چرا پدرم با عاشق شدن من مخالف است؟

انتخاب همسر، مهمترین انتخاب هر فردی در زندگی است و به دلیل حساسیت فوق العاده ی آن، مستلزم بیش ترین دقت، تأمل، بررسی، مشورت، و شناخت متقابل است.
مطمئناً ایجاد فرصت های لازم، و چند جلسه گفت وگو برای شناخت بیش تر طرف مقابل، لازم و ضروری است؛ البته به شرطی که این ارتباطات در فضایی سالم و بدون سوءاستفاده ی طرفین باشد.
در غیر این صورت در همین جلسات نیز ممکن است به دلیل غلبه ی احساسات و عواطف بر حقیقت جویی، واقعیات (از جمله، عیوب طرفین) آن طور که هست، درک نشود.
در حقیقت، هیجان ها و احساسات مانعی مستحکم در برابر شناخت عمیق ویژگی های اخلاقی، رفتاری و شخصیتی نسبتاً پایدار طرف مقابل به شمار می روند.
در این صورت، عشق قبل از ازدواج، معمولاً ناشی از شناخت ویژگی های مثبت و انسانی طرف مقابل نیست، بلکه حاصل احساسات گذرا و تمایلات هیجانی است.
چنین عشقی اگر به ازدواج بینجامد، پس از مدتی، با فروکش کردن احساسات و هیجانات تند و در نتیجه، آشکار شدن عیوب و ویژگی های واقعی طرفین، زندگی مشترک شیرینی خود را از دست می دهد و مشکلات و ناسازگاری ها کم کم ظاهر می شوند.
به همین دلیل می گویند: با عقل انتخاب و با عشق زندگی کنید، زیرا اگر صرفاً با عشق انتخاب کنید، بعد از افول احساسات و بیداری بیش تر عقل، ممکن است عشق و علاقه کاهش یابد.
به همین دلیل نیز گفته اند: «عشق هرگز کافی نیست».
البته انتخاب صرفاً عقلانی و بدون عشق و علاقه (آن گونه که برخی می گویند: صرفاً با عقل انتخاب کنید، محبت بعداً ایجاد می شود) نیز درست نیست؛ بلکه، انتخاب عاقلانه ای که همراه با عشق و محبت باشد، بهترین نوع انتخاب است.
منبع: ایمانی، محسن؛ وجدانی، فاطمه؛ چالش های من و پدرم،(پاسخ به سؤالات نوجوانان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول (۱۳۸۹)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *