چکیده :
تبرک به صالحین و اخیار از امت و اماکن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان، از ناحیه وهابیون به شدت انکار شده و آن را از مصادیق شرک شمرده اند و با کسانی که قصد تبرک جستن از آثار انبیا و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه می کنند. از همین رو، تبرک یکی از مسائل اختلاف برانگیز بین وهابیون و مسلمین است. به همین جهت جا دارد که در این مسئله دور از تعصبات و جنجال ها بحث نماییم تا حقیقت مطلب روشن گردد.
متن مقاله :
تبرک به صالحین و اخیار از امت و اماکن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان، از ناحیه وهابیون به شدت انکار شده و آن را از مصادیق شرک شمرده اند و با کسانی که قصد تبرک جستن از آثار انبیا و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه می کنند. از همین رو، تبرک یکی از مسائل اختلاف برانگیز بین وهابیون و مسلمین است. به همین جهت جا دارد که در این مسئله دور از تعصبات و جنجال ها بحث نماییم تا حقیقت مطلب روشن گردد.
فتاوای وهابیون در حرمت تبرک
۱ صالح بن فوزان از مفتیان وهابیون می گوید: سجده کردن بر تربت اگر به قصد تبرک به این تربت و تقرب به ولی باشد، شرک اکبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضیلت این تربت باشد، همانند فضیلت زمین مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوی و مسجد الأقصی، بدعت است…. (۱) .
۲ ابن عثیمین می گوید: تبرک جستن به پارچه کعبه و مسح آن از بدعت هاست، زیرا در این باره از پیامبر(صلی الله علیه وآله) چیزی نرسیده است. (۲) .
۳ گروه دائمی مفتیان وهابیون می گویند:… توجه پیدا کردن مردم به این مساجد و مسح نمودن دیوارها و محراب ها و تبرک به آنها بدعت و نوعی شرک و شبیه به عمل کفار در جاهلیّت است. (۳) .
۴ بن باز می گوید: قرار دادن قرآن در ماشین به جهت تبرک، اصلی بر آن نبوده و غیر مشروع است. (۴) .
۵ ابن فوزان می گوید: تبرک به معنای طلب برکت و او به معنای ثبات خیر و طلب خیر و زیادتی آن است و این طلب باید از کسی باشد که مالک آن بوده و بر آن قدرت دارد و او همان خداوند سبحان است که برکت نازل کرده و ثبات می دهد. هیچ مخلوقی قدرت بر بخشش، برکت، ایجاد و ابقاء و تثبیت آن ندارد.
لذا تبرک به اماکن و آثار و اشخاص از زندگان و مردگان جایز نیست، زیرا یا شرک است و یا…. (۵) .
۶ ابن عثیمین نیز می گوید: برخی از زائرین دست به محراب و منبر و دیوار مسجد می کشند، تمام اینها بدعت است. (۶) .
معنای تبرک
تبرک در لغت به معنای طلب برکت است و برکت به معنای زیادت و رشد یا سعادت است. (۷) تبرک به چیزی؛ یعنی طلب برکت از طریق آن شیء. و در اصطلاح به معنای طلب برکت از طریق چیزها یا حقیقت هایی است که خداوند متعال برای آنها امتیازها و مقام های خاصی قرار داده است؛ همانند لمس کردن یا بوسیدن دست پیامبر(صلی الله علیه وآله)یا برخی از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.
تبرک در قرآن کریم
کلمه برکت در قرآن کریم با الفاظ گوناگونی به کار رفته است؛ برای افاده این معنا که برخی از اشخاص یا مکان ها و زمان های معینی را خداوند متعال به جهات خاصی نوعی برکت افاضه کرده است.
الف) برکت در اشخاص
۱ خداوند متعال درباره حضرت نوح(علیه السلام) و همراهانش می فرماید: ” اهْبِطْ بِسَلام مِنّا وَ بَرَکات عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَم مِمَّنْ مَعَکَ “؛ (۸) ای نوح! از کشتی فرود آی که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبایلی که همیشه با تو هستند.
۲ هم چنین درباره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید: ” وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا “؛ (۹) و مرا هر کجا باشم برای جهانیان مایه رحمت و برکت گردانید و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.
۳ در مورد حضرت ابراهیم و فرزندش اسحاق می فرماید: ” فَلَمّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النّارِ وَ مَنْ حَوْلَها “؛(۱۰) چون موسی به آن آتش نزدیک شد او را ندا کردند. آن کس که در اشتیاق این آتش است یا به گردش در طلب است….
خداوند متعال می فرماید: ” وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ “؛ (۱۱) و مبارک گردانیدیم بر او و بر اسحاق.
هم چنین درباره اهل بیت(علیهم السلام)، یا اهل بیت ابراهیم(علیه السلام) می فرماید: ” رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ “؛ (۱۲) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است، زیرا خداوند بسیار ستوده و بزرگوار است.
ب) برکت در زمان و مکان
لفظ برکت و مشتقّات آن در مورد برخی از اماکن و بخش هایی از زمین یا زمان نیز به کار برده شده است:
۱ خداوند متعال راجع به مکه مکرمه می فرماید: ” إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ “؛ (۱۳) همانا اولین خانه ای که برای مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدایت خلایق است.
۲ در رابطه با مسجد الأقصی و اطراف آن می فرماید: ” سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ “؛ (۱۴) پاک و منزه است خدایی که در شبی بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سوق داد که پیرامونش را مبارک و پرنعمت ساخت.
۳ و درباره شب قدر می فرماید: ” إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَه مُبارَکَه إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ “؛ (۱۵) این قرآن بزرگ کتابی مبارک و عظیم الشأن است که بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند.
تبرک در روایات
با مراجعه به روایات با طیف بسیاری از کلمات نبوی و اهل بیت(علیهم السلام)مواجه می شویم که سخن از تبرک به میان آورده و محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) را اشخاص مبارک، معرفی نموده اند:
۱ پیامبر(صلی الله علیه وآله) در کیفیت صلوات چنین دستور داده اند که بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم، و بارک علی محمّد و علی آل محمّد، کما بارکت علی ابراهیم فی العالمین انّک حمید مجید و السلام کما قد علمتم. (۱۶) .
۲ در صحیح بخاری در کیفیت صلوات به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چنین آمده است: اللّهم صلّ علی محمّد عبدک و رسولک، کما صلّیت علی ابراهیم و بارک علی محمّد و آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم. (۱۷) .
تبرک در تاریخ
آیا تبرک به مفهوم اصطلاحی آن یک واقعیّت تاریخی است که در بین امّت های صاحب شریعت رایج بوده، تا از سیره و روش آنان کشف کنیم که تبرک در بین امّت های دینی پیشین نیز امری مشروع بوده است؟
در پاسخ این سؤال می گوییم: تبرک به آثار انبیا، از جمله مسائلی است که در امت های دینی پیشین نیز سابقه داشته است، اینک به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
۱ خداوند متعال در مورد تبرک حضرت یعقوب(علیه السلام) به پیراهن فرزندش حضرت یوسف(علیه السلام) و فرستادن آن برای پدرش یعقوب(علیه السلام) از قول حضرت یوسف(علیه السلام)می فرماید: ” اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیرًا “؛ (۱۸) پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده بر روی او افکنید تا دیدگانش بینا شود.
برادران حضرت یوسف(علیه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پیراهن را برداشته و بر صورت یعقوب(علیه السلام) انداختند. پدری که در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زیادی اشک نابینا شده بود. در این هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به برکت پیراهن یوسف(علیه السلام) بینا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد که این عمل را مستقیماً انجام دهد، ولی از آن جا که عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نیز برخی مادی و برخی معنوی است، حکمت الهی بر این تعلق گرفته که در انبیا و صالحین و آثارشان برکت قرار دهد تا از این طریق مردم به آنها اعتقاد پیدا کرده و به آنها نزدیک شوند و در نتیجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پیدا کرده و به ثواب او نائل آیند.
۲ از جمله موارد دیگری که قرآن در مورد امت های دینی پیشین به آن اشاره کرده، تبرک جستن بنی اسرائیل به تابوتی است که در آن آثار آل موسی و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن کریم قصه پیامبر بنی اسرائیل که بشارت به پادشاهی طالوت داد، این چنین حکایت می کند: ” إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فیهِ سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ “؛ (۱۹) نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق [عهد] که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن] بر جای نهاده اند در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند به سوی شما خواهد آمد.
این تابوت همان تابوتی است که به امر خدا مادر حضرت موسی (علیه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روی آب رها نمود، این تابوت در بین بنی اسرائیل احترام خاصی داشت؛ به حدّی که به آن تبرک می جستند. حضرت موسی(علیه السلام)قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آیات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصیّ اش یوشع به ودیعه گذارد. این صندوق نزد بنی اسرائیل بود و آن را از دید مردم پنهان نگه می داشتند. بنی اسرائیل تا مادامی که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولی هنگامی که گناه کرده و به تابوت بی احترامی کردند، خداوند آن را مخفی نمود. آنان بعد از مدّتی، آن را از یکی از انبیایشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان کرد و نشانه ملک او، همان صندوق [عهد] بود.
زمخشری می گوید: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسی(علیه السلام) در صدد قتال برمی آمد آن را بیرون آورده و در منظر بنی اسرائیل قرار می داد تا با دیدن آن آرامش پیدا کرده و در جهاد سست نگردند…. (۲۰) .
از این داستان استفاده می شود که بنی اسرائیل نیز از تابوتی که آثار حضرت موسی در آن بوده تبرک می جستند و برای آن احترام خاصی قائل بوده اند.
سیره مسلمین در تبرک
سیره صحابه در تبرک به پیامبر در زمان حیاتش
محمد طاهر مکّی می گوید: تبرک به آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) سنت صحابه بوده است که این سنت را تابعین و صالحین مؤمن نیز دنبال نموده اند. تبرک به آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عصر آن حضرت واقع شد و حضرت بر کسی انکار نکرد و این خود دلیل قاطعی بر مشروعیت تبرک است، زیرا اگر این چنین نبود پیامبر(صلی الله علیه وآله) مردم را از آن نهی می کرد؛ خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که غالب صحابه ایمان های قوی داشته و تابع دستورهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بوده اند. (۲۱) .
ابن حجر می گوید: هر مولودی که در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده قطعاً پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دیده است، زیرا اصحاب انگیزه فراوانی داشتند تا فرزندان خود را به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آورده تا به پیامبر(صلی الله علیه وآله) متبرک ساخته و پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را تحنیک کند. (۲۲) حتی گفته شده که بعد از فتح مکه، اهالی آن فرزندانشان را نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) می آوردند تا دست مبارکش را بر سرشان کشیده و دعای به برکت نماید. (۲۳) .
در این زمینه روایات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱ عایشه نقل می کند: صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می آوردند تا آنان را تحنیک کرده و مبارک گرداند. (۲۴) .
۲ امّ قیس فرزندش را که هنوز غذا نخورده بود نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)آورد و او را در دامن آن حضرت(صلی الله علیه وآله) قرار داد…. (۲۵) .
ابن حجر در شرح این حدیث می گوید: از این حدیث استفاده می شود که تحنیک طفل و تبرک به اهل فضل مستحب است. (۲۶) .
۳ انس می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را دیدم که حلاّق سر مبارکش را می تراشید و اصحاب دور وجودش طواف می کردند تا اگر دانه مویی از سر حضرت(صلی الله علیه وآله) جدا شود بر دستان آنها قرار گیرد. (۲۷) .
۴ ابی حجیفه می گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رسیدم، در حالی که وضو می گرفت و مردم بر هم سبقت می گرفتند تا از آب وضوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بهره ببرند. هر کس از آن آب بر می داشت، برای تبرک به خود می مالید و کسی هم که به آن دسترسی پیدا نمی کرد از رطوبت دیگری استفاده می برد. (۲۸) .
عروه از مسور و دیگران نقل می کند: هنگام وضوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، نزدیک بود که مردم به دلیل هجوم آوردن برای تبرک از آب وضوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) خودشان راهلاک کنند. (۲۹) .
۵ سعد می گوید: از اصحاب رسول خدا شنیدم که می گفتند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله)کنار چاه بضاعه آمد و با دلوی از چاه آب کشید و با آن وضو گرفت و بقیه آن را داخل چاه ریخت. بعد از این جریان هرگاه شخصی مریض می شد، از آن چاه آب می کشیدند و او را می شستند؛ و فوراً شفا می یافت. (۳۰) .
۶ ابو ایوب انصاری می گوید: بعد از آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد خانه ما شد؛ من برای حضرتش غذا می آوردم، هنگامی که ظرف غذا را بر می گرداندم، من و همسرم از محل دست های پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غذا به نیت تبرک برداشته و استفاده می کردیم. (۳۱) .
رأی ابن تیمیه و احمد بن حنبل در تبرک:
ابن تیمیه در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم نقل می کند: احمد بن حنبل و غیر او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستی پیامبر(صلی الله علیه وآله) را بر روی منبر برای تبرک مسح نماید، ولی مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند. ولی برخی دیگر از اصحاب ما روایتی از احمد نقل کرده که مسح قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نیز جایز شمرده است.
تبرک صحابه و تابعین به آثار پیامبر بعد از وفاتش
بخاری در صحیح بابی را به این مضمون ذکر کرده است. آنچه از زره، عصا، شمشیر، ظرف، انگشتر و… مو، کفش و… از چیزهایی که صحابه و دیگران به آنها بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) تبرک می جستند. (۳۲) .
۱ نقل است که معاویه هنگام وفات وصیت کرد که با پیراهن، شلوار، قبا و مقداری از موی پیامبر(صلی الله علیه وآله) دفن شود. (۳۳) .
۲ عمر بن عبدالعزیز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخنی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را آورده و در کفنش قرار دهند. (۳۴) .
۳ ابن سعد می گوید: در حنوط انس بن مالک، کیسه ای از مشک و مویی از موهای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را قرار دادند. (۳۵) .
۴ ابن سیرین می گوید: به عبیده گفتم: نزد ما مقداری از موی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طرف انس یا اهل او باقی مانده که برای من محبوب تر است از دنیا و آخرت. (۳۶) .
۵ صفیه می گوید: هرگاه عمر بر ما وارد می شد دستور می داد تا کاسه ای که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نزد ما بود به او دهیم، سپس آن را از آب زمزم پر می نمود و از آن می آشامید و به قصد تبرک بر صورتش می پاشید. (۳۷) .
۶ انس می گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر امّ سلیم وارد شد و در آن جا مشکی از آب دید که بر دیوار آویزان شده بود؛ آن گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) ایستاده از آن آب آشامید. امّ سلیم مشک را برداشته و دهانه آن را بریده و برای تبرک نزد خود نگاه داشت. (۳۸) .
۷ ابن سیرین نقل می کند: نزد انس بن مالک، عصایی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود که بعد از وفاتش آن را با او بین پهلو و پیراهنش دفن نمودند. (۳۹) .
۸ ابراهیم بن عبدالرحمن بن عبدالقاری می گوید: ابن عمر را دیدم که دستش را بر جایگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در منبر کشیده و به صورت خود می مالید. (۴۰) .
۹ یزید بن عبدالله بن قسیط می گوید: جماعتی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دیدم که وقتی مسجد از جمعیت خالی می شد، دست بر دستگیره منبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گذارده، آن گاه دعا می نمودند. (۴۱) .
۱۰ داود بن صالح می گوید: روزی مروان به روضه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد، دید شخصی صورتش را بر روی قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) گذارده است. به او گفت: آیا می دانی چه می کنی؟ هنگامی که آن شخص صورتش را برداشت مروان دید که او ابوایوب است. ابوایوب در جوابش فرمود: من به جهت این سنگ نیامده ام، بلکه به خاطر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)آمده ام. (۴۲) .
۱۱ ابن عساکر به سند خود از امام علی(علیه السلام) نقل می کند: بعد از دفن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فاطمه(علیها السلام)بر بالای قبر پدرش ایستاد و مشتی از خاک قبر را برداشته و بر دیدگانش مالید و فرمود:
ماذا علی من شمّ تربه أحمد
أن لا یشمّ مدی الزمان غوالیا
صُبّت علیّ مصائب لو أنّها
صُبّت علی الأیّام عدن لیالیاً (۴۳) .
۱۲ سمهودی نقل می کند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شریف پیامبر(صلی الله علیه وآله)می مالید و بلال نیز صورتش را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل می کند که این عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدین جهت تعظیم و احترام اشکالی ندارد. (۴۴) .
۱۳ ابوالدرداء می گوید: شبی بلال مؤذن پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عالم رؤیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) را زیارت نمود. حضرت(صلی الله علیه وآله) به او فرمود: این چه جفایی است که در حق ما نمودی! آیا وقت آن نشده که به زیارت ما بیایی؟ بلال محزون و خائف از خواب بیدار شد؛ فوراً سوار بر مرکب خود شد و به سوی مدینه حرکت نمود و مستقیماً به کنار قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله)آمد و شروع به گریه کرد، در حالی که صورتش را به قبر مبارک می مالید. حسن و حسین(علیهما السلام)بر او وارد شدند، بلال آنان را در بغل گرفت و بوسید. (۴۵) .
۱۴ نافع نقل می کند: ابن عمر را دیدم که نماز می گزارد در مکان هایی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نماز خوانده بود…. (۴۶) .
ابن حجر در شرح این حدیث می گوید: از این عمل ابن عمر استفاده می شود که دنبال نمودن آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) و تبرک به آنها مستحب است. (۴۷) .
۱۵ ابن عبدالبرّ می گوید: ابن عمر از آثار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بسیار متابعت می نمود و در مواقف عرفه و دیگر مواضع به دنبال مکانی می رفت که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آن وقوف نموده بود. (۴۸) .
پی نوشت ها
۱- المنتقی من فتاوی الشیخ صالح بن فوزان، ج ۲، ص ۸۶٫
۲- مجموع الفتاوی لابن عثیمین، رقم ۳۶۶٫
۳- اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، ح ۳۰۱۹٫
۴- فتاوی اسلامیه، ج ۴، ص ۲۹٫
۵- البدعه، ص ۲۸ ۲۹٫
۶- دلیل الأخطاء، ص ۱۰۷٫
۷- لسان العرب، ج ۱۰، ص ۳۹۰؛ صحاح اللغه، ج ۴، ص ۱۰۷۵ و النهایه، ج ۱، ص ۱۲۰٫
۸- هود۱۱ آیه ۴۸٫
۹- مریم۱۹ آیه ۳۱٫
۱۰- نمل۲۷ آیه ۸٫
۱۱- صافات۳۷ آیه ۱۱۳٫
۱۲- هود۱۱ آیه ۷۳٫
۱۳- آل عمران آیه ۹۶٫
۱۴- إسراء۱۷ آیه ۱٫
۱۵- دخان۴۴ آیه ۳٫
۱۶- صحیح مسلم، کتاب الصلاه، باب الصلاه علی النّبیصلی الله علیه وآله بعد التشهد، ج۱، ص ۳۵۰، ح ۶۵٫
۱۷- صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۱۹، کتاب التفسیر، تفسیر سوره الاحزاب.
۱۸- یوسف۱۲ آیه ۹۳٫
۱۹- بقره آیه ۲۴۸٫
۲۰- تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۲۹۳٫
۲۱- تبرک الصحابه بآثار الرسولصلی الله علیه وآله، ص ۷٫
۲۲- تحنیک، عبارت است از اولین خوردنی که به طفل می خورانند از تربت یا چیزی دیگر.
۲۳- الاصابه، ترجمه ولید بن عقبه، ج ۳، ص ۶۳۸، رقم ۹۱۴۷٫
۲۴- مسند احمد، ج ۷، ص ۳۰۳، ح ۲۵۲۴۳٫
۲۵- صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۲، کتاب الغسل.
۲۶- فتح الباری، ج ۱، ص ۳۲۶، کتاب الوضوء.
۲۷- صحیح مسلم با شرح نووی، ج ۱۵، ص ۸۳، مسند احمد، ج ۳، ص ۵۹۱٫
۲۸- صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۵، کتاب الوضوء، باب استعمال فضل وضوء الناس.
۲۹- همان.
۳۰- الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲، ح ۱۸۴٫
۳۱- البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۰۱؛ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۴۴٫
۳۲- صحیح بخاری، ج ۴، ص ۴۶، باب ما ذکر من درع النبیصلی الله علیه وآله و عصاه و سیفه….
۳۳- السیره الحلبیه، ج ۳، ص ۱۰۹؛ الاصابه، ج ۳، ص ۴۰۰ و تاریخ دمشق، ج ۵۹، ص ۲۲۹٫
۳۴- طبقات ابن سعد، ترجمه عمر بن عبدالعزیز، ج ۵، ص ۴۰۶٫
۳۵- همان، ج ۷، ص ۲۵، ترجمه انس.
۳۶- صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۱، کتاب الوضوء، باب الماء الذی یغسل شعر الانسان.
۳۷- الاصابه، ترجمه فراس، ج ۳، ص ۲۰۲؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۳۵۲٫
۳۸- مسند احمد، ج ۷، ص ۵۲۰، ح ۲۶۵۷۴؛ طبقات ابن سعد، ج ۸، ص ۳۱۳٫
۳۹- البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۶٫
۴۰- طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۲۵۴، ذکر منبر الرسولصلی الله علیه وآله.
۴۱- همان.
۴۲- المعجم الاوسط، ج ۱، ص ۹۴، الجامع الصغیر، ص ۷۲۸ و…
۴۳- وفاء الوفا، ج ۴، ص۱۴۰۵٫
۴۴- همان.
۴۵- تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۱۳۷؛ تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹، اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۴۴٫
۴۶- صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۳۰٫
۴۷- فتح الباری، ج ۱، ص ۴۶۹٫
۴۸- الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۴۲٫