گقت و گو با روز جهانی کتاب کودک

از شما خواهش می‏کنم خودتان و آرمان‏تان را معرفی کنید.

– من «دوم آوریل / روز جهانی کتاب کودک» هستم که از سال ۱۹۶۷ میلادی، در سراسر جهان جشن گرفته می‏شوم تا با آرمان ایجاد علاقه به مطالعه و توجه به کتاب کودک، کتاب‏خوانی در میان کودکان گسترش یابد.

–  چرا «دوم آوریل»؟

این روز به افتخار زادروز «هانس‏کریستین آندرسن» برگزیده شده است. او در دوم آوریل سال ۱۸۰۵ میلادی در دانمارک به‏دنیا آمد. نام کوچکش «هانس‏کریستین» یک نام سنتی دانمارکی است و هر دو با هم یک اسم به‏ شمارمی‏روند. او نخستین داستانش را به ‏نام «شبح در گور پَلنَتوک» در سال ۱۸۲۲م منتشر کرد. «هانس‏کریستین» تا سال ۱۸۲۷ در مدرسه های گوناگونی درس خواند و زبان انگلیسی و آلمانی و اسکاندیناویایی را فراگرفت. وی بعدها آن سال‏ها را بدترین و تلخ‏ترین سال‏های زندگی‏اش نامید و گفت مدرسه او را از نوشتن دلسرد می‏کرد و همواره در «ساختن شخصیت خودش» مورد سوءاستفاده قرار می‏گرفت و هم‏کلاسی‏هایش با او بدرفتاری می‏کردند.

در سال ۱۸۲۹م با داستان «سفری با پای پیاده از کانال هولمن به شرق اماگر» موفقیت قابل توجهی به‏دست آورد. در همان دوران یک نمایش طنز و گلچینی از شعرهایش را هم‏زمان منتشر کرد. در سال ۱۸۳۳ از پادشاه، کمک هزینه‏ی سفر اندکی دریافت کرد که سرآغاز سفرهای اروپایی طولانی او شد. «اندرسن» با انتشار نخستین رمانش The Improvisatore در اوایل سال ۱۸۳۵ به موفقیت چشمگیری دست یافت. در سال‏های ۱۸۳۶ و ۱۸۳۷ نخستین بخش از اثر جاودانش «داستان‏های پریان» منتشر شد، اما ویژگی آن‏ها همان زمان تشخیص داده نشد و فروش پایینی داشتند. انتشار دو رمان دیگر به نام‏های «او.تی» در سال ۱۸۳۶ و «فقط یک فیدلر» در سال ۱۸۳۷ برای وی موفقیت بیش تری داشتند. برجسته‏ترین اثر او «جوجه اردک زشت» است که در سال ۱۸۳۷ به چاپ رسید. پس از دیداری از سوئد، در ژوئیه ی ۱۸۳۹، شعر «من یک اسکاندیناویایی هستم» را با تأثیر از سه فرهنگ سوئدی، دانمارکی و نروژی سرود. «اتو لیندبلد» آهنگ ساز، برای آن شعر آهنگی ساخت که در ژانویه‏ی سال ۱۸۴۰ منتشر شد. در همان دوران «اندرسن» سفرنامه‏های خواندنی و قابل توجهی نوشت که در آن‏ها به شرح و توصیف مستند سفرهایش پرداخت و حتا در برخی، داستان‏های پریان را نیز آورد. در دهه‏ی ۱۸۴۰ توجهش دوباره به صحنه بازگشت، ولی توفیق چندانی نداشت. با انتشار سری دوم «داستان‏های پریان» در ۱۸۳۸ و سری سوم در ۱۸۴۵، به سرعت در اروپا به شهرت رسید، در حالی که در زادگاهش همچنان با او مخالفت می‎شد.

در سال ۱۸۴۷ به مهمانی رسمی افراد سرشناس و روشنفکر انگلستان دعوت شد و در آن‏جا «چارلز دیکنز» را برای نخستین بار دیدار کرد. آن دو دست دادند و با هم قدم زدند. این رویداد چنان لذتی برای «اندرسن» داشت که در خاطرات روزانه‏ی خود نیز شادمانی‏اش از قدم زدن و گفت‏وگو با نویسنده‏ی معاصر انگلیسی‏ محبوبش را نوشت و ۱۰ سال بعد، که به انگلستان رفت، پنج هفته در خانه‏ی «دیکنز» ماند. تا آن که «دیکنز» از او خواست تا آن‏جا را ترک کند. کمی پس از رفتن او، «دیکنز» داستان «دیوید کاپرفیلد» را منتشر کرد، که گفته می‏شود نمادی از «اندرسن» را در قالب یکی از شخصیت‏های اصلی داستانش به تصویر کشیده است. در حالی که خود او از دیدار با «دیکنز» بسیار شاد بود و هرگز ندانست چرا «دیکنز» دیگر به نامه‏هایش پاسخ نداد.

در بهار سال ۱۸۷۲ «اندرسن» بر اثر افتادن از تخت به‏شدت آسیب دید و دیگر هرگز سلامتی‏اش را بازنیافت. در حالی که به اوج شهرت جهانی رسیده بود و از سوی دولت دانمارک به‏عنوان «گنجینه‏ی ملی» شناخته شده بود؛ سرانجام پس از تحمل درد و رنج فراوان، در چهارم آگوست سال ۱۸۷۵ میلادی درگذشت و در کپنهاگ به خاک سپرده شد.

دو نکته‏ی به‏یادماندنی سال‏هاست که از «اندرسن» همواره یاد می‏شود. زمانی که از او پرسیدند: «آیا روزی داستان زندگی خود را خواهد نوشت؟» پاسخ داد: «من پیش‏تر آن را نوشته‏ام، نام آن “جوجه اردک زشت” است.» و یکی هم، درخواست وی از آهنگ ساز موسیقی مراسم خاک‏سپاری‏اش است که کمی پیش از مرگ به وی گفته بود: «بیش تر کسانی که در مراسم به خاک سپاری، مرا بدرقه خواهند کرد، کودکان هستند. ضرب‏های موسیقی را برای قدم‏های کوچک هماهنگ کن.»

شماری از معروف‏ترین آثار «اندرسن» عبارتند از: «بندانگشتی»، «ملکه‏ی برفی»، «جوجه اردک زشت» و «لباس تازه‏ی امپراتور». تاکنون نه‏تنها تندیس‏هایی از شخصیت‏های داستان‏های او در کشورهای گوناگون ساخته شده‏ است، بلکه برخی از داستان‏هایش مانند «لباس تازه‏ی امپراتور» و «جوجه اردک زشت» به‏عنوان عبارت‏های رایج وارد زبان انگلیسی شده‏اند. در سال ۲۰۰۵ میلادی، کشورهای جهان دویستمین سالگرد تولد «اندرسن» را گرامی داشتند. در اواخر سال ۲۰۰۶ میلادی، پارکی ۵/۱۲ میلیون دلاری بر اساس داستان‏های پریان او، شامل بازی‏های چندرسانه‏ای، در شانگهای ساخته شد.

