سخنانی زیبا در رابطه با عاشورا

پشت فلان ماشینی نوشته بود:

یزید اگه مردی بیا فلان آباد …

و یه ماشین دیگه ، پشت شیشه اش نوشته بود :

یزید مگه نیای فلان شهر ( شهر خودشون )

با خودم فکر کردم کوفیا هم اینو می گفتند و چقدر هم از خودشون مطمئن بودند . ولی وقتی طلاها ، تهدیدها و تزویر های ابن زیاد رو دیدند همون ادمها به جنگ شریفترین انسان روی زمین رفتند و چه ناجوانمردانه و روباه صفت ، فرزند رسول خدا و بهترین یاران اون رو کشتند و حرمت خاندان رسول خدا رو زیر پا گذاشتند …

روز عاشورا از تلویزیون بصورت زنده ورود رود خروشان عزادارن به حرم امام حسین علیه السلام رو میدیم … چقدر خروشان بود … جمعیت میلیونی بود …

حسرت خوردم و اشکم در اومد که آخه روز عاشورا کجا بودید و کجا بودند ؟ هفتاد و دو نفر اونهم تشنه لب در برابر بیش از سی هزار نفر مرد مسلح … خیلی هاشون کسانی بودند که به اون حضرت دعوتنامه نوشته بودند …

===============

خدایا ما رو لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خودمون وانگذار …

خدایا کمک کن زر و زور و تزویر راهزن ایمانمون نشن …

خدایا …خدایا…خدایا…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *