فعل :فعل کلمه ای است که بر انجام دادن کاری یا داشتن حالتی در زمان گذشته یا حال و آینده دلالت می کند. مثال:کَتَبَ :نوشت
بعضی از علامت های خاص فعل عبارتند از:
تای ضمیر: ذَهَبْتَ، ذَهَبتُما
تای ساکنه: ذَهَبَتْ
یای ضمیر: اِذْهَبـى، تَذهَبینَ
نون تأکید: یَذهَبَنَّ، یَذهَبَنْ
دانشآموز: نون تأکید چیست؟معلم: نونی است که به آخر فعل مضارع و امر افزوده می شود و آن را با تأکید همراه می سازد و دو نوع است نون تأکید ثقیله و نون تأکید خفیفه مثال:لا تنظُرُ + َنَّ = لا تنظُرَنَّ تَنصُرُ + َنْ = تنصُرَنْ
نون تأکید ثقیله نون تأکیدخفیفه
حرف :حرف کلمه ای است که معنای مستقلی ندارد و معنای آن هنگام به کار رفتن در جمله بهتر معلوم می شود. مانند.
فـى: در فَـ : پس لِـ : برای مِن: از
تقسیم بندی اوّل اسم به (مفرد، مثنّی، جمع ) است .
اسم مفرد بر یکی دلالت می کند و علامت خاصّی ندارد . مانند : رجلٌ (یک مرد ) –شجرهٌ ( یک درخت )
اسم مثنّی بر دو تا دلالت می کند و علامت آن الف و نون مکسور ، در حالت رفع و یاء و نون مکسور ، در حالت نصب و جر است.
جمع، خود سه گونه است.
۱- جمع مذکر سالم ۲- جمع مؤنث سالم ۳- جمع مکسّر
جمع مذکر سالم دو علامت دارد واو و نون مفتوح ، در حالت رفع و یاء و نون مفتوح ، در حالت نصب و جر.مانند : عابدونَ، عابدینَ
شرائط جمع مذکر سالم :
۱- اسم خاص مذکر باشد .مانند : محمّد = محمّدون ۲- صفت اسم خاص مذکر باشد .مانند :عالِم = عالِمون
علامت جمع مؤنث سا لم (ات ) است درحالت رفع (-ُ –ٌ )= اصلی ودر حالت جر (-ِ –ٍ ) =اصلی می گیرد .
ولی نصب جمع مؤنّث سالم به کسره است = فرعی . مثال:رأیتُ التلمیذاتِ.
مفعول و منصوب به کسره « اعراب فرعی»
شرائط جمع مؤنث سا لم :
۱- عَلَم (اسم خاص) مؤنث باشد .مانند : مریم مریمات
۲- الف و تاء مبسوطه یا کشیده داشته باشد مانند : تلمیذه تلمیذات
۳- مصدرهای بیش از سه حرف.مانند : إقدام إقدامات
۴- اسم های غیر عربی(تلفن ، تلفزیون ، ریال ). مانند تلیفون تلیفونات
جمعُ التکسیر (جمع مکسّر):
جمع مکسّر علامت خاصّی ندارد و برای یادگیری جمع های مکسّر باید آن ها را از قبل شنیده باشیم. یعنی وزن های آن سماعی (شنیدنی ) است .جمع مکسّر بر وزن های مختلفی می آید از جمله:
أفعال أشْخاص،أصْوات
فِعال جِبال، عِباد
أفْعِلـاء أصْدِقاء، أقْویاء
فُعَلـاء حُکَماء، بُخَلـاء
اسم، یا مذکّر است و یا مؤنّث.
مؤنّث سه علامت دارد: ۱- تاءمربوطه (ه ) مانند : فاطمه ۲-الف مقصوره(ی)مانند : کُبری ۳- الف ممدوده (اء) مانند: زهراء
اقسام مؤنث :
مونّث حقیقی : اسم زن و یا حیوان ماده است مانند: طالبهٌ، بقرهٌ
مؤنّث مجازی: اسمی است که دارای علامت مؤنّث است امّا انسان ماده و یا حیوان ماده نیست مانند: محفظهٌ، صحراءُ
مؤنّث لفظی: بر مذکّری دلالت می کند که دارای علامت مؤنّث است مانند: طلحه، حمزه، أسامه، حَنظَله.
مؤنّث معنوی: بر مؤنّثی دلالت می کند که دارای علامت مؤنّث نیست مانند: زینب، عین
مؤنّث معنوی شامل این موارد است.
|
۱- عَلَم (اسم خاص )مؤنّث: مریم، منی، زینب، سارا
۲- اسم مخصوص مؤنّث: اُمّ ، بِنْت، اُخْت
۳- اسم شهر و کشور: إیران، إیلام
۴- اسم اغلب اعضای زوج بدن انسان: عَین، یَد، رِجْل، اُذُن
۵- بعضی کلمات سماعی : أرض، شمس، دار، نار، نفس،حرب، ریح
تطابق فعل با فاعل از نظر جنس
واجب است فعل در این موارد مؤنّث آورده شود:
الف: هرگاه فاعل مؤنّث حقیقی و در کنار فعل باشد.مانند:نَجَحَتْ فاطمهُ.
ب: هر گاه فاعل به صورت ضمیری باشد که به مؤنّث حقیقی برگردد. مانند:
الطالبهُ رَجَعَتْ.[ فاعل ضمیر مستتر هى که به الطالبه بر می گردد]
ج: هرگاه ضمیری در فعل باشد که به مؤنّث مجازی برگردد. مانند:
الشمسُ طَلَعَتْ. [ فاعل مستتر هى که به الشمس بر می گردد]
قواعد درس دوّم : (( اسم جامد – اسم مشتق ))
اسم جامد : از کلمه ی دیگری گرفته نشده است.این اسم ها جامد هستند: قلم، سحاب ( ابر )، جَبَل ( کوه )، بَحر (دریا )
اسم مشتق : از کلمه ی دیگری گرفته شده است. این اسم ها مشتق هستند : ( عالِم، معلوم، عَلیم، علّامه، أعلَم، معلِّم، متعلِّم.)
این اسم ها از فعل «عَلِمَ» مشتق شده اند.
در این درس با هشت اسم مشتق آشنا می شویم:اسم فاعل و اسم مفعول و اسم مکان و اسم زمان، اسم مبالغه، صفت مشبّهه و اسم تفضیل
واسم آلت (اسم وسیله ) .
اسم فاعل
اسم فاعل در فعلهای ثُلاثی مجرّد بر وزن فاعل می آید .
به نحوه ساخته شدنِ اسم فاعل از چند فعل ثلاثی مجرد دقّت کنید:
کَتَبَ ک ت ب ک ا تِ ب کاتِب
اسم مفعول
اسم مفعول در فعل های ثلاثی مجرّد بر وزن مفعول می آید
به نحوه ساخته شدن اسم مفعول از چند فعل ثلاثی مجرد دقّت کنید:
فَتَحَ ف ت ح مَ ف ت و ح مَفتوح
دانش آموز: آیا ساختن اسم فاعل و اسم مفعول در ثلاثی مزید فرق می کند؟
معلم: بله فرق می کند.اسم فاعل در فعلهای ثلاثی مزید از فعل مضارع ساخته می شود.حرفِ مضارعه (یـ ) را بر می داریم و به جای آن ( مُـ ) می آوریم. سپس یک حرف مانده به آخر، کسره (-ِ ) می گیرد.
مثال:یُعَلِّمُ مُعلِّم یُصلِحُ مُصلِح
اسم مفعول در فعلهای ثلاثی مزید به همان روشِ اسم فاعل ساخته می شود ولی یک حرف مانده به آخر، فتحه (-َ )می گیرد. مثال:
یَنتَظِرُ مُنتظَر یُقَلِّدُ مُقَلَّد
یُرْسِلُ مُرْسَل یَعتَمِدُ مُعتَمَد
اسم مکان و اسم زمان
اسم مکان و زمان بر دو وزنمَفْعَل یا مَفْعِل می آیند و همان طور که از نامشان پیداست بر زمان و مکان دلالت می کنند.
به نحوه ساختن اسم مکان و زمان دقّت کنید: کَتَبَ ک ت ب مَکْتَب
سَجَدَ س ج د مَسْجِد
نکته: در زبان فارسی غالباً اسم مکان و زمان فقط مفهوم مکانی دارند امّا در عربی، هم مفهوم مکانی و هم مفهوم زمانی دارند.
صفت مشبّهه
می توان گفت صفت مشبهه همان صفت ساده در فارسی است. مثال:
جَمیل: زیبا قَبیح: زشت خَشِن: زبر عَطْشان: تشنه
صَعْب: سخت کَسِل: تنبل شریف: شریف عَذْب: گوارا
وزنهای مشهور صفت مشبّهه عبارتند از:
۱-فَعیل: شریف ۲- فَعِل: خَشِن
۳- فَعْل: سَهْل ۴- فَعْلان: عَطْشان
اسم مبالغه :اسم مبالغه دو وزن مشهور دارد، که عبارتند از: فَعّال فَعّاله
اسم مبالغه بر بسیاریِ صفت دلالت دارد. مثلاً:صبّار: یعنی کسی که خیلی صبر می کند. به نحوه ساختنِ اسم مبالغه توجّه کنید:
صَبَرَ ص ب ر صبّار
عََلِمَ عـ لـ م عـَ لّـ ا مـ ه
اسم تفضیل
اسم تفضیل : معادلِ صفت برتر و برترین در فارسی است. به عبارت دیگر صفتهایی که دارای «تر» و «ترین» هستند معادل اسم تفضیل هستند. اسم تفضیل بر وزن أفعل است و برای مؤنّث گاهی بر وزن فُعلَی می آید.
در مذکر بر وزن « أفعَل»
اسم تفضیل:
در مؤنّث بر وزن «فُعلَی»
به نحوه ساختن اسم تفضیل توجّه کنید: أحْسَن (مذکر )
حَسُنَ
حُسْنَی (مؤنّث )
به ترجمه اسم تفضیل نیز دقّت کنید:
کَبیر: بزرگ أکبَر، کُبرَی: بزرگ تر، بزرگ ترین
صَغیر:کوچک أصغَر، صُغرَی: کوچک تر،کوچک ترین
اسم آلت : اسم آلت بر ابزار و وسایلِ انجام کار دلالت دارد. در این بیت وزن های اسم آلت یا ابزار آمده است.
اسم آلت که به آ لت دال است
مِفْعَل و مِفْعَلَه و مِفْعال است.
وزن های اسم آلت :
۱- وزن مِفْعَل: مثال: مِبْرَد: سوهان مِقْبَض: دستگیره مِخْلَب: چنگال، داس
۲- وزن مِفْعَلَه: مثال : مِکْنَسَه: جارو مِطْرَقَه: چکش مِسْطَرَه: خط کش
۳- وزن مِفْعال: مثال : مِفْتاح:کلید مِقْراض:قیچی مِنْشار: ارّه
[ خوب است بدانیم که :امروزه وزن<فعّاله> نیز برای اسم آلت به کار می رود. مانند: ثلّاجه: یخچال ، قطّاره: قطره چکان ، دَوّاره: پرگار ]
فوائد :
۱- اگر صفت مشبّهه بر رنگ یا عیب دلالت کند بر وزن أفعَل ساخته می شود و مؤنّث آن بر وزن فَعْلاء می آید.
مانند: أحمَر ، حَمْراء، أخضَر،خَضْراء، أسوَد، سَوْداء، أعرَج، عَرْجاء، أعوج، عَوجاء، احمق، حمقاء
رنگ | عیب | ||||
مذکّر | مؤنّث | ترجمه | مذکّر | مؤنّث | ترجمه |
أحمَر | حَمْراء | سرخ | أعرَج | عَرْجاء | شَل |
أخضَر | خَضْراء | سبز | أعوَج | عَوْجاء | کج |
أسوَد | سَوْداء | سیاه | أحمق | حمقاء | کم خِرد |
۲- اسم تفضیل: باید از فعل ثلاثی مجرّد معلوم که بر رنگ و عیب نیز دلالت نکند ساخته شود.
وقتی یکی از این شرط ها فاقد شود مصدر آن منصوب شده و به عنوان تمییز و بعد از کلماتی مانند أشَدّ یا أکثَریا أقَلُّ می آید.
مثال:
هو أشَدُّ اجتهاداً. او پرتلاش تر است.
هذا أکثَرُ سَواداً. این سیاه تر است.
هذا أقَلُّ اعوِجاجاً. کجی این کمتر است.
قواعد درس سوّم : اسم معرفه – اسم نکره
اسم را از نظر شناختن به دو نوع تقسیم می کنند: اسم معرفه و اسم نکره
اسم معرفه: اسمی شناخته شده است که بر فرد یا چیز مشخّصی دلالت می کند .
اما اسم نکِره: اسمی ناشناس است که بر فرد یا چیز نامعلومی دلالت می کند.
مثال : رأیتُ ولداً فـﻰ السّوقِ أمسِ.
نکره معرفه
یعنی : دیروز پسری را در بازار دیدم.
نکره معرفه
معلّم: چه کسی نشانه معرفه و نکره را در فارسی می داند؟
دانش آموز: در فارسی معمولاً معرفه نشانه ندارد ولی نشانه نکره سه چیز است: یاء نکره- یک- یک + ی
الرجل : معرفه= مرد رَجُلٌ = نکره : ۱ – مردی ۲- یک مرد ۳- یک مردی
معمولاً نشانه نکره در عربی تنوین است. –ً –ٍ -ٌ
دانش آموز: آیااگر اسم خاص مذکر تنوین داشته باشد ، نکره است؟
معلّم: خیر اسم خاص مذکر حتی اگر تنوین داشته باشد؛ نکره نیست بلکه معرفه به عَلَم (اسم خاص ) است.
مثال: أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولُ اللهِ. در این مثال (محمّداً ) با این که تنوین دارد ، معرفه به اسم خاص است .
انواع اسم معرفه:
در زبان عربی اسم معرفه شش نوع است: معارف شش بود مضمر اضافه علم ذوالّلام موصول واشاره
۱- اسم معرفه به «ال» الذِّئب: گرگ
۲- ضمیر هو، أنتِ
۳- عَلَم ناصرٌ، سوسنُ، بغدادُ.
[اسم عَلَم یعنی اسم خاص. نامی که مخصوص یک فرد، یک مکان و یا یک چیز است]
۴- موصول: موصول خاص :الّذى،اللذان ِ(الذینِ ) ، ألّذینَ – الّتـى، الّلتانِ( اللتینِ ) ، اللّاتی،
موصول عام : مَنْ :(وسط جمله )، ما ( وسط جمله )
۵- اشاره: اشاره به نزدیک : هذا، هذه، هذانِ (هذینِ ) ، هاتانِ(هاتینِ ) ، هؤلاءِ،
اشاره به دور : ذلک، تلک، أولئک
۶- اسم معرفه به اضافه بابُ الغُرفَهِ، محفظهُ جوادٍ.
(هر گاه اسمی به اسم معرفه ای دیگر اضافه شود؛ اسم اوّل از نکره بودن خارج شده معرفه می گردد.)
معلّم: آیا به نظر شما «ال» و «تنوین» با هم در یک اسم می آیند؟
دانش آموز: خیر، زیرا ال نشانه معرفه و تنوین، نشانه نکِره است و نمی شود با هم بیایند.
فوائد :
۱- اسم علم به کنیه ولقب نیز تقسیم می شود
تعریف کنیه :کنیه آن است که همراه « أب » یا « اُمّ » می آید؛ مانند: ابوالحسن و اُمُّ البَنین
تعریف لقب : لقب نیز آن است که مدح یا ذم یعنی ستایش یا نکوهش را برساند. مانند:
زینُ العابدین (زینت عبادت کنند گان ) و حمّالهُ الحطب، لقب همسر ابولهب که منظور هیزم شکن جهنم است.
۲- اسم علم به مفرد ومرکب نیز تقسیم می گردد .
تعریف علم مفرد : اسم خاصّی که یک جزء دارد .مانند : علیٌّ
تعریف علم مرکب : اسم خاصّی که از دو یا سه جزء تشکیل شده .
نکته : در عربی مرکب اضافی زیاد شیوع دارد . مانند : عبدُ الله
۳- برای اشاره به جمع غیرعاقل از هذه یا تلک استفاده می کنیم. مانند: هذه أشجارٌ و تلکَ بُیوتٌ.
۴- : موصول به جمله یا شبه جمله (جارو مجرو ر یا ظرف ) نیاز دارد تا معنایش با آن کامل شود این جمله، صله نامیده می شود. مانند:
کَتَبتُ وظائفى الّتـى أمَرْتَنـى.
موصول صله موصول
أخذنا النُّقودَ الّتـى علی المِنضَدَهِ.
موصول صله موصول
نکته : ضمناً جمله صله باید خبری باشد .
تعریف جمله خبری : خبری یعنی جمله ای که انشایی نیست و جمله های انشایی عبارتند از : امر،نهی، استفهام، دعا، تعجب و قسم. جمله خبری همان طور که از نامش پیداست خبر می دهد.
۵- در جمله صله باید ضمیری به نام عائد باشد که با موصول از نظر جنس و عدد مطابقت داشته باشد و به موصول برگردد.
این ضمیر یا مذکور است .مانند : هو الّذی أرْسلَ رسوله بالهُدی
نکته : در این مثال (هُ ) در (رسوله ) عائد است وبه موصول (ألّذی ) بر می گردد .
ویا این ضمیر محذوف است
که کتاب پیش دانشگاهی دو مورد را محذوف گرفته است :
مورد اوّل : جمله صله یک فعل متعدّی باشد که مفعولٌ به آن همان ضمیر عائد حذف شود .
مانند : اللهمّ وفقنا لما تحبّ وترضی
موصول جمله صله
نکته : در این مثال ضمیر (هُ ) بعد از (تحبّ ) حذف شده که نقش مفعولٌ به داشته است .
مورد دوّم : هرگاه صله موصول ، شبه جمله (جارومجرور یا ظرف ) نیز باشد.مانند : أخذنا النُّقودَ الّتـى علی المِنضَدَهِ.
موصول صله موصول
که در اصل چنین است .أخذنا النُّقودَ الّتـى ( هی مستتر ) علی المِنضَدَهِ.
موصول عائد صله موصول
قواعد درس چهارم : معرب – مبنی
در دستور زبان عربی، کلمه ها را از نظر تغییر حرکتِ حرفِ آخر به دو نوع تقسیم می کنند: مُعرَب و مَبنی
مُعرَب: کلمه ای است که حرکتِ آخرین حرفِ آن با تغییرِ نقش و جای آن تغییر می کند.
مانند : سعید در این سه مثال : جاء سعیدٌ – رأیتُ سعیداٌ – سلّمتُ علی سعیدٍ .
امّا مبنی کلمه ای است که حرکتِ آخرین حرفِ آن با تغییر نقش و جای آن تغییر نمی کند.
انواع مبنی : بِناء ( مبنی بودن) چهار نوع است:
مبنی بر کسر أنتِ، هذِهِ، لِـ ، بِـ
مبنی بر فتح ذَهَبَ، إنَّ، أینَ ، فَـ
مبنی بر ضم نَحنُ ، مُنذُ ، ـهُ
مبنی بر سکون مَنْ، عَلَی ، الّذﻯ ، یا
انواع اعراب (حرکت یا تنوین آخر کلمه ) دارای چهار حالت است.
|
رفع : علامت آن _ُ _ٌ است. العِلمُ، عِلمٌ
نصب: علامت آن ﹷﹱ است. العِلمَ، عِلماً
جرّ: علامت آن ِ _ٍ است. الْعِلْمِِِِِِ، عِلْمٍ
جزم: علامت آن ﹿ است . لا تذهبْ : نرو
کلمات دارای اعراب رفع، نصب، جر و جزم را به ترتیب چنین می نامند: مرفوع، منصوب، مجرور، مجزوم
کلمات مبنی عبارتند از :
الف : در اسم ها:ضمیرها ، اسم های اشاره ، اسم های موصول، اسم های استفهام ،اسماء شرط و عدد مرکب از ۱۱ تا ۱۹
نکته : اشاره و موصول مثنّی معرب هستند و اسم استفهام أىّ نیز معرب است.
ب :در فعل ها : ماضی (۱۴ صیغه )و امر (۶ صیغه مخاطب ) و( همچنین دو صیغه جمع مؤنّث(۱۲و۶ در فعل مضارع)
نکته : در صورتی که فعل مضارع داری نون تأکید (ثقیله یا خفیفه ) باشد نیز مبنی می شود. مانند: یَکْتُبَنَّ – یکتبَنْ
ب : در حرف : همه حروف مبنی هستند.
کلمات مُعرَب عبارتند از: در اسم ها : بیشتر اسم ها معربند.
در فعلها فعل مضارع (جز دو صیغه ۶ و ۱۲ یعنی جمع مؤنّث ) معربند.
اسم را از نظر حرف آخر به چهار نوع تقسیم می کنند.
۱- اسم مقصور : اسمی که حرف آخرش الف مقصوره (ی – ا ) باشد مانند هُدَی، عَصا، لیلی، عیسی
اسم مقصور هیچ یک از حرکت های اعرابی را نمی گیرد. مثال:
جاءَ الفَتَی. رأیتُ الفَتَی. سَلَّمتُ علی الفَتَی.
فاعل مرفوع تقدیراً مفعول به منصوب تقدیراً مجرور تقدیراً
۲- اسم منقوص،اسمی است که به یاء ماقبل مکسور یعنی ﹻ ى ختم شود. مانند: قاضی، راضى، ساعى و حرکت ضمه و کسره بر آخِرِ آن ظاهر نمی شود. امّا فتحه ظاهر می شود. مثال:
جاء القاضى. رأیتُ القاضىَ. سَلَّمتُ علی القاضى.
فاعل مرفوع تقدیراً مفعولٌ به ظاهراً منصوب مجرور تقدیراً
۳- ممدود، اسمی است که به الف و همزه ختم می شود. مانند: صحراء، زهراء، حمراء، هواء و همه حرکت ها در آخر آن ظاهر می شود.
هذه صحراءُ. رأیتُ صحراءَ. ذهبتُ إلی صحراءَ.
خبر مرفوع مفعول به منصوب مجرور به فتحه
۴- صحیحُ الآخر :وقتی که اسمی ، مقصور، ممدود و یا منقوص نباشد؛ صحیح الآخر نامیده می شود و همه حرکت ها را می پذیرد. مانند: الکتاب،الطالب جاءُ طالبٌ. رأیتُ طالباً. سَلَّمتُ علی طالبٍ.
فاعل مرفوع مفعول به منصوب مجرور به حرف جر
انواع اعراب : ۱- ظاهری ۲- محلّی ۳- تقدیری
تعریف اعراب ظاهری :
هرگاه اعراب کلمه ای ظاهر شد؛ می گوییم اعراب آن کلمه ظا هری است. مثلاً در کلمه(سعید ) می بینیم که اعراب کلمات، ظاهر شده پس اعراب آنها ظاهری است. جاءَ سعیدٌ – رأیتُ سعیداً – سلّمتُ علی سعیدٍ
اعراب ظاهری نیز دو نوع است: « اصلی » و « فرعی»
اعراب اصلی همان علامت های معروفِ اعراب است که عبارت است از: نصب ﹷﹱ / رفعﹹ _ٌ/ جرّ –ِ -ٍ / جزمﹿ
امّا اعرابِ فرعی : گاهی علامت اعراب _َ_ً_ِ_ٍ_ُ_ٌ_ْ نیست.
اعراب فرعی در شش مورد است: ۱- اسم مثنّی ۲- اسم جمع مذکّر سالم ۳- اسماء خمسه
۴- اسم جمع مؤنّث سالم ۵- اسم غیر منصرف۶- فعل مضارع
۱- اسم مثنّی
| مرفوع | منصوب | مجرور |
مفرد مذکّر | تلمیذٌ | تلمیذاً | تلمیذٍ |
مفرد مؤنّث | تلمیذهٌ | تلمیذهً | تلمیذهٍ |
مثنّی مذکّر | تلمیذانِ | تلمیذَینِ | تلمیذَینِ |
مثنّی مؤنّث | تلمیذتانِ | تلمیذَتَینِ | تلمیذَتَینِ |
علامت رفعِ مثنّی ، حرف «الف» در « انِ» است.علامت نصب و علامت جر، حرف «ى» در « ـَیْنِ » است.
۲- جمع مذکّر سالم
| مرفوع | منصوب | مجرور |
مفرد مذکّر | معلّمٌ | معلّماً | معلّمٍ |
جمع مذکّر سالم | معلّمونَ | معلّمینَ | معلّمینَ |
علامت رفعِ جمع مذکّر سالم، حرف «و» در «ونَ» است .
علامت نصب و جرّ جمع مذکّرسالم ، حرف «ى» در «ـِینَ» است.
۳- اسماء خَمسَه
«اسماء خَمسَه» یعنی اسم های پنجگانه و عبارتند: أب: پدر/ أخ: برادر/ ذو: دارای/ حَم: پدر شوهروخویشاوندان شوهر/ فَم: دهان
نکته :از حَم و فَم چون پُر کاربرد نیستند؛ صرف نظر می کنیم.
مرفوع | منصوب | مجرور |
أبو | أبا | أبـى |
أخو | أخا | أخى |
ذو | ذا | ذى |
۴- اسم جمع مؤنّث سالم:
| مرفوع | منصوب | مجرور |
مفرد مؤنّث | کاتِبَهٌ | کاتبهً | کاتبهٍ |
جمع مؤنّث سالم | کاتباتٌ | کاتباتٍ ؟! | کاتباتٍ |
در جمع مؤنّث سالم، علامت نصبﹷﹱ وجود ندارد و کلمه در حالت نصب، کسره می گیرد.
۵- اسم غیر منصرف (ممنوعُ مِنَ الصَرف)
اسم هایی که تنوین پذیر نیستند؛ در اصطلاح غیر منصرف نامیده می شوند.این اسم ها همچنین بیشتر اوقات به جای کسره فتحه می گیرند.
اسم های غیر منصرف عبارتند از:
الف : عَلَم (اسم خاص ) مؤنّث (نام زنان و دختران و شهرها و کشورها) هذه فاطمهُ./ سوسنُ أمامَ فریدهَ.
ب : عَلَم (اسم خاص ) غیر عربی(نام های فارسی، عِبْری، لاتین و ….) هذا بهروزُ./ جاءَ إسماعیلُ.
ج : صفت بر وزن أفْعَل: اللهُ أکْبَرُ. / لَونُ الرُّمّانِ، أحْمَرُ.
د : جمع مکسّر بر وزن مَفاعِل و مَفاعیل و یا شبیه این دو وزن: ﴿وَ زَیَّنّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصابیحَ﴾ آسمان جهان را با چراغهایی زینت دادیم.
فـﻰ زُقاقِنا مَنازِلُ کثیرهٌ.
ضمناً نام اغلب شهرها و کشورها چون عَلَم مؤنّث هستند نیز غیر منصرفند. ذَهَبْتُ إلَی بغدادَ.
نکته مهم : اسمهایی که به ((الف ونون زائده )) و ((الف مقصوره زائده ))و (( الف ممدووده زائده )) ختم شوند نیز غیر منصرف هستند
مانند : سلمان – کبری – زهراء که هرسه غیر منصرف هستند
ولی اگر ((ان )) و ((ی- ا )) و ((اء )) جزء حروف اصلی باشد ،آن اسم منصرف است .مانند : زمان – فتی – ماء
نکته : اسم غیر منصرف در دو صورت کسره می گیرد ،با ین که از نظر تحلیل صرفی (تجزیه ) یک اسم غیر منصرف به حساب می آید .
الف : اسم غیر منصرف الف ولام بگیرد مانند: صلیتُ فی المساجِدِ
ب : اسم غیر منصرف مضاف واقع شود .مانند : صلّیتُ فی مساجِدِ المدینهِ
۶- فعلِ مضارع :
دانش آموز : فعل مضارع در چه صیغه هایی اعراب فرعی دارد ؟
معلّم :در صیغه هایی که فاعل آنها ((الف )) ((واو )) ((یائ ))است که در حالتِ رفع، همراهِ نونِ إعراب می آیند. مانند:
مرفوع به نون اعراب در این صیغه ها : یذهبانِ یذهبونَ تذهبانِ تذهبونَ تذهبینَ
امّا در حالت نصب و جزم با حذف نون اعراب، منصوب یا مجزوم می شوند. مانند:
منصوب به حذف نون در این صیغه ها : لَنْ یذهبا ، لن یذهبوا ، لن تذهبا ، لن تذهبوا ، لَن تذهبی
مجزوم به حذف نون در این صیغه ها : لم یذهبا ، لَم یذهبوا ، لم تذهبا ، لَم تذهبوا ، لم تذهبـى
اعراب محلّی :
اعراب اسم های مبنی (ضمیرها، اسم های اشاره، اسم استفهام، اسم موصول،اسمهای شرط ) محلی است.
ضمناً اعراب جمله و شبه جمله نیز محلّی است.
دانش آموز: شبه جمله چیست؟
معلّم: شبه جمله همان جار و مجرور یا ظرف است.
اعراب تقدیری :
سه چیز نیز اعراب تقدیری دارد :
۱- اسم مقصور (که به آن اشاره کردیم )
۲- اسم منقوص ( که به آن اشاره نمودیم )
۳- اسم مضاف به یاء .مانند معلّمی ، ولدی (که د رسه حالت رفع و نصب وجر اعراب تقدیری دارد .)
جاء ولدی رأیتُ ولدی سلّمتُ علی ولدی
فاعل ،تقدیراً مرفوع مفعولٌ به ،تقدیراً منصوب مجرور تقدیراً
قواعد درس پنجم : ((اعراب فعل مضارع ))
مضارع مرفوع :
معلّم: فعل مضارع در حالت عادی مرفوع است.
دانش آموز: منظور از حالت عادی چه حالتی است؟
معلّم: یعنی پیش از فعل مضارع، حروف ناصبه یا جازمه نباشد.
حال به علامت رفعِ « فعل مضارع مرفوع» توجّه کنید:
یفعلُ تفعلُ یفعلان تفعلان یفعلون یفعلن | تفعلُ تفعلین تفعلان تفعلان تفعلون تفعلن |
أفعلُ نفعلُ |
أمّا در مضارع مرفوع :
علامت رفع مضارع در پنج صیغه مرفوع به ضمّه –ُ آخِر آن است.یفعلُ(۱) ، تفعلُ(۷یا۴ )، أفعلُ(۱۳ )، نفعلُ (۱۴)
ودر هفت صیغه، مرفوع به ثبوت نون آخِرِ آن است که در اصطلاح« نونِ عِوضِ رفع» یا « نون اِعراب » نامیده می شود.
یفعلانِ (۲ )، تفعلانِ(۵)، یفعلونَ(۳)، تفعلیـنَ(۱۰) ، تفعلونَ(۹)، تفعلانِ(۸)، تفعلانِ (۱۱ )
ودو صیغه جمع مؤنّث (یفعلن و تفعلن) معرب نیستند بلکه مبنی هستند و نون آخِر آنها نیز « ضمیر متّصل فاعلی» است. یَفْعَلْنَ (۶) تَفْعَلْنَ (۱۲)
مضارع منصوب :
هنگامی که یکی از حروف ناصبه بر سر فعل مضارع بیاید« فعل مضارع منصوب» ساخته می شود. حروف ناصبه عبارتند از:
أن: که، لَنْ: هرگز نخواهـ …… کى (لِکَى) ، حتّی،لِـ : تا ، تا اینکه، برای اینکه
به نحوه ساختن مضارع منصوب توجه کنید:
أنْ + یَسْمَعُ أن یَسْمَعَ
لَنْ + یَکْذِبون لَن یَکْذِبوا
کَى+ تَستَغفِرُ کى تَستَغْفِرَ
صرف چهارده صیغه مضارع منصوب دقّت کنید:
لَن یفعلَ لَن تفعلَ | لن تفعلَ لن تفعلى |
لن یفعلا لن تفعلا | لن تفعلا لن تفعلا |
لن یفعلوا لن یفعلنَ | لن تفعلوا لن تفعلنَ |
لن أفعلَ | لن نفعلَ |
امادر مضارع منصوب :
علامت نصب مضارع در پنج صیغه منصوب به فتحه -َآخِر آن است. لَنْ یفعلَ(۱) ، لَنْ تفعلَ (۴)، لَنْ تفعلَ (۷)لَنْ أفعلَ(۱۳ )،لَنْ نفعلَ(۱۴)
و در هفت صیغه، منصوب به حذف نون اعراب است .
لَن یفعلا (۲ )، لَن تفعلا (۵)، لَن یفعلوا (۳)، لَن تفعلی (۱۰) ، لَن تفعلوا (۹)، لَن تفعلا (۸)، لَن تفعلا (۱۱ )
ودو صیغه جمع مؤنّث (یفعلن و تفعلن) معرب نیستند بلکه مبنی هستند واعراب آن دو محلّاً منصوب است. لَنْ یَفْعَلْنَ (۶) لَنْ تَفْعَلْنَ (۱۲)
مضارع مجزوم: مضارعی که یکی از حر و ف جازمه بر سرش آ مده ا ست . ما نند : لَمْ یکتبْ
حروف جازمه :
الف : جازم یک فعل: لم،لمّا ،لام امر، لاء نهی ، این حروف فقط یک فعل مضارع را مجزوم می سازند .مانند: لم یجلسْ
ﻧَ ، ﻧَ ، با ید ، نبا ید
ب : جا زم د و فعل : اِ نْ – مَنْ – ما ، متی ، مهما ، اینما ، این حروف دو فعل مضارع را مجزوم می سازند .مانند: إن تجتهِدْ تنجحْ
اگر، هرکس ، هرچیز ، چه وقت ،هرطور ،هرکجا
صرف چهارده صیغه مضارع مجزوم دقّت کنید:
لا یفعلْ لا تفعلْ | لا تفعلْ لا تفعلى |
لا یفعلا لا تفعلا | لا تفعلا لا تفعلا |
لا یفعلوا لا یفعلنَ | لا تفعلوا لا تفعلنَ |
لا أفعلْ | لا نفعلْ |
علامت جزم مضارع در پنج صیغه مجزوم به سکون –ْ آخِر آن است. لا یفعلْ (۱) ، لاتفعلْ (۴)، لا تفعلْ (۷)لا أفعلْ(۱۳ )،لانفعلْ(۱۴)
و در هفت صیغه، مجزوم به حذف نون اعراب است .
لا یفعلا (۲ )، لا تفعلا (۵)، لا یفعلوا (۳)، لا تفعلی (۱۰) ، لا تفعلوا (۹)، لا تفعلا (۸)، لا تفعلا (۱۱ )
و دو صیغه جمع مؤنّث (لا یفعلن ولاتفعلن) معرب نیستند بلکه مبنی هستند واعراب آن دو محلّاً مجزوم است.
لایَفْعَلْنَ (۶) لاتفْعَلْنَ (۱۲)
نکته : ادات شرط هم بر سر ماضی می آ یند وهم مضارع
نکته :ادا ت شر ط ( اِ نْ ، مَنْ ، ماو………. ) فعل شر ط و جوا ب شر ط رادر فعل ماضی یا مضارع به زما ن آ یند ه می بر ند .
اِ ن صبر تَ ، ظفر تَ : اگر صبر کنی پیروز می شو ی ، اِ ن تد ُرسْ ، تنجَحْ : اگر درس بخو انی، قبو ل می شوی
فعل شر ط ، جواب شر ط فعل شر ط ، جوا بشرط محلاً مجزوم، محلاً مجزوم مجزو م به سکون، مجزوم به سکو ن
نکته ها
نکته اوّل : بعد از فعل امر باید فعل مضارع مجزوم شود مانند : اُدْعُونی أستجِبْ لکم .
فعل امر مضارع مجزوم
نکته دوم: جواب شرط در این دو مورد با «فَـ» همراه می شود.
۱- وقتی جواب، جمله اسمیه است مانند: مَن ساتَرَ عَیبَکَ؛ فَهوَ عَدوُّکَ.
۲- وقتی جواب جمله ی فعلیّه ای باشد که فعل آن طلبی است . مانند:إنْ تَدخُلْ بَیتَک؛ فَسَلِّمْ علی أهلِک.
نکته سوم: فعل مضارع در صیغه های(۱۴و۱۳و۷و۴و۱)با سکون مجزوم به می شود. مانند:لم تذهبْ
و به جای سکون حذف نون اعراب صورت می گیرد: البته جز در جمع مؤنّث مثال:یذهبانِ لم یذهبا
اما مجزوم شدن فعل مضارع ناقص در صیغه های(۱۴و۱۳و۷و۴و۱ ) به حذف حرف علّه است. مانند:یَمْشِى لم یَمْشِ
قواعد درس ششم : جمله اسمیه – جمله فعلیّه
جمله را در دستور زبان عربی به دو نوع اسمیه و فعلیه تقسیم می کنند.
تعریف جمله اسمیّه : جمله ای که از مبتدا وخبر تشکیل شده است مانند : الکتابُ صدیقٌ
نکته : علامت مبتدا وخبر در عربی مرفوع (-ُ -ٌ ) است .
نکته مهم : اصل در مبتدا این است که معرفه باشد و اصل در خبر این است که نکره باشد .
نکته مهم : هر گاه خبر شبه جمله و مبتدا نکره باشد؛ واجب است خبر بر مبتدا مقّدم شود.
مثال:فـﻰ الغابهِ ثَعلَبٌ .
معلم:شبه جمله چیست؟دانش آموز:شبه جمله ظرف یا جار و مجرور است. مانند:
فـﻰ الغُرفهِ که جارو مجرور است و مانند<أمامَ المنزلِ> که <أمام> ظرف است.
نکته مهم : هر گاه خبر، اسم استفهام باشد نیز واجب است بر مبتدا مقدم شود. مثال:
أینَ المفتاحٌ ؟ کَیفَ حالُک؟
خبر مبتدا خبر مبتدا
نکته مهم : خبر سه نوع است: مفرد، جمله و شبه جمله مثال:
خبر مفرد (اسم ) اللهُ نورُ السماواتِ و الأرضِ.
خبر جمله (فعلِبه ،اسمیّه ) الأبطالَ یَعْتَمِدونَ علی أنفُسِهِم. – هو اللهُ أحَدٌ
خبر شبه جمله (جارومجرور یاظرف ) الطالبُ فـى المکتبهِ – الکتابُ عِندی
نکته : وقتی خبر مشتق باشد مطابقت خبر با مبتدا در جنس (مذکر ومؤنث بودن ) ودر عدد (مفرد ،مثنّی ،جمع ) واجب است.
مانند : المؤمنُ صادقٌ المؤمنهُ صادقهٌ
ألمؤمنانِ صادقانِ المؤمنتانِ صادقتانِ
المؤمنونَ صادقونَ المؤمناتُ صادقا تٌ
ولی اگر خبر جامد باشد ، مطابقت خبر با مبتدا در جنس (مذکر ومؤنث بودن ) ودر عدد (مفرد ،مثنّی ،جمع ) واجب نیست .
مانند : الکلمهُ لفظٌ الصمتُ زینهٌ
ضمیر فصل یا عماد:
ضمیر فصل یا عماد ضمیری است که میان مبتدا و خبری که هر دو آنها معرفه هستند و یا در اصل مبتدا و خبر بوده اند قرار می گیرد و موجب تأکید مفهموم جمله و همچنین رفع ابهام از معنای آن می شوند.به این جمله دقت کنید: الشجاعُ الّذى یقولُ الحق.
چه کسی می تواند این جمله را ترجمه کند؟
دانش آموز: شخص شجاعی که حق می گوید….
دانش آموز: شجاع کسی است که حق می گوید.
معلم: ترجمه دوم درست است پس برای اینکه اشتباه نشود بعد از مبتدا ضمیری می آورند که چون مبتدا وخبر معرفه را از موصوف وصفت یا سایر توابع جدا و متمایز می کند. به آن ضمیر فصل می گویند.
بدین صورت: الشجاعُ هو الّذى یقولُ الحقّ . شجاع همان کسی است که حق می گوید .
نکته : در زبان عربی ضمیر فصل نقش ندارد .
جمله فعلیّه :
جمله فعلیّه با فعل شروع می شود و از فعل و فاعل تشکیل می شود. مانند:جاءَ الطالبُ.
طبیعی است که اگر فعلِ جمله ما متعدی باشد بعد از فعل و فاعل مفعول نیز می آید. مثال:کَتَبَ الطالبُ الواجبَ.
فاعل به سه صورت می آید. اسم ظاهر ، ضمیر بارز و ضمیر مستتر به این مثال ها توجه کنید:
اسم ظاهر: فَتَحَ الطفلُ نافدهَ الغرفهِ
ضمیر بارز: اجتهدنا کثیراً فـى الحیاه.
ضمیر مستتر: اِسمَعْ [أنتَ] کلامى.