–  چه کسی این انتخاب را پیشنهاد کرد؟

بزرگداشت این روز به پیشنهاد خانم «یلا لپمن / Jella Lepman»، روزنامه‏نگار و نویسنده‏ی آلمانی و بنیاد‏گذار «دفتر بین‏المللی کتاب برای نسل جوان IBBY» در سال ۱۹۷۵ بنا نهاده شد. او در سال ۱۸۹۱ در اشتوتگارت به دنیا آمد. در ۱۷ سالگی برای کودکان کارگران خارجی که در کارخانه‏ی تنباکو کار می‏کردند، اتاق مطالعه راه‏اندازی کرد. پس از آن به نوشتن در مطبوعات پرداخت و در سال ۱۹۲۸ نخستین کتاب کودک خود را منتشر کرد. با به قدرت رسیدن هیتلر، در سال ۱۹۳۶م همراه فرزندانش از آلمان نازی به لندن مهاجرت کرد. پس از جنگ جهانی دوم به کشورش بازگشت و به ‏عنوان مشاور در زمینه‏ی نیازهای آموزشی و فرهنگی کودکان و جوانان مشغول به کار شد. او همواره می‏اندیشید که کودکان باید فراسوی ویرانه‏های ناشی از جنگ و تسلیحات نظامی، جهانی سرشار از تخیل را تجربه کنند. در سال ۱۹۴۹ با کمک بنیاد راکفلر، «کتاب خانه‏ی بین‏المللی کودکان و نوجوانان (IYL)» را در مونیخ بنیاد نهاد و تا سال ۱۹۵۷ آن را اداره کرد. اکنون این مجموعه در قصر زیبای بلوتن بورگ در مونیخ قرار گرفته و خانه‏ی بیش از ۵۰۰ هزار جلد کتاب به ۱۳۰ زبان دنیاست. پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورها به اهمیت ادبیات و کتاب کودک و این که کودکان باید در همه جا به کتاب‏هایی با استاندارد ادبی و هنری بالا دسترسی داشته باشند تا بتوانند کتاب‏خوان‏هایی مشتاق و آگاه باشند، پی بردند. «لپمن» نیز با وجود دشواری‏ها و مشکلات پس از جنگ، در سال ۱۹۵۳، «دفتر بین‏المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY)» را با آرمان «نهادن کتاب خوب در دستان کودک» تأسیس کرد. او سرانجام در اکتبر سال ۱۹۷۰م در شهر مونیخ درگذشت.

– در این روز چه برنامه‏هایی انجام می‏شود؟

برای گرامی‏داشت این روز، «دفتر بین‏المللی کتاب برای نسل جوان» هر سال مسؤولیت تهیه‏ی پیام و پوستر ویژه‏ی این روز را به یکی از ۶۰ کشور عضو می‏سپارد. یکی از نویسندگان برجسته‏ی کتاب کودک آن کشور، پیام را می‏نویسد و سرانجام یکی از تصویرگران برجسته‏ی همان کشور پوستری را با الهام از متن پیام طراحی می‏کند و برای دیگر کشورهای عضو می‏فرستد. امسال شعبه‏ی ملی دفتر بین‏المللی کتاب کودک در مصر (‌المجلس‏المصری لکتب‏الاطفال) عهده‏دار تهیه‏ی پیام و پوستر سال ۱۳۸۸ / ۲۰۰۹ شده است.  ایران نیز در سال ۱۳۷۱ خورشیدی عهده‏دار این برنامه بود. در ایران، هر سال شورای کتاب کودک در آخرین ماه سال، با انتشار یک نشانه‏ی کتاب به استقبال سال نو و «روز جهانی کتاب کودک» می‏رود. در یک سوی این نشانه، پیام من (همان شعری که در آغاز این گفت‏وگو خواندید) و تصویری از پوستر قرار دارد و در سوی دیگر آن، تقویمی از سال نو به چاپ رسیده که در این‏جا قابل تهیه است.

– شما در چه تاریخی به ایران آمدید؟

من در سال ۱۳۴۹ خورشیدی در ایران به رسمیت شناخته شدم. با توجه به این که روز دوم آوریل در ایران برابر با سیزدهم نوروز است؛ «وزارت آموزش و پرورش» در سال ۱۳۵۰ خورشیدی، «۱۴ فروردین» هر سال را به این روز اختصاص داد و هر سال از این روز تا یک هفته به‏عنوان هفته‏ی «کتاب کودک» شناخته شده است.

– ادبیات کودک و نوجوان در جهان، اصلن چه گونه شکل گرفت؟

برای‌ تاریخ‌ ادبیات‌ کودکان‌ چهار مرحله‌ ذکر کرده‌اند: مرحله‏ی‌ آفرینش‌ و انتقال‌ آثار ادبی‌ به‌صورت‌ شفاهی‌، مرحله‏ی‌ گردآوردن‌ و نوشتن‌ آثار ادبی‌ شفاهی، مرحله‏ی‌ پدیدآوردن‌ آثار ادبی‌ با الهام‌ گرفتن‌ از آثار ادبی‌ شفاهی و  مرحله‏ی‌ آفرینش‌ آثار ادبی‌ ویژه‏ی‌ کودکان‌ و نوجوانان.

 برای سده‌های طولانی، دوران کودکی از اهمیت ویژه ای برخوردار نبوده است. نگاه به دوران کودکی، در واقع، نگاه به دوران برزخ انتظار بود: انتظار برای ورود به بزرگسالی و کامل شدن. در این دوران طولانی، استدلال این بود که کودکان تنها از نظر نیروی جسمانی قابل اعتنا هستند. با توجه به چنین نگرشی، انتظار وجود پدیده‌ای مستقل به نام ادبیات کودکان و نوجوانان نیز واقع‌بینانه نیست. کودکان و نوجوانان به همان ترتیبی که در همه‏ی مسایل زندگی بزرگسالان سهیم بودند از ادبیاتی که به پدران و مادرانشان تعلق داشت، نیز بهره می‌گرفتند … و با وجود شکل نگرفتن جریان ادبی ویژه برای آن‏ها، با آزادی و اختیار از پهنه‏ی ادب شفاهی بزرگسالان، آرام‏آرام آن‏چه را که می‌فهمیدند و از آن لذت می‌بردند برای خود برمی‌گزیدند. در این دوران طولانی، ادبیات کلاسیک و نوشتاری نیز راه تکامل خود را طی می‌کرد، ولی به‌سبب گسترش نیافتن سواد در میان بزرگسالان، آن‏چه نصیب کودکان و نوجوانان می‌شد بیش تر برگرفته از ادبیات شفاهی بود.

پس از سده ی پانزدهم میلادی و تحت تأثیر دگرگونی‌های عصر روشنگری، به‌ویژه گسترش زبان‌های ملی و گسترش سواد و ابداع صنعت چاپ، به ‌تدریج خواندن و نوشتن از انحصار گروه‌های برگزیده‏ی جامعه‏ی آن روز اروپا خارج شد و به‌ میان مردم عادی راه یافت. در نیمه‏ی دوم سده ی هفدهم میلادی، «جان ایموس کامینیوس» نویسنده‏ی چک‏تبار اهل بوهم با انتشار «جهان دیدنی در تصویرها» که کتابی درسی بود و در نوع خود در غرب به‌منزله‏ی نخستین کتاب تصویری کودکان نیز تلقی می‌شود، این فکر را عرضه کرد که کودکان به مواد خواندنی ویژه ی خود نیاز دارند. او یکی از شخصیت‌هایی است که مصرّانه خواستار آزادی کودکان و تأمین امکانات سرگرمی برای آن‏ها همپای آموزش بود. وی در کتاب خود، حرف های مختلف را با تصویرهای حیوانات مشخص کرد تا کودک از طریق خواندن نام آن‏ها به تلفظ حرف ها برسد، و از همان زمان پیوند میان تصویر و متن در کتاب‌های کودکان آغاز شد؛ ولی حدود یک سده  به طول انجامید تا اندیشه و استدلال او پی روانی پیدا کرد.

در نیمه‏ی دوم سده ی هجدهم میلادی، در پرتو پیشرفت‌های حاصل از عصر روشنگری و خردگرایی و اندیشه‌های متفکرانی چون «جان لاک» و «ژان‏ژاک روسو»، دوران کودکی به‌عنوان بخش ارزشمندی از زندگی انسان تلقی شد و از چنان اعتباری برخوردار شد که در دید مردم ارزش سرمایه‌گذاری پیدا کرد. این تحول در نگاه به دوران کودکی، سبب پدیدآمدن ادبیات ویژه ی کودکان و نوجوانان شد.

نخستین کتاب‌های کودکان که در اروپا، به‌ویژه انگلیس، پدید آمد دارای همان افسانه‌ها و شعرها و مثل‌ها و حکایت‌هایی بود که سده ‏ها به کودکان لذت بخشیده و آن‏ها را پرورش داده بود، و این‌بار با همت گردآورندگان بزرگی چون «شارل پرو»، «ویلهلم و یاکوب گریم»، «پیتر آسبیورِنس» و دیگران با وسواس و دقتِ وصف‏ناپذیر گردآوری شد و دست‏مایه‌ای برای پدیدآورندگان نخستین کتاب‌های کودکان و نوجوانان شد که «تاریخ‌های یک پنی» از آن جمله است. پس از آن، هنرمندان بزرگ و صاحب‌نامی در اروپای آن روزگار با برداشت از این ادبیات، آثاری ویژه ی کودکان و نوجوانان پدید آوردند؛ «لافونتن» فابل‌های کهن منسوب به «ازوپ» را به شعر درآورد و «پوشکین» قصه‌های قدیمی روس را در قالب شعر برای کودکان بازنویسی کرد.

به‌تدریج نویسندگانی پیدا شدند که به کودکان و نیازها و تمایلات آن‏ها می‌اندیشیدند. رشد و شکوفایی ادبیات مستقل کودکان و نوجوانان را باید حاصل تلاش‌ها و علاقه‌مندی‌های این بزرگان دانست که «هانس‏کریستین اندرسن»، «کارلو کلودی»، «لوئر کارون»، «مارک تواین»، «لوئیز امی آلکوت» و «رابرت لوئی استیونس» از این شمارند.

ادبیات کودکان و نوجوانان بسیار دیرتر از ادبیات بزرگسالان پدید آمد و آهنگ رشد آن تا حدودی کندتر از روند رشد ادبیات بزرگسالان بود، اما پس از جنگ جهانی دوم با توجه ویژه‌ای که به زندگی کودکان مبذول شد و نشأت گرفته از اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر بود، تحولات چشمگیری در ساختار و محتوای متن و تصویر کتاب‌های کودکان پدید آمد. تا پیش از جنگ جهانی دوم، ادبیات کودکان را عمدتن داستان‌های تخیلی و شعر تشکیل می‌داد، گرچه تجربه‌هایی نیز در واقعیت‌گرایی وجود داشت. پس از جنگ، مفاهیم جدی واقع‌گرایانه نظیر نژاد، طبقه‏ی اجتماعی، جنسیت، تبعیض و جز آن، که مدت‌ها بخشی از درونمایه‏ی ادبیات بزرگسالان را تشکیل می‏داد، حصار طبیعت محافظه‌کار ادبیات کودکان و نوجوانان را درهم شکست و به این مقوله راه یافت. کتاب‌های غیرداستانی نیز به‏تدریج جای خود را باز کرد، و در عین حال، توجه پدیدآورندگان به کیفیت ادبی و هنری این آثار فزونی گرفت. در این راه، تشکیل سازمان‌های بین‌المللی مانند «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان»، «بازار مکاره‏ی کتاب بلونیا»، «کتاب خانه‏ی بین‌المللی جوانان مونیخ» و «نمایشگاه دوسالانه‏ی تصویرگران کتاب کودک براتیسلاوا» در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بحث کیفی کردن ادبیات کودکان و نوجوانان را به جنبشی جهانی مبدل ساخت.

هم‏اکنون مباحث نظری این حوزه هر دو سال یک‌بار در کنگره‏ی بزرگی که از طرف «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان» در یکی از کشورهای عضو برگزار می‌شود مطرح می‌شود و پژوهشگران، دانشگاهیان، کتاب داران و دیگر دست‌اندرکاران آفرینش، تولید و پخش کتاب کودک به بحث درباره‏ی مسایل و مشکلات و نوآوری‌های این حوزه می‌پردازند. برای ارتقای سطح کیفی ادبی و هنری این آثار، جایزه‌ای ادبی و هنری نیز به نام «هانس‏کریستین اندرسن» یا «نوبل کوچک» که توسط «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان» بنیاد نهاده شده است، هر دو سال یک‌بار به یک نویسنده و یک تصویرگر برگزیده داده می‌شود.

مقوله‏ی ادبیات کودکان و نوجوانان در برنامه‌های درسی دانشگاهی و در رشته‌های گوناگونی چون کتاب داری، آموزش و پرورش و روان شناسی، ادبیات و پاره‌ای رشته‌های هنری، جای خود را باز کرده و بخشی از پژوهش‌های علمی را به خود اختصاص داده است؛ نقد ادبیات کودکان و نوجوانان وارد مرحله‏ی جدی‌تری شده است و مجله های ویژه ی نقد و بررسی این آثار همپای سایر مجله های نقد ادبی به فعالیت چشمگیری دست زده‌اند؛ و انتشار کتاب‌های زیادی درباره‏ی ادبیات کودکان و نوجوانان نشانه‏ی ارزش و اعتباری است که این حوزه توانسته است در پهنه‏ی ادبیات برای خود کسب کند.

گرچه روند رشد ادبیات کودکان و نوجوانان در جهان از الگوی یکسانی پی روی می‌کند، در حال حاضر، کشورهای گوناگون نسبت به درجه‏ی توسعه‌یافتگی خود، در مراحل گوناگونی از این رشد قرار دارند. در حالی که بسیاری از کودکان کشورهای افریقایی هنوز در مرحله‏ی استفاده از ادبیات شفاهی هستند، در بخش دیگری از کشورهای جهان سوم مانند کشورهای در حال رشد آسیا و امریکای لاتین، ادبیات بومی کودکان و نوجوانان مراحل تکوینی خود را سپری می‌کند. در همین حال، کودکان اروپایی و امریکایی از میراث ادبی غنی‌ای بهره‌مند هستند و آن‏چه در قالب کتاب به آنان عرضه می‌شود از نظر کمیت و کیفیت از سطح بالایی برخوردار است. در کنار این وضعیت، در کشورهایی که سده ‌ها تحت سلطه‏ی استعمار بوده‌اند، کودکان و نوجوانان دارای نوعی ادبیات هستند که از دوران استعمار و ادبیات کشورهای استعمارگر برجای مانده است و هیچ‌گونه تناسبی با نیازها و علاقه‌مندی‌ها و وضعیت کودکان و نوجوانان این سرزمین‌ها ندارد؛ مانند ادبیاتی که ماجراجویان اسپانیایی و پرتغالی با خود به سرزمین‌های امریکای لاتین بردند و آثار ادبی فرانسوی و انگلیسی که در میان کودکان کشورهای استعمارزده افریقایی و آسیایی رواج دارد.

– تاریخچه‏ی ادبیات کودک و نوجوان در ایران چه گونه بوده است؟

پیشینه‏ی ادبیات کودک و نوجوان در ایران را چنین‌ بخش‌بندی‌ کرده‏اند: پیش‌ از اسلام، پس‌ از اسلام‌ تا دوره‏ی‌ مشروطه‌، پس‌ از مشروطه‌ تا ۱۳۴۰ خورشیدی، از ۱۳۴۰ خورشیدی‌ تا پیروزی‌ انقلاب‌، از ۱۳۵۷ خورشیدی‌ تا امروز.

توضیح این که تا سده ی سیزدهم قمری، فرزندان بیش تر مردم ایران از ادب عامیانه و ادبیات دینی بهره‌مند می‌شدند. گرچه در سابقه‏ی دو هزار و اندی ساله‏ی ادب پارسی ممکن است به آثاری برخوریم که در آن از کودکی ذکری به میان آمده است، جوّ غالب در این آثار به‌گونه‌ای است که کودک وقتی ظاهر شده است که باید مخاطب پند و اندرز باشد. شاید فقط بخشی از این ادبیات را که تحت تأثیر خاطره‌های کودکی نوشته و سروده شده است بتوان مستثنا دانست؛ مانند برخی از حکایت‌های «سعدی» و داستان‌های تمثیلی «عطار» و «نظامی». با این همه، بر پایه ی شواهد تاریخی، در این دوران طولانی کودکان و نوجوانان به‌طور غیرمستقیم و گاه مستقیم با هدف آموزش و سرگرمی از آثاری چون «درخت آسوریک»، «اندرز خسرو گواتان»، «یادگار زریران»، «شاهنامه»، «کلیله و دمنه»، «قابوس نامه»، «بوستان» و «گلستان»، «منطق‏الطیر»، قصه‌های «قرآن»، «موش و گربه»، «مثنوی‌های شیر و شکر و نان‌ و حلوا» و کتاب‏هایی چون «حسین‏کرد» و «امیرارسلان» بهره می‌گرفته‌اند.

در آستانه‏ی انقلاب مشروطیت، بیداری جامعه‏ی ایرانی و جنب‌وجوش برای ایجاد دگرگونی، باب اندیشه‌های نوین آموزش و پرورش را به ایران گشود. پیشگام این حرکت کتاب «احمد یا سفینه طالبی» تألیف «عبدالرحیم تبریزی» ملقب به «طالبوف» بود که به گفته‏ی خود او، آن را با الهام از کتاب «امیل» اثر «ژان‌ژاک روسو» نوشته بود.

رشد طبقه‏ی متوسط در ایران و همگانی شدن آموزش و پرورش نیاز به کتاب‌های درسی را گسترش داد. کتاب‌هایی چون «مثنوی‏الاطفال» (گزیده‏ی مثنوی)، «تأدیب‌الاطفال» (ترجمه‏ی داستان‌های عربی) و «تعلیم‌الاطفال» (الفبای مصوّر) توسط «مفتاح‏الملک» تدوین شد. «صنیع‌السلطنه» کتاب «اخلاق ‌مصوّر» را که ترجمه‏ی فابل‌های «لافونتن» بود، ارایه کرد و «شیخ محمدعلی تهرانی» (کاتوزیان) که از سران مشروطیت بود، کتاب «اخلاق اساسی برای کودکان» را که گزیده‌ای از «کلیله و دمنه» و «مرزبان‏نامه» و «انوار سهیلی» بود، تدوین کرد. آن‏چه از ظاهر کتاب‌ها برمی‌آید، بیش تر ساختار کتاب درسی دارند تا کتاب‌هایی برای خواندن، لذت‌بردن و سرگرم‌شدن. پیامد این حرکت، حضور نویسندگان صاحب‌نام، شاعران بزرگ و مترجمان با تجربه‌ای بود که تهیه‏ی کتاب برای گروه‌های سنی را وجه همت خویش قرار دادند. «یحیی دولت‌آبادی»، «ملک‌الشعرای بهار»، «مهدی‌قلی خان هدایت»، «ایرج‏میرزا» و «علی اسفندیاری» (نیمایوشیج) از آن جمله‌اند.

دو رویداد ‌ مهم‌ در آموزش‌ و پرورش‌ این‌ دوره‌ عبارت‌ بود از: همگانی‌ و اجباری‌شدن‌ آموزش‌ و پرورش‌؛ و سازمان‌ یافتن‌ و قاعده‌مند شدن‌ نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌، و از جمله‌ تولید کتاب‏های‌ درسی‌ یکسان‌. از این‌رو، پدیده‌ای‌ به‌ نام‌ ساده‌نویسی‌، با هدف‌ رعایت‌ فهم‌ کودکان‌، به‌تدریج‌ شکل‌ گرفت‌. در این‌ دوره‌، نخستین‌ بار نویسندگان‌ و شاعران‌ برای‌ بچّه‌ها داستان‌ نوشتند و شعر سرودند، امّا هنوز ادبیات‌ این‌ دوره‌ رویکردی‌ آموزشی‌ و اخلاقی‌ داشت‌، نه‌ تخیلی‌ و هنری‌. نوشته‌های‌ ادبی‌ و غیر ادبی‌ برای‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ در دوره‏ی پس‌ از مشروطه‌ در این‌ شکل‏ها و قالب‏ها عرضه‌ شد: نوشته‏های آموزشی، آثار ادبی، بازنوشته‏های متن ها، شعر، ترجمه، کتاب‏های مصوّر، نشریه ها.

گردآوری ادب عامیانه‏ی ایرانی که قبلن توسط شرق‌شناسان غربی آغاز شده بود توسط «صادق هدایت»، «فضل‌الله مهتدی» (صبحی) و «کوهی کرمانی» پی‌گرفته شد. بعدها دامنه‏ی این گردآوری با تلاش‌های «انجوی شیرازی»، «احمد شاملو»، «امین فقیری»، «صمد بهرنگی»، «علی‌اشرف درویشیان» و «سیدحسین میرکاظمی» دنبال شد. حاصل این گردآوری‌ها کتاب‌هایی شد که مجموعه‏ی ادبیات عامیانه‏ی قوم های گوناگون ایرانی را برای بازنویسی در قالب کتاب و با معیارهای امروزی در اختیار پدیدآورندگان ادبیات کودکان قرار داد. اما نخستین تلاش برای تولید کتاب ویژه ی کودکان، مرهون توجه و روشن‌بینی آموزگاری آگاه به‏نام «جبار عسکرزاده» (باغچه‌بان) است که در حدود سال ۱۳۰۰ خورشیدی با توجه به شناختی که از طریق کار مستمر با کودکان برای وی حاصل شده بود، صورت گرفت. در کتاب‌های به‏جامانده از او، همان نکته‌هایی جاری است که روزگاری «کامینوس» در غرب منادی آن بود، و آن اصل لذت‏بخشی ادبیات کودکان در کنار امر آموزش است. دو نمایش نامه‏ی معروف او به نام‌های «پیر و تُرب» و «خانم خزوک» که نوعی برداشت از قصه‌های عامیانه است بارها و بارها به وسیله‏ی خود او با کمک کودکان در «باغچه‏ی کودکان» به اجرا در آمد. کتاب «افسانه‏ی بابابرفی» او که در دهه‏ی ۱۳۵۰ توسط «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» با نقاشی‌های «آلن بیاش» به‌ صورت کتابی تصویری ارایه شد یکی از آثار کلاسیک ادبیات کودکان ایران به‌شمار می‌آید و شعر «جوجه، جوجه، طلایی» او نسل به نسل بر زبان کودکان جاری است بی‌آن‏که حتا نام سراینده‏ی آن را بدانند.

تردیدی نیست که رشد کمّی و کیفی ادبیات کودکان در ایران مدیون دست‏کم هفت دهه تلاش نویسندگان، شاعران، مترجمان، بازنویسان، تصویرگران و متخصصانی است که آگاهانه و با علاقه‌مندی به رشد و تعالی کودکان و نوجوانان این مرز و بوم پای در راه گذاشته‌اند که از این میان می‌توان از «عباس یمینی شریف»، «مهدی آذریزدی»، «توران میرهادی»، «مهری آهی»، «زهرا خانلری»، «احسان یارشاطر»، «علینقی وزیری»، «مهرداد بهار»، «محمود کیانوش»، «پروین دولت‌آبادی»، «مهیندخت صنعتی»، «اردشیر نیکپور»، «محمد قاضی»، «فرشید مثقالی»، «نورالدین زرین‌کلک» و «علی‌اکبر صادقی» نام برد.

دهه‏ی ۱۳۴۰، دهه‏ی دگرگونی‌های بنیادی در نظام آموزش و پرورش ایران و به دنبال آن، دهه‏ی پدید آمدن تشکیلات ملی برای شکل بخشیدن به جریان ادبیات کودکان و نوجوانان است. مفهوم ادبیات و کودکان و نوجوانان نخست توسط مرحوم دکتر «محمدباقر هوشیار»، استاد دانشسرای عالی تربیت معلم در دهه‏ی ۱۳۳۰، طی مقاله‌های گوناگونی در مجله‏ی «سپیده فردا» ظاهر شد و نخستین تلاش‌ها برای برگزاری سمینار و نمایشگاه کتاب کودک و انتشار نخستین فهرست کتاب‌های مناسب کودکان و نوجوانان به این دهه بازمی‌گردد، ولی کار جدی نقد و بررسی و پژوهش در این حوزه با تأسیس «شورای کتاب کودک» در ۱۳۴۱ وارد مرحله‏ی تازه ای شد.

با تأسیس «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در سال ۱۳۴۵، برای نخستین بار کتاب خانه‌هایی در ایران برای کودکان و نوجوانان پاگرفت و کانون مسئول تألیف، ترجمه، بازنویسی، و تدوین خواندنی‌های ویژه ی کودکان و نوجوانان شد. انتشار مجله های «پیک» توسط وزارت آموزش و پرورش (۱۳۴۳)، مواد خواندنی ساده را به‌ صورت پدیده‌ای فراگیر وارد زندگی بیش تر دانش‌آموزان دبستانی کرد. این سه تحول بنیادی در شکل‌بخشیدن به جریان ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران اثر عمده‌ای برجای گذاشت. «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» کار نظام‌یافته‏ی علمی تألیف، ترجمه، ویراستاری، تصویرگری و انتشار کتاب کودک در ایران را قوام بخشید و سبب رشد کمّی و کیفی کتاب کودک در ایران شد. «شورای کتاب کودک» کار نقد و بررسی آثار منتشر شده و پژوهش در زمینه‌های خالی را پی گرفت و جریان ادبیات کودکان را به سمت به تر شدن هدایت کرد، و «پیک»‌ها به‌عنوان خواندنی‌های ساده با بهایی مناسب به میان کودکان جامعه‏ی شهری و روستایی راه یافت.

در این دوره نام کسانی را می‌توان یافت که تنها شهرت خود را مدیون نوشتن برای کودکان و نوجوانان نیستند و در دیگر عرصه‌های ادب و هنر ایران نیز فعالیت داشته‌اند. در آثار منتشر شده در نیمه‏ی دوم دهه‏ی چهل و نیمه‏ی اول دهه‏ی پنجاه به‌تدریج شاهد ظهور تحولات کیفی در ارایه‏ی اندیشه‌ها هستیم و چهره‏ی کودک و نوجوان ایرانی را بیش تر می‌توان در این آثار دید. این تحول مرهون آموزگارانی است که قلم به‌دست گرفتند و با الهام از زندگی شاگردان خود آثاری آفریدند که گرچه از اندیشه‌های آموزش‏مدارانه تهی نیست، بازتابی از رنج‌ها، شادی‌ها، دل‌نگرانی‌ها، و آرزوهای بیش تر کودکان این سرزمین است.

در نیمه‏ی دوم دهه‏ی پنجاه به‌تدریج آثار تخیلی اعجاب‌انگیز، شعر، زندگی نامه و تاریخ، جای خود را در میان آثار ویژه ی کودکان و نوجوانان باز کرد؛ کتاب‌های غیرداستان در حوزه‏ی علوم، فن‌آوری، هنر، بازی و سرگرمی عمدتن از راه ترجمه‏ی آثار خارجی به حوزه‏ی ادبیات کودکان و نوجوانان وارد شد؛ ادبیات کودکان و نوجوانان به‌عنوان موضوعی پژوهشی و آموزشی مورد توجه نهادهای پژوهشی و آموزشی قرار گرفت؛ حضور ایران در صحنه‌های بین‌المللی نمود چشمگیری یافت؛ ایران به عضویت «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان» (۱۹۶۲) در آمد؛ و آثار ایرانی در نمایشگاه‌های بین‌المللی ظاهر شد و جایزه هایی را نیز به خود اختصاص داد که بیش تر مربوط به تصویرهای کتاب کودک است. مهم‌ترین دست آورد بین‌المللی ایران در دهه‏ی پنجاه مربوط به «فرشید مثقالی» تصویرگر کتاب کودکان است که در ۱۳۵۳/۱۹۷۴ جایزه‏ی جهانی «هانس‏کریستین اندرسن» را برای مجموعه‏ی آثار تصویری‌اش دریافت داشت. او نخستین هنرمند غیراروپایی و امریکایی بود که به دریافت این جایزه نایل شد.

دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی اواخر دهه‏ی ۱۳۵۰ و اوایل دهه‏ی ۱۳۶۰ ناپایداری‌هایی را در وضع ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران پدید آورد. پدیدآورندگان صاحب‌نام دو دهه‏ی پیشین، بیش تر جای خود را به جوانان انقلابی دادند که گرچه تجربه‏ی اندک داشتند، از آرمان‏های نو و انگیزه‌هایی قوی نیز برخوردار بودند.  امسال «شورای کتاب کودک»، احمدرضا احمدی نویسنده ی کودک و نوجوان را برای جایزه هانس کریستین آندرسن سال ۲۰۱۰ از ایران نامزد کرد.

– آینده‏ی ادبیات کودک و نوجوان به کجا می‏رود؟

در اواخر دهه‏ی ۱۹۸۰ به‌تدریج متخصصان و دست‌اندرکاران ادبیات کودکان احساس کردند که یک‌بار دیگر باید به دوران کودکی و تحولاتی که سبب ایجاد دگرگونی در این دوران شده است، نگاهی دقیق بیافکنند تا بتوانند ادبیات کودکان را با این تحولات همگام سازند. آن‏چه از برآیند رویکردهای متخصصان به‌دست می‌آید، نشان از نوعی نگرانی توأم با خوش‌بینی دارد. نگرانی عمدتن متوجه تأثیر شگرف رسانه‏های صوتی و تصویری بر زندگی کودکان و نوجوانان است که آن‏ها را به حوزه‌هایی کشانده که سبب کوتاه شدن دوران کودکی آن‏ها شده است؛ چنان‌که گروهی از متخصصان از «کودکی از دست‏رفته» سخن می‌گویند و بر این باورند که این تحولات سبب شده است که حیات انسان به دوران نوباوگی و کهنسالی تقسیم شود که میان این‌دو را دوران «کودک ـ بزرگسال» پر می‌کند. بر پایه ی این نگرش، مرزهای مشخصی که دنیاهای شناخته شده‏ی جدا از هم، با نام کودکی، نوجوانی و بزرگسالی را پدید می‌آورد، درهم ریخته است و همین امر سبب می‌شود که به‌تدریج مرز میان ادبیات ویژه ی این گروه‌ها نیز کمرنگ‌تر شود. اما این خوش‌بینی نیز وجود دارد که پس از فرونشستن تب تند رسانه‌های صوتی و تصویری، آثار ادبی و هنری ارزشمند، هم‏چنان با این «کودک ـ بزرگسال» باقی‏ خواهند ماند.

– چرا شما هر سال اندوهگین‏ به ایران می‏آیید و اندوهگین‏تر می‏روید؟

البته تلاش‏های زیادی برای به انجام رسیدن آرمان من انجام شده و می‏شود. درست است که گاهی تاریخ من و هفته‏ی کتاب کودک جابه‏جا می‏شود؛ ولی نمایشگاه‏های کتاب، ایستگاه‏های کتاب‏خوانی، همایش‏ها و نشست‏های فرهنگی بسیاری برگزار می‏شود. گاهی در مدرسه ها، گروه‏های سرود انقلابی یا مراسم صبحگاهی ویژه در دقیقه‏ی ۹۰ تشکیل می‏شوند و یا جعبه‏های شیرینی و شکلاتی که البته خود بچه‏ها رنگ آن‏ها را هم نمی‏بینند، پخش می‏شود. گاهی هم بدون آن که دانش‏آموزان و خود کودکان و نوجوانان خبردار بشوند، می‏آیم و می‏روم. ولی از همه‏ی این‏ها گذشته؛ من با گزارش‏ها، پژوهش‏ها، مقاله‏ها، آمار و … که در مورد وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در ایران به‏دستم می‏رسد، چه گونه می‏توانم اندوهگین نباشم؟! اگر بخواهم همه را نام ببرم که تا روز جهانی کتاب کودک سال دیگر، طول می‏کشد. بنابراین فقط چند نمونه‏ی کوتاه‏شده را می‏گویم:

 آقای «مسعود ملک‏یاری» در متن سخن رانی خیلی جالب‏ و بی‏نظیرشان در دانشگاه شیراز – که در میان همه، خواندنی‏ترین است – می‏نویسند: « … سال‌هاست که کودکان و به‏خصوص نوجوانان ایرانی به‏دلیل توسعه‏ی ارتباطات و تغییر فرم وسایل ارتباطی و نیز اسباب‌بازی‌ها و هجوم بازی‌ها و ترجمه و انتشار کتبی که مروّج و شامل الگوهای مجازی و قهرمانان تازه‌اند، دیگر ارتباط چندانی با الگوهای داستانی آندرسنی ندارند. حالا این‌که آیا اشتیاقی هم به این‏گونه آثار که همراه نسل‌های پیشین بوده‌اند، دارند یا نه، بحث دیگری است اما آن‌چه امید است … به‏دست آید، آسیب‌شناسی دو جریان فربه معاصر ادبیات کودک ایران، لزوم ایجاد جریان سوم و پرداختن به ویژگی‌های ممتاز الگوهای جدید و بررسی میزان آشنایی نویسندگان و منتقدان ادبیات کودک ایران با ویژگی‌ها و مختصات این الگوهای داستانی است … آیا کودکان ظرف‌های توخالی سیاری هستند که می‌توان مدام آن‌ها را پر و خالی کرد و آیا ادبیات کودک عرصه‏ی آزمون و خطاست؟ … متأسفانه به‏رغم توجه مخاطبان و منتقدان و تک و توک آثار ایرانی که با این الگوهای جدید و بر اساس حماسه‌های بومی نوشته شدند، برخی نه‏تنها با امکانات فراوانی که خود و دوستان‌شان در اختیار دارند، اقدامی در جهت حمایت از یک حرکت جمعی برای خلق این‏گونه آثار نکردند، بلکه با مسکوت گذاردن ماجرا، تلاشِ  پر ایراد اما «موجودِ» نویسندگان جوان را بی‌اهمیت انگاشتند. به‏هر حال، این بزرگان یا کلن متوجه قضایا نیستند، یا هنوز باور نکرده‌‌اند که اگر خریداران ویژه! را از لیست مخاطبان خود حذف کنند، مخاطبانِ حقیقی کتاب‌های‌شان از انگشتان یک دست هم کم‌تر است. این سروران، همچنان اصرار دارند که قهرمانان کلیشه‌ای و خاطرات نوستالژیک و آموزنده! و آدم‏سازشان را مکتوب کنند و با بخشنامه و تلفن، به‏طور هم زمان، چا‌پ هفتم و بیست و هفتم کتاب‌شان را راهی مدارس و کتاب‌خانه‌هایی کنند که بچه‌ها هیچ نقشی در انتخاب محتویات‌شان ندارند. دنیای بچه‌های امروز عوض شده است. واقعیتی که آن‌ها امروز با آن مواجه هستند، مجازهای نوین زندگی بشری است. این مجازهای نوین، برای بچه‌ها صورت حقیقی می‌یابد، ولی بزرگسالان لزومن آن را درک نمی‌کنند.»

«شورای کتاب کودک» بر این باور است که کودک ایرانی نیازمند شناسنامه‏ی فرهنگی خود است و باید پدیدآورندگان، ناشران، کتاب داران و کلیه‏ی علاقه مندانی که به کودکان این سرزمین می‏اندیشند را در برابر این پرسش قرار داد که نسل جوان ما چه گونه می‏تواند سرزمین خود را بشناسد؟ … متأسفانه آموزش رسمی و رسانه‏های دیگر، کم تر به این زمینه‏ی اساسی یعنی تلاش در جهت شناساندن «خود فرهنگی» به کودکان و نوجوانان توجه داشته‏اند. بررسی کتاب‏شناسی ایران در ادبیات کودک نشان می‏دهد که تنها ۶۰۰ کتاب در فاصله‏ی سال‏های ۱۳۴۱ تا ۱۳۸۳ برای کودکان و نوجوانان منتشر شده‏اند که به‏طور مستقیم به «ایران» پرداخته‏اند … نتایج این پژوهش نشان می‏دهد که کتاب‏های اندکی وجود دارند که کودکان را با علم و ادب و هنر این سرزمین آشنا کنند.

کارشناسان می‏گویند: «در گذشته، فکر غلطی به نویسندگان ما القا شد که متأسفانه پاک‌کردن این فکر غلط بسیار سخت است. فکر غلط این بود که امروزه دوران قهرمان‌ها و پهلوان‌ها تمام شده و داستان امروزی باید خالی از این چیزها باشد. اما این‏گونه نیست. در این زمینه آن‏گونه که باید و شاید کار نشده که دلیل آن شاید همین فکر غلط باشد. از سوی دیگر ما در کشوری زندگی می‌کنیم که خیلی قهرمان داریم. شاید از فرط زیادی، به راحتی از کنارشان می‌گذریم و متأسفانه در رسانه‌ها نیز به آن‏ها پرداخته نمی‌شود … بیش تر نویسنده‌ها مجذوب غرب‌اند و به نیازهای مخاطب توجه ندارند و نوعی خلأ میان مخاطب و نویسنده وجود دارد. رسانه‌ها به میزانی که به «هری پاتر» و ستاره‌های فوتبال غربی می‌پردازند به استوره‌های ایرانی توجه ندارند … نویسنده‌های ما کم می‌خوانند، نیازهای نسل جدید را نمی‌شناسند و از پیشینه‏ی تاریخی و ادبیاتی کشور آگاهی کافی ندارند تا بتوانند آن را در قالب داستان برای کودکان بیان کنند … کم‌کاری نویسندگان باعث شده که استوره‌های ما کمرنگ شوند … دلیل این که استوره‌هایی نظیر «مرد عنکبوتی» یا «هری پاتر» در جامعه‌ای مانند ایران که هیچ سنخیتی با بسترهای این داستان ندارد، رونق یافتند، این است که آن‏ها به یک نیاز پاسخ داده‌اند. این داستان‌ها به نیاز نوجوانان در زمینه‏ی قهرمان‌پروری پاسخ داده‌اند. به این نیازها از مدت‌ها پیش توجه نمی‌شد …» و آقای «دکتر نعمت‏الله فاضلی» نیز در تارنگارشان آورده‏اند: « … هنر آن است که اگر هری پاتر و دنیای جادویی‏اش را به هر دلیلی نمی‏پسندیم،‌ دست به کار شویم؛ کتابی بنویسیم، قهرمانی خلق کنیم،‌ دنیایی به تصویر بکشیم که به ۶۴ زبان زنده‏ی دنیا ترجمه شود و بیش از ۳۵۰ ملیون نسخه از هر جلد آن در سراسر جهان به به فروش برسد.»

طبق بررسی‌های انجام شده، در داستان‌های کنونی ردی از استوره‌ها کم تر دیده می‌شود. در حالی که «خانم رقیه شیبانی‏فر» در مقاله‏‏ی بسیار خواندنی‏‏شان درباره‏ی «آرش کمانگیر» می‏گویند: «شاهنامه اثری نیست که به یکباره و در مقطع زمانی و مکانی خاصّی به‏وجود آمده باشد … می‌تواند کودکان را با فرهنگ، جهان‌بینی و تاریخ اساتیری ایران باستان آشنا کند. برخی از شخصیت‌های شاهنامه را که در این کتاب سیمای کمرنگی دارند و داستان مستقلّی برای آن‏ها ذکر نشده‌است، می‌توان با پیشینه‏ی استوره‌ای آن‌ها، یعنی با استفاده از ادبیات اوستایی و پهلوی دوباره زنده کرده و به‏عنوان داستانی درخور توجّه به کودکان ارایه داد … استوره‌ها قابلیت آن را دارند که به زبانی ساده و امروزی برای کودکان بازنویسی شوند، علاوه بر این اگر در این بازنویسی‌ها، درون‌مایه‏ی اصلی استوره‌ حفظ شود، مورد توجّه نوجوانان نیز قرار خواهد گرفت.»

خانم «پریسا برازنده» می‏گویند: «… برخلاف ما که تلاش می‌کنیم کودک را صرفن در خانواده تعریف کنیم، در عرصه‏ی جهانی، کودک در اجتماع تعریف می‌شود … در ادبیات جهانی کودکان، موعظه و پیام‌های مستقیم راهی ندارند. چرا که مخاطبان نویسندگان کودک و نوجوان، مخاطبان خیالی نیستند. بنابراین نویسندگان آنان در جهان امروزی، صرفن بر پایه ی یادآوری دوران کودکی خود و در انزوا دست به قلم‌ نمی‌شوند، بلکه خود را موظف به داد و ستد با کودکان و بهره‌گیری از آن‌چه در اجتماع آن‌هاست نظیر تلویزیون و سینما می‌دانند … از سوی دیگر، شخصیت‌های ادبی عرضه شده در ادبیات کودک جهان، شخصیت‌هایی شناسنامه‌‏دارند و مخاطب کودک می‌تواند به آسانی با آن‌ها ارتباط بگیرد و آن‌ها را بپذیرد. درحالی که ما هنوز در این زمینه در اول راه هستیم … نویسندگان امروز جهان بر این باورند که نمی‌توان با توجه به پیچیدگی‌های حاصله از دنیای اطلاعات و ارتباطات امروز، نیازهای کودکان و نوجوانان را پیش گویی کرد و کتابی ویژه ی آنان نوشت. بنابراین امروز ممکن است کودک ۱۰ساله کتابی را بخواند که فرد بالغ ۴۰ ساله خود را از خواندن آن بی‌نیاز نمی‌داند … در ادبیات کودک امروز نگارش صریح و ساده‌نویسی بیش از محتوا دارای اهمیت است و … برداشته شدن حصار سنی میان مخاطب کودک و بزرگسال در دنیای امروز، وبژه ی جهان امروز نیست و کودکان و نوجوانان ما نیز در گذشته حد و حصری را در مطالعات خود به لحاظ موضوعی و محتوایی نداشته، کما این‌که بوستان سعدی مورد مطالعه‌ی دو گروه کودک و بزرگسال قرار می‌گرفت … از سوی دیگر ادبیات جهانی امروز به نیازسنجی‌ها و نیازآفرینی‌ها هم می‌پردازد. بنابراین می بینیم که با آفرینش اثری همچون هری پاتر این نیاز را در مخاطب خود پدید آورده است که شاید باید بیش تر فانتزی خواند و ادبیات علمی – تخیلی داشت، در حالی‌که ما در این حوزه هم عقب‌تر هستیم.»

برخی از نویسندگان کودک و نوجوان می‏گویند: «ادبیات کودک و نوجوان ما از دنیای کودکان و نوجوانان دور است. البته به استثناها کاری نداریم. اما کلیت (؟) آن به دلایل درون‌متنی و برون‌متنی، از دنیای بچه‌ها دور است؛ در حالی که که ادبیات مطرح دنیا از آن سرشار است. همان‌ها که بازار کتاب ما را پر، و فریاد داستان‌نویسان ما را به هوا بلند کرده‌اند. بچه‌های امروز دوست ندارند که ما از مهربانی‌های روستایی که در کودکی‌مان در آن زندگی کرده‌ایم، برای‌شان قصه بسازیم. آن‌ها در شهر بزرگ شده‌اند و اهل شهربازی و کامپیوترند. بنابراین اگر داستان را به روستا می‌بریم، بوی نان تازه و هوای پاک، توجه‌شان را جلب نمی‌کند … از سوی دیگر بچه‌ها از صبح تا شام، از پدر و مادر گرفته تا معلم و مربی و ناظم و مجریان تلویزیونی و کارتون‌های ایرانی، نصیحت می‌شوند و همین برایشان کافی است. دیگر نمی‌خواهند در داستان، حرف‌های این چنینی بخوانند. داستان‌نویسان ما هم باید «تعهد» را، هم‌معنی «پند گفتن» نگیرند … بچه‌های ما، مثل همه بچه‌های دنیا، می‌خواهند شخصیت‌هایی از جنس خودشان در داستان‌ها باشند. بچه‌هایی که یواشکی سراغ مربّا می‌روند، از دارو متنفرند، از آمپول می‌ترسند، سه بار مسواک زدن در روز را نمی‌فهمند، حتا اگر درس‌خوانند هم، بازی را ترجیح می‌دهند، از شاگرداول‌ها بدشان می‌آید و نمی‌توانند تصور کنند که بچه‌ای چیزی را به تعطیل شدن مدرسه ترجیح دهد. حتا باادب‌ترین بچه‌ها هم دوست دارند ادای معلم‌شان را در آورند و دیر بزرگ شوند. به همین دلیل است که از ماجراهای “رامونا” و “هنری زلزله” و “گودون” و “نیکولا کوچولو” لذت می‌برند. حتا دوست دارند پندها را هم با خوش مزگی بشنوند و مهارت‌های اجتماعی را در لابه‌لای شیطنت‌ها بیاموزند. بنابراین نوشته‌های «برایان موزس» را می‌خوانند؛ اما ادبیات آموزشی ما را نگاه هم نمی‌کنند … نوجوان‌ها دوست دارند به جای این که بشنوند جاهای ناشناخته چه خطراتی دارند، از «سرزمین اشباح » سردربیاورند و داستان‌هایی بخوانند که آن‏ها را بترساند. برای همین پول می‌دهند و کتاب‌های “دارن شان” و “ال استاین”  را می‌خرند تا دنیای کودکی و نوجوانی را تجربه کنند. همان دنیایی که ادبیات کودک و نوجوان ما، کم دارد.»

برخی از نویسندگان و کارشناسان کودک و نوجوان هم می‏گویند مشکلات عمده عبارتند از: نبود نشر حرفه‏ای در ایران، نبود حمایت‌های حداقلی دولتی از ناشرانی را که در عرصه‏ی بین‌المللی فعالیت می‌کنند، نبود مترجمانی که شایستگی ترجمه‏ی آثار ادبی به زبان مقصد را داشته باشند و مشکل عدم عضویت کپی‌رایت. و برخی دیگر از کارشناسان، رشد ترجمه‏ی کتاب‌هایی با موضوع سِحر و جادو و توجه مترجمان به این موضوع‌ها … و ضعف ترجمه و رعایت نکردن فارسی‌نویسی درست در برخی ترجمه‌ها و هم‌چنین معرفی نکردن نویسنده‏ی‏ اصلی کتاب‌ها را از جمله موارد نامطلوب ادبیات کودک می‏دانند. و اگرچه در زمینه‏ی شعر کودکان قدم‏های مهمی برداشته شده و عرصه‏ی ادبیات کودکان پیش‏دبستانی و دبستانی پربار بوده است، در مورد نوجوانان آثار مهم و پرطرفدار چندانی به‏ وجود نیامده است … و به‏رغم گسترش استفاده از اینترنت و برپایی نمایشگاه‏های کتاب و حضور گسترده‏ی مردم در آن‏ها، بازار کتاب همچنان از دسترس کودکان و نوجوانان قشرهای کم‏درآمد دور است.

«مؤسسه‏ی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان» می‏گوید: «کار پژوهش ملی تاریخ ادبیات کودکان ایران، هر روز گسترده‌تر و سنگین‏تر می‌شود و در پی آن بودجه‏ی مورد نیاز، رو به افزایش است. تأمین این بودجه‏ی پژوهشی از عهده‏ی یک سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی خارج است.» از سوی دیگر، «در پژوهش و بررسی سیر تاریخ ادبیات کودکان با نام افرادی برخورد کرده‌ایم که درباره‏ی زندگی و کار آن‌ها آگاهی اندکی در دست داریم. چنان‏چه از آن‌ها یا خانواده‌های‏شان نشانی، سندی یا خاطره‌ای در دست دارید، آن را در اختیار ما بگذارید.»

بر پایه ی  آمار‌های موجود میانگین شمارگان (تیراژ) هر کتاب در ایران بین دو تا سه هزار نسخه است … و هر شهروند ایرانی در شبانه‌روز تنها دو دقیقه از وقت خود را به خواندن کتاب اختصاص می‌دهد (به‏گفته‏ی کامنت‏گذاران: احتمالن توی این دو دقیقه، متن پشت کتاب و قیمت آن را می‏خوانند، سپس آن را سرجایش می‏گذارند و می‏روند!) … بودجه‏ی ترویج کتاب‌خوانی در سال گذشته، ۲۷ درصد نسبت به سال ۸۶ کاهش داشته است. در صورتی که مطالعه‏ی کتاب‌های درسی را هم در نظر بگیریم، سرانه‏ی مطالعه در ایران به حدود شش دقیقه در شبانه‏روز می‌رسد … و بزرگ ترین مشکل کتاب خانه‌ها ایران، نازیبا و دلچسب نبودن فضای کتاب خانه‌های عمومی کشور و به‏روز نبودن کتاب‌های موجود در آن‌هاست.

«مؤسسه‏ی پژوهشى تاریخ ادبیات کودکان» به‏تازگى دست نامه‌اى را منتشر کرده است که به آموزگاران، مربیان، کتاب داران و گدران و مادران پیشنهاد مى‌کند که چه گونه مى‌توانند با استفاده از کتاب‌هاى تاریخ ادبیات کودکان ایران، کودکان و نوجوانان را درگیر فعالیت‌هایى کنند که گام‏به‏گام با روند تفکر انتقادى و خلاق آشنا شوند. گام نخست در این روند، کسب انگیزه براى کشف ناشناخته‌ها و مجهول‌هاست. گام‌هاى بعدى پرسش‌گرى، جست‌و‌جو، کشف، نتیجه‌گیرى، سنجش و پیش‌بینى است. گام پایانى، دگرگونى در بینش است … فعالیت‌هاى پیشنهادى این دست نامه، حکم تخته پرشى را دارند تا مربیان و علاقه‌مندان بتوانند با افزودن ده‌ها فعالیت دیگر، پروازى بلند در راه بالا بردن دانش کودکان و نوجوانان بردارند. اگر بر این باوریم که دانش براى حفظ کردن و به سینه سپردن نیست، بلکه براى پیشرفت کردن و به تر زیستن است، باید در راه آموزش خلاق و مشارکتى کودکان و نوجوانان هر روز گام‌هاى تازه‌اى برداریم.

و در پایان هم این که «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران (نویسک)» – با نزدیک به ۳۰۰ عضو – می‏گوید: « … هنوز شاهد حضور فرهنگ پدرسالارانه‌ای هستیم که با نگاهی تحقیرآمیز به حوزه‌ی کودک و نوجوان می‌نگرد و نیازهای آنان را در ذیل مناسبات اجتماعی بزرگسالان قرار می‌دهد. اگر بتوانیم وجود این انگاره را در برخی از لایه‌های فروتر جامعه، معلول توسعه‌نیافتگی فرهنگی بدانیم، اما بروز  چنین دیدگاهی در ذهن متولیان فرهنگی که با اندیشه‌ی مدرن هم بیگانه نیستند، بی‏تردید توجیه‌‌ناپذیر است. در طول سالیانی که بخش ادبیات در آموزش عالی و نظام دانشگاهی ما ـ آن هم با کم‏اعتنایی به ادبیات معاصر- شکل گرفته، کسانی ادبیات کودک را نوعی ناقص‌الخلقه از ادبیات بزرگسال پنداشته‌ و مجال نداده‌اند که این گونه‌ی ادبی، همچون رشته‌ای مستقل به آموزش عالی راه پیدا کند …

با وجود افزایش چشمگیر بحث‌های نظری در جامعه‌ی امروز ایران که در تاریخ ادبیات کودک کشور بی‌سابقه است، آن‌چه هنوز تحقق نیافته، یافتن جایگاهی شایسته در تریبون‌های دانشگاهی است. تاکنون ادبیات کودک در دانشگاه های ایران تنها در حد درسی دو واحدی در رشته‌ی تربیت معلم فرصت بروز داشته و دست‌اندر‌کاران، آن را بیش‌تر به مثابه‏ی ابزاری آموزشی تلقی کرده‌اند. با این همه، جای خوشوقتی است که با وجود مقاومت‌های غیرکارشناسانه‌ا‌ی که به چشم می‌خورد، پیشرفت‌های قابل اعتنای این گونه‌ی ادبی، در دو عرصه‌ی آفرینش و پژوهش، چنان بوده که دانشگاهیان علاقه‌مند به این عرصه، به تأسیس رشته‌ی دانشگاهی ادبیات کودک همت گماشته‌اند. اینک سه دانشگاه بزرگ دولتی، دانشگاه شیراز (مرکز مطالعات ادبیات کودک)، دانشگاه تربیت مدرس (دانشکده‌ی ادبیات) و دانشگاه تهران (دانشکده‌ی هنرهای زیبا) گام‌های ابتدایی و بعضن نهایی را برای تأسیس رشته‌ی ادبیات کودک و یا تئاتر کودک برداشته‌‌ و با همکاری دفتر گسترش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در وزارت علوم، مراحل تحقق این مهم را با پشتکار و حوصله پی‌می‌گیرند. انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران چشم آن دارد که روند اجرایی تأسیس این رشته تسریع شود و در پیچ و خم اداری متوقف نشود …»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *