وجود قافیه در شعر فارسی، لاجرم قواعدی نیز همراه خود آورده است; قواعدی که رو به تکامل رفته اند. برخورد ما با این قواعد، همان گونه خواهد بود که با قواعد وزن بود، یعنی توجه و اعتنا بدون الزام در پذیرش قطعی و مطلق آنها. برای ردیف، قاعده و قانون خاصی نداریم ولی در مورد قافیه، لاجرم باید دید که چه کلمه هایی می توانند با هم قرینه شوند.
تشابه صرف آخرین حروف دو کلمه می تواند نوعی تناسب ایجاد کند، چنان که در کلمه های”سرد” و “بُرد” می بینیم. همچنان تشابه آخرین مصوتها نیز می تواند کمی موسیقی آفرین باشد نظیر تشابه مصوت کوتاه “ـَ” در کلمه های “رنگ” و”پند”. ولی شاعران فارسی، به یکی از این دو نوع تشابه قانع نبوده و هر دوتشابه صامتها و مصوتها را برای قافیه کردن دو کلمه لازم دانسته اند. ازهمین روی، مثلاً “سرد” را بیشتر با “زرد” و “فرد” قافیه کرده اند و “بُرد” رابا “مُرد” و “خورد”. قافیه کردن دو کلمه، نوعی کشف است، کشف کلماتی که دارای این اشتراک هستند. بنابراین طبیعی است که ما در پی اشتراکهای راستین باشیم نه آنهایی که از رهگذر جمع بستن یا وصل ضمیر به کلمات ایجاد شده اند.
وقتی شاعر دو کلمه “نان” و “جان” را قافیه کند، چون این دو ذاتا ًبا هم اشتراک دارند، احساس لذت و شگفتی می کنیم امّا اگر “مردان” و”درختان” را قافیه کند، حس میشود که دو کلمه “مرد” و “درخت” واقعاً هم قافیه نبوده اند بلکه “ان” جمع، به شکلی تصنّعی آنها را متناسب ساخته است. پس شاعر عملاً کشفی نکرده و به همین ترتیب، هر کس می تواند اسمها را با افزودن “ان” می توان کنار هم نهد. چنین بوده که فارسی زبانان در طول زمان کوشیده اند نظرشان را بر تناسب بین اصل کلمات معطوف کنند نه ضمیرها و نشانه های جمع و اجزای دیگری که به کلمات میچسبند. میگوییم در طول زمان، چون در آغاز این دقت و وسواس کمتر به چشم می خورده است، چنان که دقیقی،در شعری زلفگان، رخان، لبان و… را بدون هیچ دغدغه ای با هم قافیه کرده است. با این مقدمات، می توان وارد بحث قواعد قافیه شد و دید که چه کلماتی می توانند با هم قافیه شوند.
۱ ـ نخست باید ردیف شعر و اجزای اضافی دو کلمه مثل ضمیر، نشانه جمع، صفت تفضیلی و پسوند را برداریم و آنگاه ببینیم که کلمات واقعاً بخش مشترکی در پایان خود دارند یا نه. اگر بخش مشترکی باقی نماند که میگوییم قافیه راستینی در کار نیست و هر چه بوده، همان بخشهای اضافی بوده است. مثلاً در مورد “مردان” و “درختان” با برداشتن”ان” جمع، دیگر چیزی برای قافیه شدن باقی نمی ماند که درباره اش بحث کنیم. امّا اگر دو کلمه واقعاً دارای قسمت مشترکی بودند، وارد مرحله دوّم می شویم.
۲ ـ در این مرحله باید روی قسمت مشترک دو کلمه بحث کرد. بایدصامتها و مصوتهایی مشابه داشته باشیم و صامتهای قبل از بخش مشترک نیز متحرّک بوده و مصوت یکسان داشته باشند. در غیر آن صورت قافیه معیوب است. مثلاً در دو کلمه “دَرها” و “سَرها”، “ها” جمع را بر می داریم تا “در” و”سر” باقی بماند. اینجا صامت “ر” مشترک است و مصوت قبل از آن (ـَ)نیز یکسان است. پس این دو کلمه می توانند باهم قافیه شوند. ولی “دُر” با”سَر” قافیه نمی شود چون هر چند هر دو به “ر” ختم می شوند، مصوت قبل از “ر” در اولی “ـُ” است و در دومی “ـَ”. همچنین “سنْگ” با “برْگ” قافیه نمیشود چون حروف قبل از “گ” ساکن هستند.آاگر تعداد حروف مشترک بیش از یکی باشد نیز به همین صورت عمل میشود; مثلاً در دو کلمه “سَفَر” و “نَفَر” حروف مشترک “فَر” هستند یعنی صامت “ف”، مصوت کوتاه “ـَ” و صامت “ر” و مصوت قبل از آنها نیز “َ”است و در نتیجه اینها می توانند با هم قافیه شوند. در این صورت، نباید فراموش کنیم که حروف مشترک، باید حرکات یکسانی هم داشته باشند و اشتراک صامتها کافی نیست. مثلاً نمی توان “نادِر” را با “مادَر” قافیه کرد.نکته دیگر این است که قافیه نیز همانند وزن با تلفّظ کار دارد نه باشکل نوشتاری کلمه، و بنابراین، “خور” به اعتبار این که “خُر” خوانده می شود، با “دُر” و “پُر” هم قافیه است نه با “مور” و “دور”. حالا با این اطلاعات، چند بیت از یک شعر محمّدرضا عبدالملکیان را ارزیابی می کنیم:
۱ با این دل ریشه دار بارانی
این شهر چه کرده، هیچ میدانی؟
۲ دل، مزرعه گیاه و گندم بود
دل، در شط عطر پونه ها گم بود
۳ دل، ریشه به شور و شوق شبدر داشت
دل، شانه به شانه صنوبر داشت
۴ دل، دست دعای خلوتی محجوب
دل، چاره گشای چرخ خرمنک بود
۵ دل، خطّ شیار شخم گاوآهن
دل، راه عبور خوشه تا خرمن
۶ دل، جلوه جوشش بهاران بود
دل، راز زلال ابر و باران بود
ملاحظه می کنید که قبل از حروف مشترک، همواره مصوّتی وجوددارد و این مصوت در هر جفت قافیه یکسان است. پس قافیه ها درست است.
قواعد قافیه
۱- شناسه های فعل : شناسه های فعل عبارتند از : ( م – ی – o د – یم – ید – ند ) مثال :
نخستین به نیزه برآویختند همی خون ز جوشن فروریختند
واژه های قافیه: ( برآویختند و فروریختند ) ، حروف الحاقی: ( ند ) است چون شناسه ی فعل است که آن را بر می داریم . هجای قافیه: ( ویخت – ریخت ) می باشد و حروف اصلی: ( یخت ) است .
۲ – ضمایر متصل ( م – ت – ش – مان – تان – شان ) . مثال:
بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند
حرف( م ) در ( مجالم و بالم ) ضمیر متصل است وحرف الحاقی محسوب می شود . پس اگر واژه های ( بالم و مجالم ) را هجا بندی کنیم هجای قافیه ی آن ( جال – بال ) است پس حروف اصلی آن ( ال ) است .
۳- مخفف زمان حال ( بودن ) : مانند ( مرده ام – برده ام ) که ( ام) درآن الحاقی است .
آتش قهر برافروخته اند خانمان ضعفا سوخته اند
واژه ی قافیه 🙁 برافروخته اند – سوخته اند) حروف الحاقی : ( ِ اند ) هجای قافیه 🙁 روخت – سوخت ) حروف اصلی 🙁 وخت)
۴- حرف صامت ( ی ) : مثال :
نشاط جوانی ز پیران مجوی که آب روان باز ناید به جوی
واژه های قافیه : ( مجوی – جوی ) حرف الحاقی: صامت ( ی ) در
( مجوی و جوی) هجای قافیه : ( جو) در هردو واژه ی قافیه و حرف اصلی : مصوت بلند ( و )
۵- نشانه های جمع ( ان –ها – ات – ین ) . مثال :
به بستان پای نه فصل بهاران تماشا کن به گرد جویباران
حرف الحاقی: نشانه ی جمع ( ان ) در ( بهاران _ جویباران ) هجای قافیه : ( هار – بار ) حروف اصلی : ( ا – ر )
۵- نون مصدری : مثال :
شیخ گفتا شوخ پنهان کردن است پیش چشم خلق ناآوردن است
واژه های قافیه :(کردن – ناآوردن ) حروف اصلی : ( َ ر د ) حرف الحاقی : ( ن )
استثنا :
۱- مصوت بلند ( ی ) : جز حروف الحاقی است حتی اگر مصوت بلند ( ی ) جز اصل کلمه ی قافیه باشد . مثال :
یکی مشکلی برد پیش علی مگر مشکلش را کند مُنجلی
واژه های ( علی – منجلی ) قافیه محسوب می شوند و مصوت بلند ( ی ) حرف الحاقی است و هجای قافیه آن به ترتیب
( عَل – جَل) می باشد که با آن روشی قبلاً ذکر شد حروف ( َ ل ) حروف اصلی است .
۲- های بیان حرکت یا ( های غیر ملفوظ ) : در آخر واژه ی قافیه قرار می گیرد چه جز حروف اصلی باشد یا نباشد .
کسان شهد نوشند و مرغ و بره مرا روی نان می نبیند تره
که (های ) پایان واژه ها تلفظ نمی شود و به صورت یک کسره خود را نشان می دهد وحرف الحاقی محسوب می شود ( بَرِ- تَرِ ) و آنچه پس از برداشتن های بیان حرکت باقی می ماند ( بَر – تَر ) می باشد پس ( َ ر ) حروف اصلی است .
* نکته : فرق بین های ملفوظ( صامت ه ) و های بیان حرکت ( غیر ملفوظ ) : اگر واژه ای که ( ه ) در پایان آن قرار دارد ( ی ) نکره اضافه کردیم و نیاز به صامت میانجی نداشت ( ه ) صامت و ملفوظ است ولی اگر نیازمند صامت میانجی باشد ( های غیر ملفوظ ) است مثال :
خانه ای – لانه ای – نامه ای – جامه ای و…. در تمام این واژه ها ( های غیر ملفوظ ) است .
ماهی – چاهی – کاهی – واهی – راهی و … در تمام این واژه ها ( های ملفوظ و صامت) است .
*( های )تمام صفت های مفعولی الحاقی است . مثل گفته ، شنیده ، رفته ، خورده و ….
۳- در قافیه کردن واژگان بر اساس قاعده ی دوم ( مصوت + صامت ) و ( مصوت + صامت + صامت ) حتماً مصوت های هجای قافیه یکسان باشند .
.توجه : اما اگر قافیه ی ما حروف الحاقی بگیرد یکسان نبودن مصوت ها جز عیوب قافیه به حساب نمی آید و قافیه درست است
سراسر همه دشت پر کُشته دید زمین چون گل ارغوان گَشته بود
در واژه های ( کُشته – گَشته ) ( های ) آن حرف الحاقی است و (کُشت – گُشت ) هجای قافیه است وبه ترتیب واج های هجای آن ( ُ ش ت ) و ( َ ش ت ) حروف اصلی است اما با وصف این که مصوت های آن مختلف است به واسطه ی آوردن حرف الحاقی ( ه) بر سر آن ، قافیه صحیح است .
* نکته: زمانی تغییر مصوت ها در واژه های قافیه ای حروف الحاقی دارند درست است که در هجای قافیه مصوت هایی که باهم متفاوت هستند از یک دسته از مصوت ها باشند یعنی یا هردو در مصوت کوتاه باهم اختلاف داشته باشند یا در مصوت بلند . مثال :
طوسی – فردوسی
واژه ی قافیه : طوس حرف الحاقی : ی هجای قافیه ( ط و س ) حروف اصلی : و س
واژه ی قافیه : فردوسی حرف الحاقی : ی هجای قافیه : ( د َ س) حروف اصلی: َ و س
اگر به حروف اصلی دقت شود می بینیم از آخر هجای قافیه به ابتدای آن برویم در هجای قافیه ی ( طوس ) به مصوت بلند ( و ) بخورد می کنیم اما در واژه ی ( فردوس ) به مصوت کوتاه ( َ ) بر می خوریم . پس این دو قافیه معیوب است .
قواعد قافیه :
قافیه تابع دو قاعده است که عبارتند از :
۱- قاعده ی اول : گاهی اوقات تننها حرف مشترک در هجای قافیه مصوت ( ا – و ) می توانند حرف اصلی قافیه باشند .مثال :
گر به چشم دل جانا جلوه های ما بینی در حریم اهل دل جلوه ی خدا بینی
واژه های قافیه : ( ما – خدا ) واژه ی ردیف : ( بینی – بینی ) حرف اصلی : مصوت بلند( ا ) قاعده (۱) قافیه
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست
واژه ی ردیف : ببست- ببست واژه های قافیه : ( مو – سو ) حرف اصلی: مصوت بلند ( و) قاعده ی (۱) قافیه
۲- قاعده ی ۲ : زمانی است که در پایان واژه های قافیه ( هجای قافیه ) صامت قرار بگیرد . در این قاعده ترتیب حروف آن در هجای قافیه به دو صورت است :
* ( مصوت + صامت ) مثال :
بشنو از نی چون حکایت می کند از جداییها شکایت می کند
واژه های قافیه : ( حکایت – شکایت ) هجای قافیه : ( یَت ) ( ی ( صامت ) + َ مصوت + ت صامت)
پس نتیجه می گیریم ( َ ت ) حروف اصلی هستند واز(مصوت+ صامت ) تشکیل شده است .
* ( مصوت + صامت = صامت ) مثال :
زبان بریده به کنجی نشسته صُمٌ بُکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
واژه های قافیه : ( بکم – حکم ) هجای قافیه : ( بکم – حکم ) ب ( صامت ) + ُ ( مصوت ) + ک ( صامت ) + م ( صامت ) و در کلمه ی دوم ح ( صامت ) + ُ ( مصوت ) + ک ( صامت ) + م ( صامت ) پس نتیجه می گیریم ( ُ ک م ) حروف اصلی هستند واز ( مصوت + صامت + صامت ) تشکیل شده است.
• نکته : شیوه ی تشخیص حرف یا حروف اصلی قافیه : برای تشخیص حروف اصلی قافیه بعد از مشخص کردن هجای قافیه هجا را به صورت واج های تشکیل دهنده ی آن می نویسیم سپس از آخر هجای قافیه به سمت اول هجا می آییم هر کجا به مصوت رسیدیم حرف یا حروف اصلی قافیه تمام می شود . مثال:
شیخ گفتا شوخ پنهان کردن است پیش چشم خلق ناآوردن است
واژه های ردیف ( است واست ) واژه های قافیه : ( کردن – نا آوردن ) حرف الحاقی : ( ن )
هجای قافیه : ( کَرد – وَرد ) حروف اصلی : ( َ ر د ) قاعده ی ۲
انواع واو در عروض :
۱- واو اشمام ضمه ( واو معدوله ) : واوی است که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود . مثل ( خواب – خواهر – خویش )
تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی تو خواب آلوده ای بر چشم بیماران نبخشایی
(( واو )) در (( خواب )) در تقطیع حذف می شود .
۲- واو بیان حرکت : مثلاً در واژه های ( تو ( تُ ) چو ( چُ ) دو (دُ )
جهانا چه بد مهر و بد خو جهانی چو آشفته بازار بازارگانی
(( واو )) در (( چو )) آغاز مصراع دوم یک هجای کوتاه محسوب شده است و ( واو) بصورت مصوت کوتاه ُ همراه با صامت ماقبل خود به صورت (( چُ )) تلفظ می گردد .
۳- واو عطف :
صد عقل و جان اندر پیش بی دست و بی پا آمده
شاهد مثال (( و )) ( عقل و جان ) و ( بی دست و بی پا ) است که هردو به صورت مصوت کوتاهی برای حرف های پیش از خود در آمده اند . ( عقلُ جان ) و ( بی دستُ بی پا )
۴- واو تفریق : مثل واو در واژه ی ( عمرو ) که عَمر تلفظ می گردد و واو آن به این جهت است که این واژه ی با عُمَر اشتباه گرفته نشود .
عیوب قافیه :
۱- با توجه به اینکه قافیه در شعر فارسی خطی می باشد ( یعنی از نظر تلفظ و نوشتار یکسان است ) اگر واژه های قافیه در تلفظ یکسان باشند ودر نوشتار متفاوت باشند در قافیه گرفتن آنها باهم عیب محسوب می شود .
مثلاً اگر دو واژه ی ( حضیض و لذیذ ) درست است که در تلفظ یکسان هستند اما در نوشتار متفاوت است و صحیح نیست آنها را باهم قافیه بگیریم .
۲- تکرار کردن پیشوندها و پسوند ها در صورتی که اساس قافیه قرار بگیرند از عیب های قافیه به شمار می آیند . مثال :
در این زمانه بتی نیست از تو نیکوتر نه بر تو برشمنی از رهیت مشفق تر
(( تر – تر ) ) پسوند هایی هستند که عیناً تکرار شده اند و نمی توانند قافیه محسوب شوند . پس قافیه ی ما معیوب است .
* نکته : پسوند ها و پیشوند ها زمانی می توانند اساس قافیه قرار بگیرند که تکراری نباشند . مثال : گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
واژه قافیه واژه قافیه
چون ( سر – بر ) پیشوند هایی هستند که عیناً تکرار نشده اند پس می توان آن ها را به عنوان قافیه به حساب آورد .
۳- در طرح حروف اصلی قافیه به صورت ( مصوت + صامت + صامت ) صامت های بعد از مصوت باید یکسان باشند در غیر این صورت اگر باهم اختلاف داشته باشند قافیه ی ما معیوب است . مثلاً اگر دو واژه ی ( ذرّه – قطره ) را در یک هم قافیه بگیریم صحیح نیست به دلیل
ادر هجلی قافیه صامت های قافیه نباید باهم اختلاف داشته باشند در حالی که در این دو واژه اینگونه نیست .
که گر آفتاب است یک ذرّه نیست وگر هفت دریاست یک قطره نیست
واؤه ( ذرّه ) حرف الحاقی : ه هجای قافیه : ذ َ ر ر حروف اصلی : َ ر ر
واژه ( قطره ) حرف الحاقی : ه هجای قافیه: ق َ ط ر حروف اصلی: َ ط ر
در این دو واژه می بنیم که در حروف اصلی آن بین صامت ( ر ) و ( ط) آن اختلاف وجود دارد. پس نمی توانند باهم هم قافیه باشند و قافیه ی ما معیوب است .
* نکته : اگر واژگانی که قافیه می گیرند از واژه های غیر ساده ( مشتق ، مرکب ، مرکب ) ساخته شده باشند در صورتی که اجزای سازنده ی این واژگان چندان آشکار نباشد قافیه صحیح است . مثلاً قافیه گرفتن واژه های ( رنجور با مزدور ) و یا ( آب با گلاب )
۴- گاهی اوقات ممکن است واژه ی قافیه ی ما ( در افعال ) از تکرار علامت تکواژ ماضی ساز ( ید) ساخته شود که در این صورت قافیه صحیح است . مثال :
واژه های قافیه : (ترسانیدم – رنجانیدم ) حرف الحاقی : َ م هجای قافیه : نید حروف اصلی : ی د
حروف مشترک : ( ی د َ م )
۵- اگر اجزای واژگان قافیه کاملاً شناخته شده باشند نمی توان با افزودن حروف الحاقی آن ها را هم قافیه کنیم مثلاً واژه ای
(زلفکان ) را با واژه ی ( رخان ) نمی توان هم قافیه گرفت زیرا :
حروف الحاقی : ( ان ) و چیزی که از واژه باقی می ماند هیچ علامتی مبنی بر قافیه بودن آن ها مشاهده نمی شود
قافیه ی حاجب :
واژگانی هستند که پیش از قافیه عیناً تکرار می شوند درست مثل ردیف است اما با این تفاوت که ردیف بعد از قافیه قرار می گیرد ولی حاجب پیش از قافیه قرار می گیرد . مثال :
هر چند رسد هر نفس از یار غمی باید نشود رنجه دل از یار دمی
واژه های قافیه : ( غمی – دمی ) قافیه ی حاجب : دو واژه ی ( یار – یار )
پسندیده ترین نوع حاجب آن است که میان دو قافیه در آید مانند :
ای شاه زمین بر آسمان داری تخت سست است عدو تا تو کمان داری سخت
واژه ای ( آسمان و کمان ) و ( بخت و سخت ) واژه های حاجب ( داری – داری ) میان آن ها آمده است .
قافیه ی درونی :
قافیه ای است که واژه های قافیه در درون یک مصراع قرار گیرند و فقط در پایان نیم مصراع ها نمی آیند . مثال :
یار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا یار تویی ، غار تویی ، خواجه نگه دار مرا
قافیه ی میانی :
در قافیه ی میانی حتماً باید مصراع به دو نیم تقسیم شود و قافیه باید در پایان نیم مصراع قرار گیرد . مثال :
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
قافیه ی میانی : ( بدن – خویشتن )
ذوقافیتین :
اگر مصراع های بیتی دارای دو قافیه ی پشت سرهم در پایان مصرا ع ها باشد به آن ذوقافیتین مگویند . در این صورت اولی قافیه ی غیر اصلی و قافیه ای که در آخر مصراع می آید قافیه ی اصلی است . مثال :
ای قصَه ی بهشت ز کویت حکایتی شرح جمال حور ز رویت روایتی
قافیه۱ قافیه ۲ قافیه ۱ قافیه ۲
واژه های قافیه اول: ( کویت – رویت ) واژه های قافیه ی دوم 🙁 حکایتی – روایتی ) قافیه اصلی 🙁 حکایتی – روایتی )
قافیه ی در شعر نو :
عقیده ی شاعران نوپرداز بر آن است که قافیه برای شعر واجب است . نیما می گوید شعر بی قافیه همچون حباب توخالی و یا آدم بی استخوان است . اما تفاوت شعر نو با شعر سنتی در این است که در شعر نو قافیه بیشتر ذوقی و سلیقه ای است اما در شعر سنتی اجباری است . قافیه در شعر نو مربوط به آخر مصراع ها نیست و هر کجا شاعر با توجه به مطلب خویش احساس نیاز به آن کرد از آن استفاده می کند و هر مطلب الزاماً قافیه دار نیست .
زمان عدم نیاز به قافیه در شعر نو ، زمانی است که شعر حاوی مطالب و موضوعات پراکنده و وزن های پراکنده است و یا این که جنبه ی امری و دعایی داشته باشد .
قواعد قافیه
قافیه شعر فارسی تابع دو قاعده است. این دو قاعده کلی استثناهایی دارند که آنها را می توان در هفت مورد طبقه بندی کرد:
۱٫ حروف الحاقی جزو حروف مشترک قافیه اند و رعایت آنها لازم است.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
ار + ان حروف قافیه است: ار = حروف اصلی ( قاعده ۲) ان = حروف الحاقی.
۲٫ واژه های مختوم به مصوتهای ِ ( هی بیان حرکت) و ی از نظر قافیه الحاقی به شمار می آیند.
یکی مشکلی برد پیش عَلی مگر مشکلش را کند منجَلی
َ لی حروف قافیه است: َ ل، اصلی و ی در حکم الحاقی.
۳٫ اگر در قاعده ۲ (مصوت + صامت + صامت)، مصوت کوتاه باشد و قافیه حروف الحاقی داشته باشد، این مصوت کوتاه می تواند متفاوت باشد. مثلاً:
سراسر همه دشت پر کُشته بود زمین چون گل ارغوان گَشته بود
ُ شت و َشت = حروف اصلی قافیه اند و ِ (هر بیان حرکت) = حروف الحاقی است.
۴٫ پسوند و پیشوند گاهی در قافیه شعر در حکم واژه قافیه قرار می گیرند. مثلاً:
چنان صورتش بسته تمثالگَر که صورت نبندد از آن خوب تَر
«گَر» و « تَر» پسوند هستند و باید الحاقی به حساب آیند، اما خود واژه قافیه قرار گرفته اند.
۵٫ اگر قبل از حروف قافیه (در قاعده ۱ و ۲) حرف یا حروف دیگری مشترک باشند آنها جزو حروف قافیه نیستند. مثال:
بشنو از نی چون شکایت می کند وز جداییها حکایت می کند
«ایَت» حروف مشترک است اما فقط َت حروف قافیه است.
۶٫ اگر واژه های قافیه لفظاً یکسان ولی در معنا متفاوت باشند، قافیه درست است و جناس هم دارد:
ز هر ناحیت کاروانها روان (= رونده) به دیدار آن صورت بی روان (= روح)
۷٫ گاه حروف قافیه در بیش از یک واژه قرار می گیرد:
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مو از خال تو با حال خویش پروا، نه
در مصراع دوم، پروا + نه (پروا نیست) با پروانه قافیه شده که حروف قافیه ا + نه است.
واژه های هم قافیه
در بعضی از زبانها تعداد واژه های هم قافیه زیاد است و در بعضی کم؛ ولی در زبان فارسی نسبتاً زیاد است مانند «ار» در کلمات (کار، تار، یار، نگار … ).
قافیه میانی و درونی
گاهی قافیه را در درون مصرع یا پایان نیم مصرع نیز می آورند. مانند این شعر مولوی:
یار مرا، غار مرا، عشق جگر خوار مرا یار تویی، غار تویی، خواجه نگه دار مرا روح تویی، نوح تویی، فاتح و مفتوح تویی سینه مشروح تویی، بر در اسرار مرا
ذوقافیتین
گاهی شعر دارای دو قافیه پایانی است. مثلاً:
گزید از غنیمت ظرایف بسی کز آن سان نبیند طرایف کسی
قافیه خطی
در قافیه ها علاوه بر صورت ملفوظ باید شکل مکتوب نیز رعایت شود.
عیوب قافیه
در شعر فارسی رعایت قواعد و ضوابط قافیه الزامی است و هرچه خلاف آنها باشد غلط است. مثل قافیه کردن پُر با تَر. همچنین تکرار واژه های قافیه عیب فاحش به شمار می رود مگر این که ابیات شعر از بیست و سی درگذرد یا قصیده دو مطلع داشته باشد.
تکرار واژه های غیر ساده قافیه
تکرار واژه های غیر ساده (مشتق، مرکب) در صورتی که اجزای سازنده آنها چندان آشکار نباشد یا بتوان میان معنای دو جزء فرقی نهاد رواست: مثلاً رنجور و مزدور، آب و گلاب.
قافیه در شعر نو
قافیه شعر نو بر خلاف شعر کلاسیک در آخر ابیات نمی آید بلکه بستگی به مطلب دارد و الزاماً هر مطلب هم قافیه دار نیست و شاعر خود را اسیر قافیه نمی سازد، معمولاً در هر مطلب دو یا چند مصرع قافیه دار می آید.
حرف، هجا، وزن
حرف:
تبصره ۱:
چون هر مصوت بلند تقریباً دو برابر مصوت کوتاه تلفظ می شود، در وزن شعر دو حرف به حساب می آید. اما مصوت کوتاه برابر یک حرف است. مثلاً: «ما» = سه حرف: م + مصوب بلند «ا» که دو حرف به حساب می آید.
سَرد = چهار حرف : س + َ + ر + د
تبصره ۲:
«ا» ، «و» ، «ی» در صورتی دو حرف به حساب می آیند که دومین حرف هجا باشند.
هجا:
هجا (بخش) یک واحد گفتار است که با هر ضربه ای هوای ریه به بیرون رانده می شود.
انواع هجاهای فارسی
۱- هجای کوتاه.
۲- هجای بلند.
۳- هجای کشیده.
هجای کوتاه: دارای ۲ حرف است با علامت: U مانند: کلمات ن َ (نه)، تُ (تو).
هجای بلند: دارای ۳ حرف است با علامت: – مانند کلمات: سر، پا.
هجای کشیده: دارای ۴ یا ۵ حرف است با علامت: – U مانند کلمات: نَرم ، سَرد.
تبصره ها
۱٫ هرگاه «ن» بعد از مصوت بلند و در یک هجا (بخش) قرار بگیرد به حساب نمی آید. مانند: جان = جا، خون = خو. اما اگر به هجای بعد منتقل گردد به حساب می آید.
۲٫ «آ» در وزن شعر سه حرف، همزه + مصوت بلند «ا» است.
وزن:
وزن شعر عبارت است از نظمی در اصوات گفتار.
عروض:
علمی است که از قواعد تعیین و طبقه بندی اوزان شعر بحث می کند.
واحد وزن:
واحد وزن در شعر فارسی مصراع و در شعر عرب بیت است. اما در نامگذاری اوزان شعر فارسی، طبق سنت، واحد وزن را بیت می گیرند.
قواعد تعیین وزن: برای تعیین وزن یک شعر، باید چهار قاعده را به کار برد:
۱- درست خواندن شعر و درست نوشتن آن
۲- تقطیع هجایی
۳- تقطیع به ارکان
۴- اختیارات شاعری
درست خواندن شعر و درست نوشتن آن (استفاده از خط عروضی): برای پیدا کردن وزن یک شعر نخست آن را باید دقیقاً روان و فصیح خواند و پس از آن باید عین تلفظ را واضح بنویسیم که این خط (خط به صورت ملفوظ) خط عروضی نامیده می شود. مانند:
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
وقتی بیت بالا را درست بخوانیم «طاعت آن» به صورت «طاعتان» و «پیش آر» به صورت «پیشار» تلفظ می شود.
در نوشتن شعر به خط عروضی رعایت چند نکته لازم است:
۱- اگر در فصیح خواندن شعر، حمزه آغاز هجا (وقتی قبل از آن صامتی باشد) تلفظ نشود در خط نیز همزه را باید حذف کرده چنان که در شعر فوق «طاعت آن» با حذف همزه به صورت «طاعتان» تلفظ می شود.
۲- در خط عروضی باید حرکات (مصوتهای کوتاه) گذاشته شود.
۳- حروفی که در خط هست اما به تلفظ نمی آید در خط عروضی حذف می شود.
مثلاً خویش = خیش نوشته می شود.
۴- مصوت، دومین حرف هر هجاست لذا حروف «و»، «ا»، «ی» فقط وقتی دومین حرف هجا باشند مصوت هستند و در حرف به حساب می آیند. مانند: سار.
۵- حروفی که مثلاً تلفظ می گردد باید به صورت دو حرف نوشته شود. مانند: «عزٌت» که باید به صورت «عِززَت» نوشته شود.
تقطیع هجایی
منظور از تقطیع هجایی مشخص کردن هجاهای شعر اعم از کوتاه، بلند و کشیده است. برای این کار ابتدا باید هجاهای شعر را به دقت جدا و مرز هجا را با خط عمودی کوتاهی مشخص کرد. دقت شود که به تعداد مصوتها هجا وجود دارد. ضمناً هجاهای کشیده باید با خط عمودی به یک هجای بلند (سه حرف اول) و یک هجای کوتاه (یک یا دو حرف بعد) تقسیم شوند. پس علامت هر هجا زیر آن آورده شود.
مثال: مَرَنجان دِلَم را که این مُرغِ وَحشی
زِ بامی که بَرخاست مُشکِل نِشینَد
نکته: هجای پایانی اوزان شعر فارسی همیشه بلند (-) است.
– حرکات (مصوتهای کوتاه) مانند دیگر حروف هستند اما هر مصوت بلند دو حرف به حساب می آید. همچنین «ن» ساکن بعد از مصوت بلند در یک هجا حساب نمی شود.
تقطیع به ارکان
پس از تقطیع هجایی می بینیم که علامت هجاها دارای نظمی هستند، نظمی تکراری یا نظم متناوب که به صورت ۴ تا ۴ تا / یا ۳ تا ۳ تا / یا ۴ تا و ۳ تا / یا ۴ تا و ۲ تا می باشند که به آن تقطیع به ارکان می گوییم. مثال:
هجاهای هر مصرع شعر فوق را اگر سه تا سه تا جدا کنیم نظمی در آنها نمی بینیم ولی اگر چهار تا چهار تا جدا کنیم نظم آنها آشکار می شود، به این صورت که از تکرار چهار تار « u- » تشکیل شده است: -u -u -u -u
نکته:
اکثر اوزان شعر فارسی دارای نظم تکراری هستند و بعضی نیز نظم متناوب دارند و در اندکی اوزان نظمی دیده نمی شود. ضمناً نظم تکراری بر متناوب ترجیح دارد.
ارکان عروضی
وقتی هجاهای شعری را به اجزای چهار تا چهار تا، یا سه تا سه تا، یا چهار تا و سه تا به نحوی که نشان دهنده نظم آنها باشد، جدا کردیم ساده تر این است که به جای هر یک از اجزای چهار یا سه هجایی معادل آنها را بیاوریم.
در عروض عربی و فارسی، هم وزن هجاهای جدا شده هر مصراع را (که نمایانگر نظم وزن هستند) از «فعل» ساخته اند، فی المثل «فعولن» را هم وزن «u» آورده اند، این قالبها را ارکان عروضی نامیده اند. مهمترین ارکان عروضی فارسی ۱۹ تاست.
الف) ارکانی، که در آغاز و میان و پایان مصراع می آیند:
۱- فاعلاتن = -u
2- فاعلن = -u-
3- مفاعیلن = U-
4- فعولن =u
5- مشتفعلن = u-
6- مفعولن=-
۷- فعلاتن =uu
8- فعلن =uu-
9- مفاعلن =u-u-
10- مفتعلن =-uu-
11-فع لن = ( = فاعل )
ب) ارکان غیر پایانی، که در آخر مصراع قرار نمی گیرند:
۱- فاعلاتُ = -u-u
2- فعلاتُ =u-uu
3- مفاعیلُ =u—u
4- مستفعلُ =uu
5- مفعولُ =u
6- مفاعلُ =uu-u
ج) ارکان پایانی، که فقط در آخر مصراع می آیند:
۱- فَعَل =u-
2- فع =-
چگونگی تقطیع شعر به ارکان
ابتدا شعر را تقطیع هجایی می کنیم سپس هجاها را به صورتی که نظم آنها مشخص شود با خط عمودی پر رنگ تری به اجزای ۳ یا ۴ هجایی تقسیم می کنیم، آنگاه با مراجعه به ارکان معادل آن اجزا را زیرش می نویسیم. مثال: اگر هجاهای شعر زیر را به صورت چهار تا «u» تقسیم کنیم با مراجعه به ارکان می بینیم که معادل «u» رکن فعولن است که آن را زیر هر «u» می نویسیم:
مرنجان* دلم را* که این مر* غ وحشی
u u u u
فعولن فعولن فعولن فعولن
اختیارات شاعری
شاعر در سرودن شعر اختیاراتی دارد که به ضرورت از آنها استفاده می کند و بر دو گونه است:
۱- اختیارات زبانی
۲- اختیارات وزنی
اختیارات زبانی
در هر زبانی بعضی کلمات دارای دو یا چند تلفظ هستند و گوینده اختیار دارد هر کدام را که می خواهد به کار ببرد و بر دو نوع است:
۱- امکان حذف همزه:
اگر قبل از همزه آغاز هجا، حرف صامتی بیاید، همزه را می توان حذف کرد. مثلاً: «در آن» را بگوییم «دران» « -u »
۲- تغییر کمیت مصوتها:
شاعر در موارد خاصی مختار است که به ضرورت وزن شعر، مصوت کوتاه را بلند و یا مصوت بلند را کوتاه تلفظ کند:
الف) بلند تلفظ کردن مصوتهای کوتاه:
مصوت کوتاه پایان کلمه، کسره اضافه و «و» عطف را می توان بلند حساب کرد. مثلاً: «تُ U» را بگوییم «تُ -»
ب) کوتاه تلفظ کردن مصوتهای بلند:
هرگاه کلمه ای به مصوت «و» یا «ی» ختم شده باشد و پس از آن مصوت دیگری آمده باشد، شاعر اختیار دارد که این دو را کوتاه تلفظ کند و صامت “ی” را میان دو مصوت بیاورد که آن را “ی” میانجی می نامند.
مثال: برای کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند «و» و + ی میانجی + مصوت
آ* ر زو* یی
– U* * U – –
اختیارات وزنی
اختیارات وزنی امکان تغییرات کوچک در وزن را به شاعر می دهد و بر چهار گونه است:
۱- بلند بودن هجای پایان مصراع:
آخرین هجای هر مصراع بلند است اما شاعر می تواند به جای آن هجای کشیده یا کوتاه بیاورد.
۲- آوردن فاعلاتن ( u- ) به جای فعلاتن ( uu ) در آغاز وزن.
مثال:
اَز دِ لُ جان شَ رَ ف صُح بَ تِ جا نان غَ رَ ضست
-u – – U U -u – U U – – U U –
هَ مِ آنَست و گَر نَ ن دِ لُ جان این هَ مِ نیست
چنان که می بینید وزن مصراع اول این شعر با u- (فاعلاتن) شروع شده و حال آن که در اصل وزن uu (فعلاتن) بوده است.
۳- آوردن یک هجای بلند در مقابل دو هجای کوتاه میان مصراع Uu = –
۴- قلب:
شاعر به ضرورت وزن می تواند یک هجای بلند و یک هجای کوتاه کنار هم را جا به جا کند U- = -u
تقطیع شعر با اختیارات شاعری
در اختیارات شاعری یک راه تشخیص، استفاده از گوش است و راه دوم، روش ساده مقایسه هجاهای دو مصراع یک شعر است. می دانیم که ترتیب و تعداد هجاهای کوتاه و بلند یک مصراع شعر در تمام مصراعهای دیگر عیناً رعایت می شود حال اگر یک یا چند هجای مصراعی با معادلهایشان در مصراعهای دیگر مطابقت نداشته باشد باید آن را از طریق اختیارات شاعری با بقیه تطابق دارد وگرنه وزن شعر مختل می شود.
سلام
کاری می کنید که ازشعرنوشتن منصرف شوم ولی علاقه نمیگذارد 😭😭
قرارست کتاب شعرچاب کنم
شما اول سه نقطه ی پ ات رو در کلمه “چاپ” درست تایپ کن بعدا شروع کن به شعر نوشتن!😅
به سلامتی وقتی چاپ شد اسمش رو هم بگین به ما فیض ببریم از محضر.😉😊 👉اینو دیگه از شوخی گذشته، جدی گفتم!🙃
مؤید باشید.☘🌺🦋
باسلام وعرض ار.ادتوددمن سالهاست ازین سیت آستفاده میکنم خیلی خوبست ازشما تشکر میکنم من اشنعاری دارم طی ۶سروده ام علاقه دارم درای سایت بگذارم تاصیقل بخورند.
۰
باعث افتخاره حتما اشعارتون رو بفرستید.
با سلام و درود و عرض ارادت خالصانه.
عارضم بنده بابت اینکه هستند شاعران گران قدری که لحظاتی مغز انسان قفل میشود و این قفل کلید دارد ولی گم گشته. دراین زمان به شما احتیاج هست. اگر عرایض بنده را گوش بدهید سایت شمادر آخرین مرحله برای یافتن قافیه هست چون من شدیدا به راحت طلبی و سهل الوصول بودن مخالفم چون شعر بقولی پنجاه، پنجاه جوششی و کوششی هست واگر شخصی اون جوشش را نداشته باشه. دیگر شاعر نیست بلکه جمله سازی انجام میدهد.
در آخر عرایضم یکبار دیگه بگویم که همچنین سایتهایی بسیار واجب است چون هستند کسانی که بخاطر یکی دوباره قافیه نداشتن عطای شعر را به لقایش میبخشند.
فقط دوستان سعی و تلاش بگنند اگر نشد در آخر مراجعه نمایند
و من ال..التوفیق
بابک قدمی واریانی”ققنوس”
با عرض سلام و خسته نباشید،گشودی و کشاندی هم قافیه میشن؟
باسلام . اگر “ی” آخر هر دو کلمه را برداریم ، می شوند گشود و کشاند . در نتیجه باهم ، هم قافیه نمی باشند.
سلام و وقت بخیر
من ترانه سرایی میکنم و در این مورد سوالی داشتم: آیا حرف اضافه ی ٫به٫ رو میتوان قافیه قرار داد؟ به طور مثال
اعجوبه ی زیبایی_ معروفی به زیبایی
ممنون از لطفتان.