روزی در محفلی هر کسی معمایی می گفت و حل آن را از دیگران می خواست. نوبت به ملا نصرالدین رسید. گفت:« این چه پرنده ای است که از انواع مرغ خانگی است، سحر آواز می خواند و همه را بیدار می کند. موذن طبیعت است و دارای سه پا می باشد؟» همه فکر کردند باید خروس باسد اما با خود گفتند: خروس فقط دو پا دارد لذا اعتراف کردند که نمی دانند و حل آن را از ملا خواستار شدند. ملا گفت:« خروس است.» گفتند: آخر خروس که سه پا ندارد. گفت: « اگر می گفتم دو پا دارد که دیگر معما نمی شد!»
نکته: معما، تمثیلی از زندگی واقعی ما انسان هاست. زندگی شامل مجموعه ای از موانع و مسائلی است که می بایست به مدد نیروی تمرکز و ذکاوت آن را حل نمود. در واقع باید هر بحران، دردسر، تغییر غیر قابل پیش بینی را یک معما بدانیم که زندگی پیش روی مان قرار داده تا از این رهگذر خرد و اعتماد به نفس بیابیم و به مدارج بالاتری از رشد و آگاهی دست پیدا کنیم.