نگار بی وفایم ، خوش مباش ، آید کسی جایت
نخواهد کرد دیگر عاشق تنها تمنایت
تویی که کرده ای تاریک امروز مرا ، بنشین
ببین ، تاریک خواهد شد تو را امروز و فردایت
زمین دار مکافات است ، از دردم مکن شادی !
که دوران می گذارد با غم بسیار تنهایت
تو را جز من ، خطابِ “نازنینم” را که خواهد کرد ؟
کسی جز من در این دنیا نخواهد دید زیبایت
نفهمد ماهی حوض ، عالم دریای عظمی را
معین ، اینگونه یارت می کند هر روز حاشایت
زمین گرد است ؛ یعنی اینکه از هجران مشو غمگین
به زودی خواهد افتاد آنکه ترکت کرده ، بر پایت
کسی که از برت رفته ست ، روزی باز می گردد
و دورادور خواهد کرد روز و شب تماشایت
عالی بود