست؟ آیا ملاک خیر بودن یا شر بودن چیزی، تشخیص ابتدایی عقل است یا اینکه میزان تشخیص عقل، پس از دقت و احاطه به تمام خصوصیات آن، ملاک می باشد؟!

به عبارت دیگر، گاهی به محض اینکه انسان چیزی را موافق طبع نیافت، فکر می کند که شر است؛ آیا همین تشخیص سطحی می تواند میزان شناخت خیر و شر باشد؟ بدون شک تا یک موضوع، تمام ابعاد آن برای عقل روشن نباشد، عقل نمی تواند خوب بودن یا بد بودن، خیر بودن یا شر بودن آن را تشخیص و تمییز دهد؛ و اگر بدون شک، در نظر گرفتن تمام ابعاد، عقل نظری در این زمینه داد، آن نظر سطحی و فاقد اعتبار است. چه بسا چیزهایی که بحسب تشخیص ابتدایی و یا سطحی عقل، خیر به نظر می رسد ولی در واقع شر و ناپسند است و بالعکس. آنوقت برای بعضی این فکر پیش می اید که اگر خدا عادل است عادل است، چرا جهان موافق میل ما نیست. قرآن کریم در موارد متعددی متذکر این واقعیت شده که تشخیص ابتدایی عقل، ملاک تشخیص خیر و شر نیست. در سوره بقره آیه ۲۱۶ می فرماید: «کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم». در سوره نساء ایه ۱۹ آمده است: «عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا». در سوره آل عمران آیه ۱۵۷ آمده است: «و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفره من الله و رحمه و خیر مما یجمعون». همانظور که ملاحظه می کنید در این آیات تحمل مشکلات پیکار، شهادت و کشته شدن و در خون غلطیدن که به تشخیص ابتدایی عقل، شر است، خداوند آن را خیر قلمداد می کرده و عقل را در تشخیص و اظهار نظر بی تأمل، تخطئه نموده و یک قانون کلی بیان کرده که ملاک خیر بودن یا شر بودن اشیاء، موافق میل بودن آنها نیست. عکس این قضیه نیز در قرآن آمده است، یعنی جایی که از نظر سطحی خیر است و در واقع شر می باشد. قرآن کریم، مال و ثروت فراوان را برای افراد مترف و استثمارگران، شر و سرمایه بدبختی می داند، در صورتی که از دیدگاه مردم کوتاه فکر و به تشخیص ابتدایی عقل، این ثروتهای بی کران، مایه سعادت و خوشبختی آنهاست و خیر محسوب می شود.

آیه ۵۵ سوره توبه می فرماید: «فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها الحیاه الدنیا» آیه ۱۸۰ سوره مبارکه آل عمران می فرماید: «و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیر لهم بل هو شر لهم» مردم وقتی قارون که سنبل زراندوزان و سرمایه داران بود را می دیدند، می گفتند: «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم» یعنی: ای کاش ما هم مانند قارون دارای ثروت و مکنت بودیم که او از خوشیها دارای سهم بزرگی است. ولی طولی نکشید که چهره واقعی زراندوزی نقاب افکند و خداوند او را به کیفر کردارش در زمین فرو برد (قصص ۷۷-۸۳). آنچه از مجموع آیات مذکور استفاده می شود، توجه دادن به این حکم بدیهی و قطعی عقل است که کامیابی موقت در صورتی که عواقب خطرناک داشته باشد، خیر نیست و ناکامی موقت هم در صورتی که دارای آثار مثبت و سازنده باشد، شر نیست. امیر مؤمنان (ع) می فرماید: آن خیری که پس از آن آتش دوزخ باشد، خیر نیست و آن شری که پس از آن بهشت باشد، شر نیست! نکته دقیق اینکه، چون راز هستی برای انسان مکشوف نیست و دانستنیهای انسان در برابر نادانیهای او، نسبت قطره به اقیانوس است، لذا هر چند نسبت به پاره ای از مسائل کاملا عقل می تواند احاطه داشته باشد و حکم قطعی صادر کند، ولی بسیاری از مسائل پیش می آید که عقل پس از دقت هم نمی تواند احاطه به تمام ابعاد موضوع حکم خود پیدا کند؛ و لذا نباید در این مورد حکم قطعی بدهد. و قضیه ملاقات حضرت موسی و خضر (ع) نمونه بارز این مسئله است. ثانیا از دیدگاه متون اسلامی، مصائب و مشکلات و سختیهایی که در نظام هستی گریبانگیر انسان می شود، دو نوعند: ناکامی و مصائب افراد مکلف و مسئول. ناکامیهای افراد مستضعف. از دیدگاه اسلام مصائب و مشکلاتی که در نظام هستی متوجه افراد مسئول و مکلف می گردد، از دو حال خارج نیست: یا این مشکلات و مصائب ثمره کردار خود اوست که در نظام ثابت و غیر قابل تغییر آفرینش بر اساس قانون عمومی علیت گریبانگیر او شده و یا مشکلاتی است که در نظام آفرینش برای تکامل انسان که فلسفه افرینش اوست قرار گرفته و فلسفه این سختیها با فلسفه آفرینش انسان یکی است و در حقیت این مصیبت و بلا نیست بلکه یکی از بزرگترین موهبتهای الهی است. و اما ناکامیهای افراد مستضعف معلول علل طبیعی و بر اساس قانون علیت است که به طور اجمال به بررسی هر دو صورت می پردازیم: از دیدگاه قرآن کریم، تمام مصائب فردی و اجتماعی که گریبانگیر بشر می شود، زاییده انتخاب و سوء استفاده از آزادی خویش است. در آیه ۳۰ سوره شوری می فرماید: «ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم» و در آیه ۷۹ نساء می فرماید: «ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من مصیبه فمن نفسک». اگر انسان دو بعدی نبود و از آزادیهای خود، سوء استفاده نمی کرد، هیچگونه مشکل مادی و معنوی و فردی و اجتماعی نداشت؛ لذا قرآنمی فرماید: «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض …» (اعراف۶۹). ولی وقتی انسان پا را از گلیم خود بیرون برد و از آزادی و اختیار خود سوء استفاده نمود، این سوء استفاده، بر اساس قوانین موجود در متن جهان آفرینش و بر اساس سنت غیر قابل تغییر جهان، موجب پیدایش مصائب گوناگونی برای شخص عامل و بلکه برای جامعه می شود و بالاتر از این، موجب فساد و تباهی در جهان هستی می گردد.

البته مصائب در مورد انسانهای پاکی که دچار خطا شده اند، از نظر متون اسلامی، دارای دو حکمت است:

الف) تأدیب: اگر کسی در راهی است منتهی به هلاکت و بدبختی می شود و هر گونه خوشی و کامیابی در این راه برای او شر محض است و خیر او در این است که هر چه بیشتر در این راه سختی و مصیبت و ناکامی ببیند تا بلکه از نیمه راه منصرف شود.

ب) تمحیص: واژه تمحیص به معنی پاکسازی است، چون کردار ناشایسته در روح و روان انسان اثر می کند و فطرت پاک او را آلوده می سازد: «بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» (بحار ج۷۵). (بلکه کردار ناشایسته، دلهایشان را زنگ زده و فطرت پاک انسانی آنها مانند آهن، زنگ زده گردیده است.) پیامبر اکرم (ص) می فرماید: هیچ سختی و بیماری و آزار و اندوهی به مؤمن نمی رسد مگر اینکه خداوند به وسیله آن گناهان، او را پاک می سازد. (بحار ج۸۱). امام علی (ع) روزی به اطرافیان خود فرمود: می خواهید برایتان بگویم که با فضیلت ترین آیات قرآن کدام است؟ پیامبر خدا به ما فرمود: «ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» و خداوند بزرگوارتر است که این طور افرادی را که در دنیا کیفر کردار خود را دیده اند در آخرت دوباره آنها را عقاب کند … .

دوم: فلسفه مصائب در رابطه با تکامل انسان: می دانیم که انسان موجودی است دو بعدی که یک بعد او را جسم و بعد دیگرش را جان تشکیل داده است، بدون تردید فراهم بودن وسایل عیش و نوش و خوشگذرانی، عامل تقویت و تکامل جسم نیست؛ بلکه مطلب کاملا به عکس است، افرادی که در ناز و نعمت به سر می برندو کوچکترین سختی در زندگی تحمل نکرده اند، از نظر جسمی ناتوان تر از دیگران هستند و این قانون نه تنها در مورد انسان بلکه در مورد تمام حیوانات و گیاهان و نباتات نیز جاری است. و همانگونه که جسم انسان جز در پرتو مشکلات و سختیها نیرو نمی گیرد، و باید از سختیها تغذیه کند، روح و جان انسان هم جز با تغذیه از مشکلات، تکامل نخواهد یافت و این مطلب نیاز به استدلال ندارد و از واضحات است. پیامبر اکرم (ص) این واقعیت را چه زیبا بیان فرمود: «ان الله لیغذی عبده المؤمن بالبلاء کما تغذی الوالده ولدها باللبن». یعنی: خداوند بنده با ایمان خود را با بلا و سختیها تغذیه می کند همانطور که مادر فرزندش را با شیر تغذیه می نماید. امام عسکری (ع) می فرماید: «ما من بلیه الا و لله فیها نعمه محیط بها» یعنی: هیچ بلایی نیست مگر اینکه خداوند در نهاد آن خیر نهفته که آنرا فرا می گیرد! یکی از بزرگترین دانشمندان روانشناس می گوید: مصائبی که ما را احاطه می کند، غالبشان نعمتهای مستور و پنهانند که باعث جنبش و تحرکند! میلتون می گوید: بهترین مردمان از لحاظ عمل آنهایند که بیشتر رنج برده اند.  بر این اساس پیامبر اکرم می فرماید: ایمانت کامل نمی شود تا اینکه مشکلات را نعمت و خوشگذرانی را محنت ندانی!

ثالثا. مصائب افراد مستضعف: سؤالی است که چرا بسیاری از کودکان در نظام آفرینش با بدترین وضع ادامه حیات می دهند و به صورت رقت انگیزی زنگی می کنند و جان می دهند؟! دو پاسخ به این اشکال می توان داد که مستفاد از قرآن و روایات اسلامی است: آثار تکوینی گناه: آثار تکوینی گناه عبارت است از آثاری که در رابطه با نظام هستی است و نظام تکوینی جهان اقتضا آن آثار را دارد؛ مانند جوشش آب وقتی به درجه مخصوص از حرارت برسد. بعلاوه نظام هستی بر اساس قانون علیت است، به این معنا که هر پدیده ای در جهان از مجرای خاصی که علت و به وجود آورنده آن است، موجود می گردد و به قول شهید مطهری، آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب خوانده می شود در زبان دین ، سنت الهی نامیده می شود: «فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا». امام صادق(ع) می فرماید: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب فجعل لکل شیء سببا» یعنی خداوند امتناع می ورزد که اشیاء را جز از مجرای سببها جریان دهد، پس برای هر چیزی نسبتی قرار داده است؛ لذا از نظر اسلام گناه و کردار ناشایسته انسان تکوینا و بر اساس قانون علیت نه تنها در مورد شخص گنه کار تأثیر سوء دارد بلکه نسبت به سرنوشت سایر افراد جامعه نیز مؤثر است. تذکر و آگاهی: دومین فلسفه ای که در روایات اسلامی برای وجود مصائب و بلاها در سطح جامعه ذکر شده است، مسئله تذکر و آگاهی است.

امام صادق (ع) خطاب به مفضل که از اصحاب جلیل القدر امام صادق و امام کاظم (ع) است و در نزد ائمه از جایگاه رفیع و منزلت عظیمی برخوردار بوده و از اصحاب خاص آنان به شمار می رفته است، در فلسفه بلاها فرمودند: اگر آفرینش گر و حکیم و تدبیرگری در کار نیست، چرا بیش از این و سخت تر از این آفات پدید نمی آید؟ نمی بینی که جهان هستی از آن بلاهای بزرگ در امان است و تنها گاه به این درد و بلاهای آسانس گرفتار می شود؟ این برای آن است که مردم ادب شوند و استقامت یابند. آنانکه این بلاها و مصیبت ها را بی فایده و خالی از حکمت می پندارند مانند کودکانی هستند که داروهای تلخ و شفابخش را نکوهش می کنند و از اینکه از غذاهای زیانبار منعی می شوند به خشم می آیند. کوتاه سخن اینکه آفرینش گر والا مرتبه، با حکمت و قدرت خود همه این امور را به سود و مصلحت همه می گرداند؛ چنانکه اگر توفان، درختی یا نخلی را از ریشه در آورد، سازنده ماهر آن را بر می دارد و در جاهای فراوان بکار می گیرد. بنابراین نزول بلایا باید به سه نکته توجه کرده: الف) علتها و اسباب؛ ب) مصلحتهای الهی؛ ج) وجود حکمت و عدالت حق.
منبع : پایگاه عرفان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *