قواعد درس نهم از کتاب اول دبیرستان
( جمله فعلیه را در این درس و جمله ی اسمیه را در درس آینده می خوانیم )
نکته ی مهم۱: جمله ی فعلیه : جمله ای است که غالباً با « فعل » شروع می شود (فعل ماضی ، فعل مضارع ، فعل امر . . . ) و هر فعلی نیاز مند به « فاعل » است ، جملات زیر همگی فعلیه هستند زیرا هر کدام با یک فعل شروع شده اند.
۱)أنـْزَلَ اللهُ الْمَطَرَ فَأَحْیا بِهِ الأرضَ . (جمله ی فعلیه ، چون با فعل ماضی شروع شده است .)
۲)یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فی السَّموات و ما فی الأرض . (جمله ی فعلیه ، چون با فعل مضارع شروع است .)
۳)اِصْبِرُوا إنَّ اللهَ مَعَ الصّابرین . ( جمله ی فعلیه، چون با فعل امر شروع شده است . )
نکته ی مهم۲ : گفتیم هر فعلی ، فاعلی دارد و پدید آمدن فعل ، بدون فاعل محال است و دانستیم که « فعل » همیشه همراه « فاعل » می آید.
راه های تشخیص فاعل
۱) تشخیص از طریق معنی : مطمئن ترین راه برای یافتن فاعل در جمله ، ترجمه ی عبارت و درک مفهوم جمله است و می دانیم که فاعل در جمله ، انجام دهنده ی کار است و با استفاده از سوال ( چه کسی ؟ ) می توانیم فاعل جمله را تشخیص دهیم .
۲) تشخیص از طریق علامت: « فاعل » علامتی دارد که با دیدن آن به « فاعل » بودن کلمه پی می بریم. علامت فاعل « رفع ــُـ » است . یعنی کلُّ فاعلٍ مرفوعٌ
اعراب فاعل « رفع » است ! ( کُلٌّ فاعلٍ مرفوعٌ ) معمولاً علامت رفع این نشانه ها هستند : ( ــُـــــٌـ )
نکته ی مهم ۳ : فاعل در جملات عربی پس از فعل می آید ؛ یعنی : فعل + فاعل + . . .
جَــلَــسَ الــتِّلمیذُ عَلَــی الْکُرسِّی . جاءَ علیٌّ .
فعل فاعل و مرفوع فعل فاعل و مرفوع
نکته ی مهم۴ : فاعل در جملات عربی بعد از فعل و به سه صورت می آید :
۱- اسم ظاهر : خَلـَقَ الـلهُ الـسَّموات و الأرضَ بـالْحَقِّ .
فاعل و اسم ظاهر
۲- ضمیر بارز ( آشکار ) : اِصْبِرُوا إنَّ اللهَ مَعَ الصّابرین .
فاعل ضمیر بارز « واو »
۳- ضمیر مستتر ( پوشیده ) : هذِهِ الکوفَهُ تَبْدُو مِنْ بَعیدٍ .
( فاعل این عبارت ضمیر مستتر « هی » در فعل « تَبْدُو » است . )
نکته ی مهم۵ : برخی از صیغه های فعل های ، ماضی ، مضارع و امر دارای ضمیر بارز ( فاعل بارز ) و برخی دیگر از صیغه ها دارای ضمیر مستتر ( فاعل مستتر ) هستند .
توجه کنید :
۱) در فعل ماضی : تمام ضمایری که در آخر فعل ماضی می آیند (۱۲ ضمیر ) ضمیر بارز ( آشکارا ) نامیده می شوند و همه ی آن ها « فاعل » برای فعل خود هستند . (در صیغه های مفرد مذکر و مفرد مؤنث غایب ، فاعل ضمیر مستتر است ، در مفرد مذکر « هُوَ » و در مفرد مؤنث « هِیَ » مستتر است )
۲) در فعل مضارع : ضمایر ( ـا ( نِ ) ، و ( نَ ) ، ـْنَ ، یـ ( نُ ) در پایان ۹ صیغه ی فعل مضارع بارز ( آشکار ) هستند و در پنج صیغه ی بقیه ( مفرد مذکر غایب ، مفرد مؤنث غایب ، مفرد مذکر مخاطب ، متکلم وحده و متکلم مع الغیر) ضمایر ( هُوَ ، هِیَ ، أنْتَ ، أنا ، نَحْنُ ) فاعل ، مستتر هستند.
۳) در فعل امر : ضمایر ( ـا ، ـوا ، یـ ، ـْنَ ) در پایان فعل امر مخاطب ( حاضر ) ، بارز ( آشکار ) هستند و فقط ضمیر (أنْتَ ) در صیغه ی « مفرد مذکر » مستتر است .
نکته ی مهم ۶ : در زبان عربی فعل از لحاظ « مذکر و مؤنث » بودن تابع فاعل خود می باشد ؛ مانند:
● یَدْخُلُ الْمُعَلِّمُ الصَّفَ . ( مذکر ) ● تَدْخُلُ الْمُعَلِّمهُ الصَّفَ . ( مؤنث )
فعل فاعل فعل فاعل
نتیجه : مطابقت میان فعل و فاعل از نکات بسیار مهم است ! با تمرین و تکرار این موضوع را یاد بگیریم .
نکته ی مهم۷ : کاربرد « فاعل » در زبان عربی همراه صیغه های غایب با صیغه های دیگر تفاوت می کند . در صیغه های غایب ، هر گاه فاعل به صورت اسم ظاهر بیاید ، فعل در آغاز جمله به صورت مفرد می آید . به مثالهای زیر توجه کنید تا موضوع را بهتر بفهمید ؛
صیغه های غایب :
مذکّر | مؤنّث | ||
مفرد مثنی جمع | نَجَحَ الْمُعَلِّمُ نَجَح الْمُعَلِّمانِ نَجَحَ الْمُعَلِّمُونَ | مفرد مثنی جمع | نَجَحَتْ الْمُعَلِّمهُ نَجَحَتْ الْمُعَلِّمتانِ نَجَحَتْ الْمُعَلِّماتُ |
نکته ی مهم۸ : هرگاه فاعل به صورت « اسم ظاهر » نیامده باشد ، فعل همراه ضمیری می آید که
همان ضمیر ، « فاعل » است وبه آن ضمیر بارز می گویند . به مثالهای زیر توجه کنید تا به موضوع پی ببرید.
ألْمؤمِنُ نَجَحَ فاعل ضمیرمستتر« هو » ألْمؤمِنهُ نَجَحَتْ فاعل ضمیرمستتر« هی »
ألْمؤمِنانِ نَجَحا فاعل ضمیر بارز« ـا » ألْمؤمِنَتانِ نَجَحَتا فاعل ضمیربارز « ـا »
ألْمؤمِنُونَ نَجَحُوا فاعل ضمیر بارز« واو » ألْمؤمِناتُ نَجَحْنَ فاعل ضمیربارز« ـْنَ »
تذکر : توجه کنید که کلمه« الْمؤمِن » در آغاز تمام جمله ها « فاعل » نیست بلکه « مبتدا » است .
نکته ی ۶ : در صیغه های « مخاطب و متکلّم » همانند تمامی زبان ها ، فاعل به صورت « ضمیر» می آید؛ ولی به صورتمستتر ( مخفی ) مانند :
أجْلِسُ ( أنا ) ــ تَجْلِسُون ( و ) ــ تَجْلِسینَ ( یـ ) ــ نَشْکُرُ ( نَحْنُ )
مستتر بارز بارز مستتر
سؤالات مهم :
۱- آیا در زبان فارسی میان فعل و فاعل مطابقت صورت می گیرد ؟
● در بیشتر مواقع مطابقت صورت می گیرد ، اما موارد استثنایی هم وجود دارد ، مثلاً هر گاه بخواهیم برای فاعل مفرد ، احترام قائل شویم ، فعل را بصورت جمع می آوریم ، مثل : آقای مدیر تشریف ندارند ، خواهشمندم تشریف بیاورید .
● هر گاه فاعل جمع و بی جان باشد ، می توانیم فعل آن را بصورت مفرد بیاوریم ، مثل : دیوار ها فرو ریخت .
۲- جمله ی « معلمان در کلاس نشستند » را به دو صورت می توانیم به عربی برگردانیم .
● صورت اول : جَلَسَ اَلْمعلِّمونَ فِی الصَّفِ .
● صورت دوم : اَلْمعلِّمونَ جَلَسُوا فِی الصَّفِ .
۳- در صیغه های « اُکْتُبْ » ، « اَکْتُبُ » ، « نَکْتُبُ » فاعل را مشخص کنید .
ضمایر مستتر « أنْتَ » ، « أنا » و « نَحْنُ » فاعل فعل های مذکور هستند . فاعل در این سه صیغه حتماً باید مستتر باشد . (واجب الْاستتاراست .)
۴- در فعل های فوق آیا فاعل می تواند ظاهر شود ؟
خیر ، همان طور که گفتیم ، فاعل در این سه صیغه ( سه فعل ) همیشه مستتر و ظاهر نمی شود و محلاً مرفوع است .
مفعولٌ به و جار و مجرور
الف) مفعولٌ به : مفعولٌ به = کلمه ای است که کار بر روی آن واقع می شود و مفعولٌ به همیشه منصوب است و علامت نصب آن غالباً ( ــًــَـ ) است ، مانند :
یَـــدْخُـــلُ الْمـــؤمــــنُ الْــــجَــنَّهَ ـــ کَــــتــــَبَ الـــطّـــالبُ رســالـــهً .
فعل فاعل و مرفوع مفعول به و منصوب فعل فاعل و مرفوع مفعول به و منصوب
نکته ی۱: در جمله های فعلیه ( جمله هایی که با فعل شروع می شوند ) معمولاً سه رکن اصلی و اساسی دارند که عبارتند از : فـعل + فـاعل + مـفعولٌ بـه . . .
مانند : یَضْرِبُ الــلّـــهُ الــأمـثالَ .
فعل فاعل مفعولٌ به
■ انواع فعل از نظر داشتن یا نداشتن « مفعولٌ به » :
۱) فعل لازم : به فعل هایی که معنای آن ها با فاعل کامل می شود و نیاز به مفعولٌ به ، ندارند ، « فعل لازم » گفته می شود ؛ مثل : جَلَسَ سعیدٌ . سعید نسشت .
نکته ی۲ : اگر فعل جمله ، با سوال چه کسی را ؟ و چه چیزی را ؟ معنی ندهد ، فعل لازم است و گرنه متعدی می باشد .
۲) فعل متعددی : به فعل هایی که علاوه بر فاعل ، به مفعولٌ به ، هم نیاز داشته باشد « فعل متعدی » می گوییم ؛ مانند :
أکَلَ الثَّعْلَبُ قَـــلْبَ الْــحِمارِ .
فعل فاعل مفعولٌ به
نتیجه : « مفعولٌ به » کلمه ای است که کار فاعل بر روی آن واقع می شود.
مفعولٌ به فقط در جملاتی می آید که فعل آن ها « متعدی » است.
نکته ی ۳ : در زبان فارسی هم ، برخی از فعل ها لازمند ( نیاز به مفعول ندارند ) و برخی از فعل ها متعدی اند ( نیاز به مفعول دارند ) .
فعل های لازم == آمد ، نشست ، رفت ، اعتماد کرد ، آشکار شد و . . .
فعل های متعدی == گرفت ، خورد ، دید ، زد ، فهمید ، نوشت و . . .
راه های تشخیص مفعولٌ به
۱ – تشخیص از راه معنا : با ترجمه ی یک عبارت ، معلوم می شودکه مفعولٌ به دارد یا نه ، مفعولٌ به ، معمولاً با حرف نشانه ی « را » در فارسی همراه است و در عربی دارای علامت مخصوصی است .
۲- تشخیص از راه علامت : در زبان عربی « مفعولٌ به » دارای علامتی است که به وسیله ی آن علامت ، می توان مفعولٌ به را تشخیص داد .
علامت « مفعولٌ به » معمولاً عبارت است ( ــَــًـ ) یعنی مفعولٌ به پیوسته منصوب است.« کُلٌّ مفعولٍ منصوبٌ .»
نکته ی ۴ : در زبان فارسی برای پیدا کردن مفعول از «چه کسی را » و «چه چیز را» استفاده می کنیم ، همین امر در عربی نیز می تواند راهنمای ما برای جست و جو « مفعولٌ به » باشد .
۱- اُطْلُبْ الْعِلْمَ و لا تَکْسَلْ . علم را بجوی و تنبلی نکن . ( چه چیز را باید جست ؟ علم را ، پس« علم » مفعول و منصوب است . )
۲- شاهَدَ سلمانُ فاطمهَ ( س ) سلمان فاطمه را دید . ( چه کسی را دید ؟ فاطمه (س) را ، پس « فاطمه » مفعول منصوب است .
نکته ی ۵ : ضمایر « منفصل منصوب » : ضمایر منفصل منصوب معمولاً در ابتدای جمله می آیند و « مفعولٌ به » می باشند ؛ مانند : إِیَّاکَ نَعْبُدُ و إِیَّاکَ نَسْتَعینُ .
مفعولٌ به مفعولٌ به
مفعولٌ به معمولاً بعد از فاعل می آید.
توجه : ضمایر منفصل منصوب عبارتند از : إِیَّاکَ ( تورا ) ، إِیَّاکُمْ ( شما را ) ، إِیَّای ( مرا ) ( ده صیغه ی باقی مانده از این ضمایر را در آینده خواهیم خواند ) .
۲) ضمایر متّصل به سه قسم کلمه : ضمایر متّصل به هر سه قسم کلمه ( فعل – اسم – حرف ) متصل می شود و هرگاه با فعل بیایند ، غالباً « مفعولٌ به » است .
مانند : قَدْ جَعَلَکَ اللهَُ حُرّاً . إنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ
مفعولٌ به و محلاً منصوب مفعولٌ به و محلاً منصوب
کلمات ( جَعَلَ و نُطْعِمُ ) فعل اند که همراه ضمایر ( ـکَ و ـکُمْ ) آمده اند و این دو ضمیر « مفعولٌ به » هستند .
توجه : ضمایر متّصل ، به سه قسم کلمه عبارتند از : ( ـه ، ـهُما ، ـهُم ، ـها ، ـهُما ، ـهُنَّ ، ـکَ ، ـکُما ، ـکُم ، ـکِ ، ـکُما ، ـکُنَّ ، ـی ، ـنا )
ب) جار و مجرور
نکته ی ۱: در زبان عربی تعدادی از حروف هستند که مانند حروف اضافه فارسی اند . این حروف « حروف جر » نامیده می شود و ویژگی آن ها این است که اسم بعد از خود را « مجرور » می کنند ، حروف جر در عربی درست ، کار حروف اضافه ، در فارسی را انجام می دهند .
۱- تَقْنُطوا مِنْ رَحْمَهِ اللهِ . ( از رحمت الهی ناامید نشوید . )
حرف جار حرف اضافه
۲- یَدْخُلُونَ فی دینِ اللهِ أفْواجاً . ( دسته دسته وارد در دین خدا می شوند . )
حرف جار حرف اضافه
۳- بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ . ( به نام خداوند بخشنده ی مهربان . )
حرف جار حرف اضافه
۴- لَیْسَ کــَـمِثْلِهِ شیءٌ . ( هیچ چیزی مانند او نیست . )
حرف جار حرف اضافه
نکته ی۲ : در زبان عربی اسم بعد ازحرف جر را ( مجرور ) ( اسم و حرف جر را با هم « جار و مجرور » ) می نامند و در زبان فارسی اسم بعد از حرف اضافه را « متمم » می گویند ؛ مانند :
شاهَدَتُ تلمیذاً فـی الــشَّارعِ . دانش آموزی در خیابان دیدم . فـی االشّارعِ :
جار و مجرور
حرف جر مجرور به حرف جر حرف اضافه متمم
نکته ی ۳ : مهم ترین حروف جر در زبان عربی که اسم بعد از خود را « مجرور » می کنند، عبارتنداز : حروف جر : به حروفی از قبیل : مِنْ ( از ) ، فـِی (در) ، إلی (به ، به سوی) ، لـِ (برای) ، عَلی (بر،برروی) بـ ِ(با) ، کـ َ(مانند) ، عَنْ(از) و . . . « حروف جر » و به اسم بعد از آن ها « مجرور » و به هر دو « جار و مجرور » می گوییم . و حروف جر، همیشه قبل از اسم می آیند .
سوالات مهم
۱- فرق معنایی کلمه ی « الطالب » در دو عبارت « ذَهَبَ الطّالبُ » و « رأیتُ الطّالبَ » چیست ؟
● دو کلمه از لحاظ معنایی فرقی ندارند ، هر دو معنی « شاگرد یا دانش آموز » می دهند ولی از لحاظ نقش با هم فرق می کنند ، اولی « فاعل و مرفوع » و دومی « مفعولٌ به و منصوب » است.
۲- آیا می توان گفت که یکی از نشانه های اسم بودن ، وجود حرف جر قبل از آن است ؟
بله ، زیراحروف جر قبل از اسم می آیند و اسم بعد از خود را مجرور می کند.
۳- چرا فعل های لازم به مفعول نیاز دارند ؟
چون این قبیل از فعل ها با فاعل خود معنی تام و کاملی دارند و برای کامل شدن معنی جمله ، نیاز به مفعول نیست ؛ مانند : جاءَ الطّالبُ . ( دانش آموز آمد . )
فعل لازم فاعل
۴- آیا مفعولٌ به ، در آغاز جمله نیز قرار می گیرد ؟
بله ، مانند : إِیَّاکَ نَعْبُدُ . ( فقط تو را می پرستیم . )
مفعولٌ به