کان عمّنا العباس نافذ البصیره صلب الایمان .
صلب یعنی أشد ، و این نا که به عمّ متصل شده یک شرافت بزرگ است برای حضرت چرا که همه ائمه اورا عموی خود دانسته اند .
سرّ این که حضرت ابوالفضل ایمان سلب داشته اند در کلمات خودشان آمده است . در روز عاشورا با شخصی به نام مارد بن سدی شروع به مبارزه کردند و در حین مبارزه شروع به خواندن خطبه کردند و فرمودند : فأنا بن علی لا أعجز من مبارزه الأقران و ما أشرکتُ بالله لمحه بصر یعنی من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعان عرب هیچ عجزی ندارم و من به اندازه یک چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزیده ام . این جمله نشانه عصمت حضرت است یعنی از همان کودکی نه شرک خفی و نه شرک ظاهری داشته اند .
در سوره یوسف خداوند می فرماید اکثر مؤمنین ایمان نمی آورند مگر آنکه همراه ایمان شرک هم می ورزند یعنی شرک خفی می ورزند . اما حضرت از همان کودکی این توحید خود را نشان داده اند آنجا که پدر اعداد را به حضرت یاد می دهند و وقتی به کلمه إثنان میرسند حضرت عباس باز می گویند واحد و به پدر می گویند من شرم دارم با زبانی که واحد گفته ام دیگر بگویم إثنان . دلیل مهم دیگر این که شخصیتی مثل حضرت علی اکبر که علیٌ الاکبر ممسوس فی ذات الله ( علی اکبر در ذات با خداوند متعال مس پیدا کرده و ارتباط برقرار کرده است _ تعبیری که پیامبر برای حضرت علی هم کرده است ) در شب عاشورا به حضرت عباس می گوید ما مطیع شما هستیم .
در موقعی که در کربلا به ناجوانمردی دست راست حضرت عباس را قطع کردند حضرت با جلالت خاصی و با فریاد فرمودند :والله إن قطعتموا یمینی إنی أحامی أبدا عن دینی و عن امام صادق الیقینی سبط النبی الطاهر الامینی یعنی به والله قسم که اگر دست من را قطع کنید من تا ابد حمایت کننده هستم از دینم ، ( این کلمه ابدا یعنی اینکه الآن هم حمایت کننده است ) و از امام صادقی که من به او یقین دارم و نوه پیامبر طاهر و امین است و این همان نشان بصیرت عباس است و صلب ایمان او است که در آن حال با این شدت صحبت میکند و اهداف خود را می گوید .
هنگامی که دست مبارک چپ حضرت را هم قطع کردند حضرت فرمودند : یا نفس لا تخشع من الکفاری و أبشری باالرحمه الجباری یعنی ای نفس اباالفضل نکنه از کفار خشیت داشته باشی و بشارت باد به تو به رحمت خدای جبار .
رمز این که حضرت دستهایش قطع شده و به شدت زخمی است ولی همچنان با نیرو به کارش ادامه میدهد در کلام امام باقر است که در مورد اصحاب پایین تر از اباالفضل می فرماید : إن أصحاب جدی لم یجدوا مس الم الحدید یعنی اصحاب جد من اصلا درد آهن با آنها تماس نگرفت . به عنوان نمونه یکی از اصحاب به نام شبیب بن شاکر که مست شده بود از عشق حسین در جنگ از اسب آمد پایین ، در حالی که داشت کلاه خود را برداشت و پرت کرد و زره را از بر بیرون کرد و پای برهنه دوید به سوی دشمن . حال آیا اینها درست است ؟ در قرآن داریم (سوره یوسف آیه۳۱) وقتی زیباترین خلق خدا که یوسف بود در برابر آن زنها قرار گرفت ، زنها همه چاقو به دست بودند و دستهای خود را به جای میوه بریدند و هیچ متوجه نشدند و این عشق ظاهری بود در حالی که عشق اصحاب حسین عشق حقیقی بود .
گفته می شود امام حسین در شب عاشورا برای اصحاب خود تجلی کردند ( در روایات داریم که نور تجلی خدا برای موسی نور سلمان بود که موسی از هوش رفت ) حالا امام حسین در شب عاشورا پرده را کنار می زند لذا این اصحاب همه مست حسین شدند .