“قید جمله” و “قید فعل” در زبان فارسی

قید یکی از قدیمی‌ترین اجزای کلام در تقسیم‌بندی کلمه‌ها است. بسیاری از دستورنویسان آن را کلمه‌ای تعریف کرده‌اند که «مفهوم فعل یا صفت یا کلمه‌ای دیگر را به چیزی مانند زمان، مکان، حالت و چه‌گونگی مقید می‌سازد.» (قریب و دیگران ۱۸۹:۱۳۶۸). در این مقاله کوشیده‌ایم تقسیم‌بندی جدیدی از مقوله‌ی قید، بر حسب این که آیا فعل یا جمله را مقید می‌سازد، به دست دهیم. برای این منظور، نخست به دیدگاه متیوز Mathews (۱۹۸۱) درباره‌ی تقسیم‌بندی عنصرهای درون جمله اشاره خواهیم کرد و با استفاده از الگوی وی برای تمایز قید فعل و قید جمله در فارسی برخی ملاک‌های معنایی و نحوی را معرفی خواهیم کرد.

۱ – الگوی متیوز از عنصرهای درون جمله
اگر جمله را به‌طور سنتی به نهاد و گزاره تقسیم کنیم، گزاره می‌تواند علاوه بر فعل، عنصرهای دیگری نیز در خود داشته باشد. از میان این عنصرها، برخی “اسم“ یا “گروه اسمی“ هستند که فعل، بود و نبود آن‌ها را تعیین می‌کند و در شمار موضوع‌های فعل (arguments) هستند (مانند مفعول صریح و مفعول غیرصریح)، اما برخی عنصرهای دیگر نیز هستند که اسم یا گروه اسمی نیستند و فعل نیز وجود آن‌ها را تعیین نمی‌کند. این عنصرهای فعل یا کل جمله را مقید می‌سازد و “قید“ یا “گروه قیدی“ هستند (متیوز ۱۲۱:۱۹۸۱). متیوز، با بررسی جمله‌های گوناگون، الگوی (۱) را برای تقسیم‌بندی عنصرهای درون گزاره پیشنهاد می‌کند (همان: ۱۴۰).
­بنا بر این این تقسیم‌بندی، عنصرهای غیرحاشیه‌ای که وجود آن‌ها در جمله لازم است، شامل متمم‌ها و غیرمتمم‌ها هستند، در حالی که برخی دیگر عنصرهای حاشیه‌ای هستند، یعنی نبود آن‌ها جمله را غیردستوری نمی‌سازد و یا تاثیر قابل‌ملاحظه‌ای در معنای جمله ندارد.

برای ملموس‌ترشدن این الگو، جمله‌ی (۲) را در نظر بگیرید:

)  دیروز احمد کتاب را یواشکی برداشت. در این جمله “کتاب“ مفعول صریح است که بنا به تقسیم‌بندی گفته‌شده در طبقه‌ی (۱)، یعنی در طبقه‌ی متمم‌ها قرار می‌گیرد. قید “یواشکی” نیز از عنصرهای غیرحاشیه‌ای است. زیرا نبود آن در جمله باعث ایجاد تمایز معنایی قابل‌ملاحظه‌ای می‌شود. یعنی بین “کتاب را برداشت” و “کتاب را یواشکی برداشت” تفاوت معنایی مشخصی وجود دارد. “یواشکی برداشتن” می تواند در معنی “دزدیدن” به کار رود. پس باید “یواشکی” را در طبقه‌ی (۲) قرار داد، که گرچه متمم نیست، عنصری حاشیه‌ای نیز نیست. و قید “دیروز” را باید در ردیف عنصرهای حاشیه‌ای آورد که رابطه‌ی (۳) را با بقیه‌ی عنصرهای جمله دارد.
بنا بر این الگو می‌توان “یواشکی” را قید فعل دانست، چون مستقیمن در معنای فعل دخالت می‌کند. اما “دیروز” را باید قید جمله به شمار آورد، چون به کل جمله مربوط می‌شود. پس با این تعریف‌ها، هر گاه قید دارای رابطه ی (۲) باشد قید فعل و هر گاه دارای رابطه ی (۳) باشد قید جمله است.

در دو بخش بعد برای تمایز این دو نوع قید به بررسی “ملاک‌های معنایی” و “ملاک‌های نحوی” می‌پردازیم.

۲ – ملاک‌های معنایی
جمله‌های زیر را در نظر بگیرید:
(٣)  خوشبختانه همه‌ی کتاب را خواندم.
(۴)  سنگ‌پشت آهسته راه می‌رود.
(۵)  دیروز نامه‌ات را کلمه‌به‌کلمه خواندم. در جمله‌های بالا “خوشبختانه”، “آهسته”، “دیروز” و “کلمه‌به‌‎کلمه” قید هستند. باید توجه داشت که رابطه‌ی این کلمه‌ها با فعل از نوع رابطه‌ی (۱)، یعنی رابطه‌ی متممی نیست. برای مثال “خوشبختانه” قید است و متمم نیست، چون:

(الف) فعل “خواندن” نیاز به دو موضوع دارد که یکی فاعل (شناسه) و دیگری مفعول صریح (کتاب) است؛

(ب) میان فعل و متمم در این جمله محدودیت هم‌آیی وجود دارد (به همین علت مثلن “گل را خواندم” جمله‌ای عجیب است)، اما میان قید «خوشبختانه» و فعل محدودیت هم‌آیی دیده نمی‌شود (خوشبختانه/دیروز/به سختی همه‌ی کتاب را خواندم)؛

(ج) حذف مفعول در این جمله فقط در بافت امکان‌پذیر است و مفعول حذف‌شده باید از بافت جمله قابل‌درک باشد، ولی قید «خوشبختانه» را به‌سادگی می‌توان حذف کرد و از بافت جمله قابل حدس نیست؛

(د) می‌توان به این جمله قیدهای دیگری افزود و جمله باز هم دستوری باقی خواهد ماند، اما اضافه‌کردن هر مفعول صریح دیگری باعث غیردستوری شدن جمله می‌شود.

مجموعه‌ی استدلال‌های بالا ما را به این نکته می‌رساند که «خوشبختانه» در جمله‌ی (۳) قید است و متمم نیست. از همین استدلال می‌توان بهره گرفت و نشان داد که در جمله‌های ۴ و ۵ نیز “آهسته”، “دیروز” و “کلمه‌به‌کلمه” قید هستند.
اما نکته‌ی مورد نظر بحث ما به تمایز میان دو نوع قید، یعنی “قید جمله” که کل جمله را مقید می‌کند و “قید فعل” که فعل را مقید می‌کند، بر می‌گردد. قیدهای “خوشبختانه” و “دیروز” قید جمله به‌شمار می‌آیند، درحالی‌که “آهسته” و “کلمه‌به‌کلمه” قید فعل هستند. برخی ملاک‌های معنایی که می‌تواند این تمایز را نشان دهد از این قرارند:
نخست این که دو گزاره‌ی “خواندن” و “کلمه‌به‌کلمه خواندن” به لحاظ معنایی با هم متفاوت هستند، گزاره‌ی دوم نوعی خواندن است. همین‌طور میان “رفتن” و “آهسته رفتن” نیز می‌توان تمایز معنایی نهاد و “آهسته رفتن” را نوعی رفتن دانست، اما نمی‌توان گفت که “خوشبختانه خواندن” و “دیروز خواندن” نیز نوعی خواندن هستند. پس قیدهای گروه دوم گزاره‌ای با معنای متفاوت ایجاد نمی‌کنند.
معیار دوم این است که “آهسته رفتن” و “کلمه‌به‌کلمه خواندن” دارای مصداقی در جهان خارج نیستند. به همین دلیل برای گزاره‌های گروه اول می توان گزاره‌های متضادی مانند “تند رفتن” یا “بی‌دقت خواندن” را در نظر گرفت، اما برای گزاره‌های گروه دوم نمی‌توان “متاسفانه خواندن” یا “فردا خواندن” را به عنوان گزاره‌های متضاد نقل کرد. در واقع “خوشبختانه خواندن” و “دیروز خواندن” اصلن ترکیب‌های قابل‌پذیرشی نیستند، زیرا قیدهای به کار رفته افعال را مقید نمی‌کنند، اما “آهسته رفتن” و “کلمه‌به‌کلمه خواندن” را قابل‌پذیرش می‌دانیم و می‌توانیم به کار ببریم، چون قیدهای به کار رفته افعال را مقید می‌کنند.
ملاک دیگر معنایی این است که قیدهای جمله (خوشبختانه و دیروز) می‌توانند در بیش‌تر جمله‌ها و با فعل‌های گوناگون ظاهر شوند، یعنی میان آن‌ها و فعل‌ها رابطه‌ی یک‌به‌یک وجود ندارد تا محدودتی در کاربرد آن‌ها ایجاد کند (جملات ۶)، در حالی که قیدهای فعل (آهسته و کلمه‌به‌کلمه) را نمی‌توان مانند قیدهای جمله در هر جمله‌ای به کار برد و با هر فعلی همراه آورد. به عبارت دیگر میان معنای آن‌ها و معنای فعل جمله رابطه‌ای وجود دارد که باعث محدودیت در کاربرد این قیدها می‌شود. (جمله‌های ۷)

(۶) الف: خوشبختانه دیروز آریا آرش را زد.
  ب:  خوشبختانه آریا دیروز قصه را گفت.
  ج:  خوشبختانه آریا دیروز آرش را دید.

(٧) الف: آریا دیروز آرش را آهسته/کلمه‌به‌کلمه زد.
  ب:  آریا دیروز قصه را آهسته/کلمه‌به‌کلمه گفت.
   ج:  آریا آرش را آهسته/کلمه‌به‌کلمه ملاقات کرد.

مجموعه‌ی استدلال‌های معنایی بالا نشان می‌دهد که می‌توان میان “قید فعل” که گروه فعلی را مقید می‌کند و “قید جمله” که جمله را مقید می‌کند تفاوت نهاد.

برخی استدلال‌های نحوی نیز این موضوع را تایید می‌کند که در پایین‌تر به آن‌ها اشاره می‌شود.

۳– ملاک‌های نحوی
برای تمایز “قید فعل” از “قید جمله” ملاک‌های نحوی نیز وجود دارد. ملاک اول را می‌توان در ساخت همپایه جست‌وجو کرد. به این ترتیب که می‌توان دو قید فعل را در ساخت همپایه قرار داد (۸ الف)، اما نمی‌توان قید فعل را با قید جمله در این ساخت قرار داد (۸ ب). این معیار نشان می‌دهد که این دو نوع قید دارای ویژگی‌های متفاوتی هستند و به همین دلیل نمی‌توان آن‌ها را در ساختی همپایه قرار داد.

(٨) الف: من کتاب را آهسته و کلمه‌به‌کلمه خواندم.
     ب:  من کتاب را خوشبختانه و کلمه‌به‌کلمه خواندم.

ملاک نحوی دیگر مربوط به استفاده از ترکیب قید+مصدر به‌جای اسم می‌شود. می‌دانیم که اگر “تصادف کردن” را مصدر فعل مرکب در نظر بگیریم، می‌توانیم آن را به‌صورت اسم به کار ببریم (جمله‌ی ۹) (البته در مورد فعل‌های ساده نیز چنین است). به همین ترتیب می‌توان ترکیب “قید فعل + مصدر” را به‌جای اسم به کار ببریم. مثلن “آهسته رفتن” و “کلمه‌به‌کلمه خواندن” را در (۱۰) به‌جای اسم به کار برده‌ایم. اما نمی‌توان ترکیب “قید جمله+مصدر” را به‌جای اسم به کار برد (١١)

(٩)  تصادف‌کردن احمد ما را ناراحت کرد.

(١٠) الف:  آهسته‌رفتن در بزرگراه خوب نیست.
        ب:  کلمه‌به‌کلمه‌خواندن این نامه را توصیه می‌کنم.

(١١) الف: خوشبختانه خواندن‌کتاب خوب است.
    ب: دیروز رفتن در بزرگراه خوب نیست.

معیار آخر مربوط به آزادی جابه‌جایی قید در جمله است. به این ترتیب که “قید جمله” می‌تواند در جایگاه‌های مختلف درون جمله ظاهر شود (۱٢) و محدودیت چندانی برای محل حضور آن وجود ندارد.

(١٢) الف: همه‌ی کتاب را خوشبختانه خواندم.
   ب:  همه‌ی کتاب را خواندم خوشبختانه.
   ج:  خوشبختانه همه‌ی کتاب را خواندم.

اما در مورد جایگاه “قید فعل” محدودیت بیش‌تری وجود دارد. در واقع این‌گونه قیدها نسبت به قید جمله از امکان جابه‌جایی کم‌تری برخوردار هستند. برای مثال به ‌جایگاه قید فعل “مردانه” در جمله‌های (۱٣) توجه کنید.

(١٣) الف: در طی جنگ رزمندگان مردانه جنگیدند.
   ب:  در طی جنگ مردانه رزمندگان جنگیدند.
   ج:   مردانه در طی جنگ رزمندگان جنگیدند.

جملات (۱٣) نشان می‌دهد که هر اندازه قید فعل به فعل نزدیک‌تر باشد، جمله‌ی پذیرفته‌شدنی‌تری حاصل می‌شود، ولی هر اندازه فاصله‌ی آن‌ها دورتر باشد باعث پذیرفته‌نشدنی‌ترشدن جمله می‌شود. البته این گفتار نیازمند پژوهش بیش‌تر است، اما به نظر می‌رسد می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که قیدهای جمله را می‌توان به سادگی در جمله جابه‌جا کرد، اما این آزادی عمل برای قیدهای فعل وجود ندارد و جایگاه بی‌نشان آن‌ها نزدیک فعل است.

۴– نتیجه‌گیری
با جمع‌بندی نکات مطرح شده می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که بنا بر الگوی متیوز از عنصرهای درون جمله (۱)، قیدهای فعل در جمله‌های فارسی در گروه دوم این تقسیم بندی قرار می‌گیرد، یعنی آن‌ها بخشی از عنصرهای غیرحاشیه‌ای هستند که وجود آن‌ها در جمله لازم است و با فعل رابطه دارند، هر چند رابطه‌ی آن‌ها از نوع رابطه‌ی متممی نیست، اما قیدهای جمله را باید در گروه سوم این تقسیم‌بندی قرار داد که به عنصرهای حاشیه‌ای اختصاص دارند که با فعل رابطه‌ای ندارند و با کل جمله در ارتباط هستند.

کتاب‌نامه:
خیام پور، عبدالرسول، ۱۳۷۵، دستور زبان فارسی، چاپ دهم، تبریز، انتشارات کتاب‌فروش تهران.
قریب، عبدالعظیم و دیگران، ۱۳۶۸، دستور زبان فارسی، تهران، انتشارات اشراقی.
ناتل خانلری، پرویز، ۱۳۶۶، دستور زبان فارسی، چاپ هشتم، تهران، توس.

Haliday, M. A. K., 1994. An introduction to functional grammar. Second edition.

Edward Arnold Methews, P. H. , 1981. Syntax. Cambridge, Cambridge University Press

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *