در اواخر قرن ۱۹ فروشنده ای از شرق امریکا به شهری در دشتی وسیع رفت. در حالی که با صاحب فروشگاهی بزرگ حرف می زد، گله داری آمد. مالک فروشگاه عذر خواهی کرد تا به مشتری اش رسیدگی کند. فروشنده نتوانست حرف های آنها را نشوند. به نظر می رسید گله دار برای لوازمی که نیاز داشت، اعتبار مالی می خواست. به عبارت دیگر می خواست نسیه خرید کند. مغازه دار پرسید:” جاش! بهار حصار کشی خواهی کرد؟” گله دار پاسخ داد: ” البته، ویل” مغازه دار پرسید:” حصار به سمت درون یا بیرون؟” گله دار گفت:” حصار به سمت درون، ۳۶۰ هکتار زمین آن سوی دیگر نهر را وارد حصار خودمان می کنم.” مغازه دار گفت:” جاش! از شنیدن این خبر خوشحالم.” اعتبارت تامین است. لوازمی را که نیاز داری بگو. فروشنده نتوانست مفهوم این وضع را بفهمد. گفت:” من همه جور سامانه ی اعتباری دیده ام؛ اما این جورش را ندیده بودم. این اعتبار دهی چگونه کار می کند؟” مغازه دار پاسخ داد:” خب، وضعیت این طور است که اگر مردی بخشی از زمین هایش را با حصار جدا می کند تا کاهش دهد؛ یعی یعنی از آنچه دارد وحشت زده است، اما وقتی زمین های بیشتری را وارد حصارش می کند، در حال رشد بوده و او امیدوار است. من همیشه به مردانی که وسعت حصارشان را زیاد می کنند، اعتبار می دهم!” ( جان ماکسول)
نکته: مردم را تشویق کنید تا وسعت بیشتری را به حصارشان بیفزایند. آنها را تشویق کنید تا افق دیدشان را افزایش دهند. نتیجه ی آن نه تنها نصیب خودشان، بلکه عاید شما نیز می شود. با باور داشتن آنها و کمک به برای کسب اعتماد به نفس، رابطه ای برقرار می کنید که در آن همه برنده هستند.