فراز و فرودهای شعر یمینی شریف

عباس یمینی‌شریف (زاده ی ۱۲۹۸ ش، پامنار تهران) یکی از پیشگامانِ شعرِ کودک بود. وی از نظر تاریخی پس از شاعرانی چون ایرج میرزا و یحیی دولت آبادی قرار می‌گیرد.
محیط خانوادگی یمینی‌شریف محیطی فرهنگی بوده‌است و همسایگی آنان با فرخی یزدی (شاعر آزادی خواه معاصر) و آشنایی او با شعرهای فرخی یزدی در شکل‌گیری شخصیت وی (به تأکید خودِ او ) تأثیری به سزا داشته است.
یمینی‌شریف درباره‌ی ارتباط خود با فرخی یزدی نوشته است: «از جمله عواملِ جالب برای روی آوردن من به شعر این که: فرخی علاوه بر انتشار اشعار و افکارش، از طریق روزنامه‌ها و مطبوعات، بخصوص روزنامه‌ی خودش طوفان، آوازخوانی را استخدام کرده بود که اشعار سیاسی و انتقادی او را در آن باغ که بر روی کوه و مشرف به رودخانه و جاده‌ی دربند بود، شب‌های جمعه و شب‌های شنبه که جمعیت فراوانی برای تفریح در درّه‌ی دربند و سربند رفت و آمد می‌کردند یا در باغ‌ها ساکن می‌شدند، به صورت آواز بخواند و پیام او را به گوش آنان برساند. امّا اشکال کار در این بود که آواز خوان سواد نداشت. چون در آن موقع من کودکی ده ساله بودم و می‌توانستم شعرها را بخوانم، فرخی آن‌ها را به من می‌داد و من در کنار آوازخوان که در بلندترین محل باغ، مشرف به رودخانه‌ی دربند می نشست، می‌نشستم و شعرها را از روی دست نویس‌های فرخی آهسته می‌خواندم و او با صدایی رسا که چند بار در کوهستان‌ها می‌پیچید، می‌خواند و درّه‌ی دربند را در شور و حالی فرو می برد … .» (یمینی‌شریف: ۱۳۷۳ش، برگ ۱۵)
یمینی‌شریف آموزگاری مهربان و متعهد بود، تمامِِ عمر خویش را بر سر آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان گذاشت. مطالعات او در ادبیات خارجی و ترجمه‌ی برخی آثار، سفر او به خارج و آشنا شدن با روش‌های نو در ادبیات کودک و مانند این‌ها، او را تا جایگاهِ یک سخنورِ مهربان و آشنا به کودکان بالا برد. استادانی که در شکل‌گیری ذهنیت شاعرانه‌ی یمینی‌شریف نقش مهمی داشتند، کسانی بودند چون: دکتر عیسی صدیق، علی اصغر حکمت، دکتر پرویز ناتل‌خانلری، دکتر ذبیح‌الله صفا و  …
در واکاوی کارنامه‌ی یمینی‌شریف چندین فراز و فرود دیده می‌شود که شایسته‌ی یادآوری ا‌ست.

۱-  فرازها
۱- ۱-  پی‌گیری مداوم برای جریان‌سازی و پدیدآوری آثار کودکانه
یمینی‌شریف با حضوری گسترده، فراگیر و مؤثر، بیش‌از نیم سده در ادبیات کودک درنگ کرد و شعرهایی با موضوع های گوناگون و متنوع پدید آورد که چیرگی مفهوم هایی چون: صمیمیت، یکرنگی و مهربانی در آن آشکار است. یمینی‌شریف افزون بر سرایشِ شعرهای گوناگون، در انتشار مجله‌هایی چون: بازی کودکان (سال ۱۳۳۷)، کیهان بچه‌ها (۱۳۳۵تا  ۱۳۵۸ش) و تأسیس نهادِ ارزشمندی چون شورای کتاب کودک (۱۳۴۱) نقش اساسی بر عهده داشت). (۱) کوشش‌های پی‌گیرانه‌ی یمینی شریف در طول چندین دهه، نام او را در فهرستِ پیشگامان و بنیاد‌گذارانِ شعرِ کودک به شایستگی به ثبت رسانده‌است.

۲- ۱-  بهره‌گیری از زبانی ساده، روان و موزون
یکی از ویژگی‌های زبانی سروده‌های یمینی‌شریف سادگی و روانی آن‌هاست. کودکانِ زمانِ یمینی‌شریف در مقایسه با نسل پیش از خود، این بختیاری را داشتند که می‌توانستند به جای خواندنِ شعرهای فخیم، فاخر و سنگینِ گذشته، سروده‌هایی ساده و روان را (که با توجه به حوزه‌ی واژگانی سنِ آن‌ها سروده شده‌بود) بخوانند و به آسانی با این سروده‌ها پیوند برقرار کنند. سروده‌های کودکانه‌ای چون: فرزندان ایران، کتابِ خوب، درخت می‌کارم، چشمک بزن ستاره، من و ماه، کشتی می‌سازم، از همین ویژگی برخوردارند.

۳- ۱-  جدا کردن مخاطب کودک از غیر کودک و دادنِ هویتِ مستقل به کودک
توجه به ادبیات مستقل کودک، از بینشی نواندیشانه برخاسته بود و محصولِ دنیای جدید بود. زیرا در ادبِ نوشته شده ی گذشته، کودکان به فراموشی سپرده شده بودند. انگار کودکان، برای برانگیختنِ توجه کامل و داشتنِ ادبیاتی مستقل، شایستگی و قابلیتِ لازم را نداشتند.در شعر گذشته‌ی فارسی، مخاطبِ کودک و غیر کودک جدا نبودند و کودکان، مخاطبان مستقل به شمار نمی‌رفتند. شعر یمینی‌شریف همچون باغچه‌بان حلقه‌ی اتصال شعرِ پیش از او و پس از اوست. باغچه‌بان و یمینی‌شریف در سروده‌های خود مخاطبِ کودک را با مخاطب غیر کودک جدا کردند و آنان را با هویتی مستقل نگاه کردند. بی‌گمان این خود پیشرفتی بنیادی در شعرِ کودک بود. ولی یادآوری این نکته نیز در همین‌جا شایسته است که هر دو نفر آنان در جایگاهی بلند، نصیحت گرانه به کودک نگاه کردند و نتوانستند خود را به جای کودک بگذارند و از دریچه‌ی چشمِ او جهان هستی را نگاه کنند.

۴- ۱-  توجه به شعر نوجوان
توجه به مخاطب نوجوان از ویژگی‌های ارزشمند شعرهای یمینی‌شریف است. واقعیت آن است که با آن که ادبیات کودک در دوران معاصر هویتی مستقل یافت و بدان توجه فراگیر شد، ولی ادبیاتِ ویژه‌ی نوجوانان، به ویژه در حوزه‌ی شعر، همچنان کم برگ و بار مانده است. بسیاری از سروده‌هایی که به نام نوجوانان بازخوانده شده است یا کودکانه است یا بزرگسالانه. از کسانی که در دوران شکل‌گیری ادبیات کودک و نوجوان به شعرِ نوجوان توجه نشان داد، عباس یمینی‌شریف است. سروده‌های نوجوانانه‌ی او (در سنجش با شعرهای کودکانه‌اش ) ساختاری هنری‌تر و زبانی پخته‌تر دارند. یمینی‌شریف برای سرایشِ اصیل کودکانه، باید به دورانِ کودکی بازمی‌گشت و در جایگاهِ کودک قرار می‌گرفت. به نظر می‌رسد او نتوانسته است به چنین بازگشتی دست یابد. اما می‌توان گفت تا حدودی به دوران نوجوانی بازگشته است. سروده‌های نوجوانانه‌ی او می‌توانند از زاویه‌ی دیدِ نوجوان پدید آمده‌باشند. به نظر می‌رسد اگر یمینی‌شریف بر تولید ادبی در حوزه‌ی شعر نوجوان تمرکز می‌کرد، آثار درخشان‌تری از او پدید می‌آمد و تعداد سروده‌های خوبی مانند ابر سرگردان، قصه‌ی برگ‌ها، درخت سرشکسته، مناظره‌ی میز و چراغ، همه کاره و هیچ کاره، بسیار بیش تر می‌شد. با این همه، باید یادآوری کرد که برخی از سروده‌هایی که یمینی‌شریف برای نوجوانان (سنِ آخر دبستان و دوره‌ی راهنمایی) سروده، کاملن به حوزه‌ی سنی بزرگسالان مربوط می‌شود (مانندِ «گنبد ارغوان» )

۲-  فرودها
۱- ۲-  غلبه‌ی مفهوم آموزش و پرورش بر عناصرِ شاعرانگی
رفتارِ یمینی شریف و باغچه‌بان در ادبیاتِ آن زمان رفتاری نوگرایانه بود، ولی امروز شیوه‌ی نگاه آنان شیوه‌ای سنتی می‌نماید. شعر و به تر بگوییم نظم موسیقایی واژه‌ها در دست باغچه‌بان و یمینی شریف تنها ابزاری برای بیانِ مسایل آموزشی و پرورشی بود.
باغچه‌بان و یمینی شریف آن اندازه که به کودک و تربیت او اهمیت می‌دادند به شعر و جایگاه آن توجهی نداشتند. از همین رو سروده‌های آنان از دیدگاه زیبایی‌شناسی هنری، لاغر و ضعیف هستند.
شیوه‌ی نگرشِ یمینی شریف را آشکارا می‌توان از گفته های خودِ او دریافت. او درباره‌ی چه گونگی ساختنِ شعرهایش گفته است:
«موضوعِ شعر گاه خود پیش می‌آمد و محیط القا می‌کرد. گاه نیز برای بیانِ منظورهای خاص، موضوع‌های مناسب انتخاب می‌شد. فی‌المثل بنا به وظیفه‌ی یک معلم و مربی، از جمله کارهای من این بوده است که گاه در برابر موضوعِ شعری که از سابق وجود داشته و در اذهانِ جای گیر شده است ولی از نظر اجتماعی و تربیتی و تأثیر روانی در آن عیبی تشخیص می‌دادم و زیان آورش می‌دیدم، شعری از نو می ساختم و منتشر می کردم؛ به امید این که روزی جای گزین شود. مثلن در مورد شعری که مادران برای پسران کوچک خود می‌خواندند و بعدها آن را پسرها تکرار می کردند و چنین بود:
(پسر به پسر قند عسل / دختر به دختر کپه خاکستر) و دخترها هم در برابر این تحقیر و اهانت می‌خواندند: (دخترا تنگ طلا / پسرا برقِ بلا). من دو شعر ساختم که هدفم از ساختن آن‌ها بیانِ صفاتِ خوب هر یک و برابر و مساوی نشان دادنِ هر دو بود: (من که از گل بهترم / پسرم من پسرم – در دبستان همه را / مثل خود می شمرم –  مادر از من راضی‌ست / هست راضی پدرم) و نیز (بچه‌ها من دخترم / در خوش زبانی نوبرم – درخانه‌داری ماهرم / شریک کارِ مادرم –  وقتی که پیش پدرم / شیرین به مثل شکرم).

۲- ۲-  بیان نصیحت‌گرانه‌ی تحکمی
نسل پیش از یمینی‌شریف، یعنی کسانی چون ایرج‌میرزا، بهار و یحیی دولت‌آبادی به کودکان توجه کردند و شعر مستقل برای کودک سرودند، اما هم‌چنان در همان جایگاهِ بلندِ پدرسالار نشستند و از آن بالا کودکان را در سخنانِ منظوم خود نصیحت کردند. شعر کودک آرام آرام به نسل باغچه‌بان و یمینی‌شریف که رسید، هم رسمی‌تر و جدی‌تر شد و هم به استقلالی شایسته رسید. شاعرِ کودک نیز از آن جایگاهِ بلند خود چند پله پایین‌تر آمد، اما فقط چند پله! این نزدیک شدنِ شاعر به کودک در شعرِ یمینی‌شریف نسبت به باغچه‌بان آشکارتر دیده می‌شود. ولی واقعیت‌ این است که در این نسل نیز هم چنان فاصله وجود دارد و این محمود کیانوش است که پس از باغچه‌بان و یمینی‌شریف با جدی گرفتنِ نظامِ نوینِ تربیتی و تعهد به عنصر زیبایی‌شناسی شعر، شعرهایی آفرید که از دیدگاه هنری با همه‌ی آن چه پیش از او سروده شده بود، متفاوت و از همه‌ی آن‌ها مایه‌ورتر بود. شاعرانی که می‌توانند از نگاهِ کودکان و با چشمِ آنان به جهانِ بیرون نگاه کنند و می‌توانند از زبانِ آن‌ها سخن بگویند، دیگر از جایگاهِ دانای کل، قیم‌مآبانه و نصیحت‌گرانه سخن نمی‌گویند. بلکه سخنشان از جنسِ نگاهِ آنان است.
آن چه در آثار کسانی همچون یمینی‌شریف به گونه‌ای آشکار رخ می‌نماید و این آثار را در موضع انتقاد قرار می‌دهد، تنها غلبه‌ی آموزشی نیست، بلکه نگاه سنتی به مقوله‌ی تربیت نیز هست. در فرهنگ گذشته‌ی ایران تعلیم و تربیت به گونه‌ای بود که معلم و مربی در جایگاه دانای کل- بالاتر و برتر- از کودک می‌نشست و او را بی‌پرده و مستقیم نصیحت و رهبری می‌کرد. امروزه این شیوه‌ی تربیت کارایی خود را از دست داده و از دیدگاه دانشمندانِ نواندیش تعلیم و تربیت روشی کهنه و منسوخ شده است. «نگاه پدرسالارانه در ادبیات کودک ایران، ادبیات را «تک‌صدایی» می‌خواهد، در صورتی که کودک در یک ادبیات باز و چند صدایی است که جوهر خلاقه‌ی خود را کشف می‌کند. و گرنه یک مقلد بار می‌آید. مقلدی که از موجودیت انسانی خود تهی و به رونوشتی از بزرگ‌ترهایش تبدیل می‌گردد. نقاشی را آن گونه می‌کشد که معلم نقاشی‌اش می‌پسندد. انشایش را جوری می‌نویسد که شرایط اقتضا می‌کند. خودش را به گونه ای نشان می‌دهد تا نمره‌ی انضباط خوب بیاورد… » (۲)
در نگاه «قیم‌مآبانه»، بزرگ‌ترها باید کودکان را با هر وسیله‌ی ممکن، پیوسته از نزدیک شدن به بدی‌ها یازدارند و با تهدید و تذکر مستقیم از کج‌روی‌های آن‌ها پیش‌گیری کنند. در حالی که در نگاهِ « نظارتی» مربی با هوشمندی و مواظبت غیرمستقیم، اجازه می‌دهد کودک خوب و بد را تجربه کند، آب‌دیده شود و خود راهِ شایسته را برگزیند.
یمینی شریف در شعرهای خود پیوسته در حالِ امر و نهی است. کودک را قابلِ مخاطب شدن یافته، اما او را هنوز شایسته‌ی استقلال در رفتار ندیده‌است. سایه‌ای بسیار سنگین بر سرِ کودکِ شعرش انداخته، به گونه‌ای که او باید مؤدب بنشیند و فرمان‌پذیری کند.
برای نمونه هنگامی که می‌خواهد از زیان‌های سیگار بگوید و مخاطبان خود را از آن پرهیز دهد، با زبان و بیانی غیرهنری می‌گوید:
فکر می‌کنی این کار خوبه
تو آدمی یا دودکشی؟
آخر بگو چه سود داره
سیگار کشی هنر نشد
باعث زجر و دردسر
کشیدنِ سیگار خوبه؟
یا چوب روی آتشی؟
چه فایده این دود داره؟
جز مایه‌ی ضرر نشد
برای مردمِ دگر  (۳)
جالب تر آن که این چند بیت از جمله سروده‌هایی است که یمینی‌شریف به عنوان نمونه‌هایی خوب (در دفاع از کارهای خود) در مقدمه‌ی کتاب خود آورده است. او در پیوند با همین چند بیت بالا نوشته است: «درباره‌ی سیگار که گاهی دیده می‌شد که کودکان هم به تقلید از بزرگ‌تران سیگار می‌کشند، شعری در مجله درج کردم که چند بیتش بدین قرار است.» (همان جا)
این شیوه‌ی بیان در بسیاری از شعرهای کودکانه‌ی یمینی‌شریف دیده می‌شود:
آهای آهای ای بچه جان
سنگ بزنی سر می‌شکنی
توی کوچه سنگ نپران
خدا نکرده ناگهان …
(همان جا)

۳- ۲-  لاغر ماندن سروده‌ها از عناصرِ شعری
یمینی‌شریف هنگامی که ویژگی‌های شعرِ کودک را برمی‌شمارد مؤلفه‌های زیر را از عناصرِ شعر کودک می‌داند و بر آن پای می‌فشارد: «وزن، قافیه، معنی، موضوع و مضمون، پیام و قالب شعر» (همان، برگ های ۳۵- ۳۶)
همان‌گونه که دیده می‌شود نگرش آموزشی کاملن بر عناصرِ شعر سایه افکنده است. حتا هنگامی که یمینی شریف می‌خواهد به عنصر خیال اشاره کند، آن را در عواملِ زیرِ مجموعه‌ی عناصر پیام می آورد.
این خود نشان می‌دهد که تا چه اندازه ویژگی های هنری به حاشیه رانده شده است. «قوت داشتن رویکرد تعلیمی نسبت به کودکان که از سده ی سوم هـ. ق تا دوران معاصر امتداد داشته است، موجب می‌شود که علی‌رغم ورود آثار ویژه‌ی کودک به جامعه‌ی ایران، تلقی مدرنیته از هدف ادبیات کودک که معطوف به لذت مخاطب و برانگیختن حسِ زیبایی‌شناسانه‌ی او بود، توسط متولیان ادبیات کودک، مورد توجه قرار نگیرد» (۴)
بسیاری از سروده‌های یمینی شریف در واقع معادلِ سر مقاله‌ی مجله بوده‌اند، در نتیجه باید به آن اهداف وفادار می‌مانده‌اند. او خود گفته است:
«هر جا تشخیص می‌دادم که اگر موضوعِ انتقادی، تربیتی، بهداشتی، اخلاقی و اجتماعی مورد نظر که گاهی سر مقاله راتشکیل می‌داد، به شعر باشد، مؤثرتر واقع می‌شود و بیش تر در ذهنِ کودکان می‌ماند، آن را به شعر می‌گفتم و در مجله درج می‌کردم» (یمینی‌شریف، برگ  ۲۹)
بینشِ سنتی یمینی‌شریف را در پیوند با سه مقوله‌ی «شعر، نظم و نثر» می‌توان از داوری زیر دریافت: «اگر می‌گویند نام آن [شعرهای یمینی‌شریف] نظم است، کلمه‌ی نظم از ارزشِ این گونه اشعار نمی‌کاهد. زیرا معنی نظم عام‌تر از معنی شعر است. از طرفی کلام را به طور کلی به نظم و نثر تقسیم می‌کنند. از طرفِ دیگر اگر کلامی مقید به هیچ گونه نظمی نباشد، نه تنها شعر نیست، نثر هم نیست. بلکه تعدادی کلمات است که مانند مخلوطی از حبوب در ظرفی ریخته باشند» (همان، برگ ۲۹)

۴- ۲-  ضعف تألیف و زیاده‌گویی
 یمینی‌شریف در باره ی ویژگی‌ها و شرایط شعر کودک نوشته‌است: «شعر کودک از حیثِ انتخابِ کلمات، اوزان، قوافی و مضمون، دارای نکته‌هایی باریک‌تر از موست که داوری درباره‌ی آن، کارِ هر کس نیست. کارِ کسی است که هم کودک‌شناس باشد، هم شعرشناس، هم دارای صفات و خصایصِ یک مربی وارسته و بری از اغراض و امراض و کینه‌ها». (همان، برگ ۳۴)
اما در سروده‌های خود او بسیاری از واژه‌ها، ترکیب‌ها و مصراع‌ها را می‌توان نشان داد که به گونه‌ای حشو و اضافه هستند و اغلب به ضرورت رعایت وزن، وارد شعر شده‌اند و به کیفیت آن آسیب رسانده‌اند، برای نمونه به چند بیت زیر که برای کودکان سروده شده است، نگاه می‌کنیم:
آهای آهای ای بچه جان / توی کوچه سنگ نپران
سنگ بزنی سر می‌شکنی /  خدا نکرده ناگهان
سر که شکستی شر و شر /  خون می‌ریزه از جای آن
صاحبِ سر داد می‌کنه  /  آی پاسبان آی پاسبان
می‌بردت کلانتری / به ضرب و زور و کش کشان
آن جا تو را حبس می‌کنند /  بین تمام حبسیان … (همان، برگ ۲۹)

همان‌گونه که دیده می‌شود بیت سوم (سر که شکستی شر و شر / خون می‌ریزه از جای آن) زیادی است و هیچ ضرورتی ندارد. حذف این بیت هیچ خللی در شعر ایجاد نمی‌کند. همچنین است مصراع دوم بیت (می‌بردت کلانتری / به ضرب و زور و کش کشان) و مصراعِ دوم بیت (آن جا تو را حبس می‌کنند/ بین تمام حبسیان). دومصراع یاد شده هیچ نقشی جز تعادلِ وزنی ندارند و در نتیجه سخنی اضافی هستند.
این گونه از سخنان اضافی را در شعر‌هایی که برای نوجوانان سروده شده، نیز می‌توان دید؛ برای نمونه در شعر “بارکش همه” مصراع دوم بیت اول (به زیر طاق آسمان) ، که هیچ ضرورتِ وجودی ندارد:
این خرک بسته زبان / به زیرِ طاقِ آسمان
دائم از او بار می‌کشند / هر جا از او کار می‌کشند (همان، برگ ۵۶ )
در داستان «بچه گربه‌ها و پیرزن» نیز هنگامی که پیرزن بچه‌گربه‌ها و موش را با جارو از خانه بیرون می‌کند مطلبِ مورد لزوم داستان تمام می‌شود. امّا باز هم بیتی اضافه می‌شود که هیچ ضرورتی ندارد:
برخاست زجا و کرد بیرون / آن موش و دو گربه را به جارو
از پشت اتاق کردشان دور / با دسته‌ی بیل و پشتِ پارو  ( همان، برگ ۵۶)
واژه‌هایی که تنها به ضرورتِ وزن یا قافیه وارد شعرِ یمینی‌شریف شده‌اند کم نیستند؛ برای نمونه در «دردِ دلِ حیوانات» از قولِ «قاطره» می‌نویسد:
هفت و هشت، هفت و هشت / رفتم رشت رفتم رشت
روز تا شب، شب تا روز /  یا در کوه یا در دشت
مظلومی بار بکش / دیر بجنب چوب بچش (برگ  ۵۶)
آشکارا دیده می‌شود که واژه‌ی «رشت» هیچ ارتباطی با این سروده ندارد و تنها به دلیل هم‌قافیگی با هشت و دشت در شعر آمده است.
ضرورتِ رعایتِ قافیه در برخی از این سروده‌ها از عاطفه‌ی شعر به شدت کاسته است. در شعرِ «اسبِ چموش» که شاعر می‌خواهد کودک را از نزدیک شدن به اسب چموش پرهیز دهد، می‌گوید: اگر اسب چموش تو را گاز بگیرد خون زیر آن (؟) می‌میرد:
گازت اگر بگیرد / خون زیر آن بمیرد
شاعر برای ساختن مصراعی که هم قافیه با مصراعِ نخست باشد گفته است: «خون زیرِ آن بمیرد»!  اول، معلوم نیست  مرجع ضمیر «آن» در مصراع دوم کجاست. دوم، بعید است کودکِ مخاطبِ این شعر معنی مضمونِ «خون مردگی» را بداند. سوم، چنانچه این اشکال‌ها هم نباشد، آیا خون‌ریزی و زخم ترسناک‌تر است یا خون مردگی زیر پوست؟!
یکی از هدف‌های یمینی‌شریف، ساده کردن بیان برای طرحِ مسایلِ تربیتی است و این خود از ویژگی های ارزنده‌ی آثارِ اوست. ولی ضعف تألیف در برخی از سروده‌های او انتقالِ پیام را با اشکال رو به رو می‌کند و در پیام‌رسانی اختلال ایجاد می‌کند. برای نمونه: می‌توان به مصراع «سر به صحراست که می‌مانم من» از شعر «داستانِ علف» اشاره کرد:
علفم خانه به صحرا دارم
سر به صحراست که می‌مانم من
من همین جاست اگر جا دارم
زنده‌ی دشت و بیابانم من  (همان، برگ ۵۹)
و نیز مصراع «به خارج ریختم از کوره تابان»، در شعر «میز و چراغ»
شدم پاک و جدا گردیدم از سنگ
به خارج ریختم از کوره تابان
به شکل یک فلزّ خوب و خوشرنگ
به قالب‌ها شدم وارد شتابان  (همان، برگ  ۱۰۸)
همچنین است مصراع «همان خالی شکم باقی نهادش»، در شعر «سگ و اسب»
سر راهش گرفت و ره ندادش
همان خالی شکم باقی نهادش  (همان، برگ  ۱۱۵)
همچنین است بیت نخست از داستان «بچه گربه‌ها و پیرزن»
یک موش دو بچه گربه پیدا
کردند و کشیدند سر به دعوا  (همان، برگ  ۱۱۲)
و احتمالن «کشیدند» اشتباه چاپی به جای «کشید» است.
همچنین است بیت زیر از داستان «جوجه و کلاغ»
گهی می‌زد به نوک شانه سرش را
گهی می‌جست بالا و برش را  (همان، برگ  ۱۱۷)

۵- ۲- زیاده‌روی در طبیعت‌ستایی و غافل ماندن از واقعیت‌های زندگی شهری
توجه دادن به جلوه‌های طبیعی جهان هستی از ویژگی‌های بنیادین شعرهای یمینی شریف است. این ویژگی هم در شعرهای کودکانه‌‌ی یمینی شریف است و هم در سروده‌هایی که برای نوجوانان پدید آورده است. با یک نگاه گذرا موضوعِ شعرهای یمینی شریف را در عناصر زیر می‌توان دید: پروانه، ماه، خورشید، صبح، روز، باران، تگرگ، برف، سایه، مادر، برف، لاله، بنفشه، سنبل، سبزه، گل سرخ، سیزده‌ به‌در، هفت سین، عید، سرو، کاج، چنار، سیب، دریا و … . یمینی شریف با پرداختن به مضمون‌هایی از این دست، همواره مخاطبان خود را به سوی طبیعت و صحرا فرا می‌خواند. زندگی‌ای که در شعرهای یمینی شریف جریان دارد یک زندگی کاملن روستایی است. و در آن همواره صحبت از گله‌ی گاو و گله‌ی گوسفند و درو گندم و غروب ده و مانند آن‌ها می‌رود. در حالی که این سروده‌ها را در دهه‌ها‌ی سی و چهل و پنجاه یک شاعر تهرانی سروده است. در همه ی کتاب «نیم قرن در باغ شعر کودکان» تنها دوبار از وسایلی که به تکنولوژی امروز مربوط می‌شود سخن رفته است: یک بار ساعت (برگ ۴۸) و یک بار ترن (برگ ۶۰) و تنها یک بار اشاره‌ای مثبت به شهر شده است:
خیابان‌ها قشنگ و دلربا بود
چه دکان‌های خوبی بود هر جا
عمارت‌ها بلند و خوش نما بود
در آن‌ها می‌شد از هر چیز پیدا  (همان، برگ ۱۴۰)
مضمونِ بازگشت به طبیعت و بازگشت به روستا به گونه‌ای فراگیر و تکراری و دل آزار سایه بر بسیاری از سروده‌های کودک ونوجوان انداخته است و این ویژگی در شعر دهه ها‌ی هفتاد و هشتاد هم به چشم می‌خورد. در حالی که زندگی کودکان شهری، به گونه‌ای جدایی ناپذیر با تکنولوژی و صنعت گره خورده و نمی‌توان این ابزار و وسایلِ کارآمد را همچون هیولاهایی وحشتناک و تابوهایی ناشایست توصیف کرد. به نظر می‌رسد باید «چشم‌ها را شست» و با نگاهی دیگر به دنبال یافتن پیوندهایی منطقی، شایسته، مهرآمیز و معنوی میان کودک و جهانِ صنعتی‌ِ پیرامون او بود. تا او یاد بگیرد که می‌تواند در کنار وسایل برقی، صنعتی و تکنولوژیک خود، رفتاری طبیعی، معنوی و صمیمی داشته باشد. نباید او را به این گمان انداخت که این ابزار، دشمنانِ زندگی معنوی هستند و نمی‌توان در همزیستی با این ابزار به معنویت رسید.

پی‌نوشت ها:
۱-  محمدی، محمدهادی و زهره قایینی، تاریخ ادبیات کودکان ایران، ج ۶،۱۳۸۲.
۲-  نعیمی، زری، «خدا، خشونت و عشق»، پژوهش‌نامه، سال ششم، پاییز ۱۳۷۹.

۳-  یمینی‌شریف، عباس، نیم‌قرن در باغ شعر کودکان، چاپ ششم، انتشارات روش نو، ۱۳۷۳
۴-  هجری، محسن، ادبیات کودک در ایران: تأثیر متقابل سنت و مدرنیته، پژوهش‌نامه، سال دهم، پاییز ۱۳۸۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *