در شماره پیش،در قسمت نخست از نوشته کنایه های قرآنی به تعریف،بیان اقسام و شمارش دسته ای از آن کنایه ها پرداختیم.در آنجا گفتیم که کنایه های قرآنی،ترکیب هایی هستند که در ساختار اصلی تشکیل دهنده آنها اشاره، کلمه، ترکیب، متن یا ترجمه ای از سوره ها و آیه های قرآن کریم یا اموری مرتبط با آن، پدیدار باشد.در شماره گذشته،کنایه هایی را آوردیم که کلمه «آیه» در آن به کار رفته بود.در این بخش از نوشته نیز،تعدادی از کنایه های قرآنی را که کلمه «قرآن» در آن وجود دارد،به پیشگاه خوانندگان گرامی تقدیم می داریم:
۱٫پیراهن قرآن پوشیدن
پیراهن قرآن،قطعه پارچه ای ـ معمولاً از جنس چلوار ـ سفید رنگ است که به شکل پیراهن گشاد بی آستین تهیه کرده و وسط آن سوراخی به اندازه سرایجاد می کنند و دو طرف آن دو طرف بدن قرار می گیرد.روی این پارچه سی جزء قرآن را به صورت کامل می نویسند.در گذشته ای نه چندان دور هنگامی که می خواستند شخصی را به سفر بفرستند یا بیماری را برای درمان راهی کنند،یا هنگامی که پای سوگند بسیار مهم و شدید در میان بود،این پیراهن را می پوشیدند.
پوشیدن پیراهن قرآن در سوگندها و رفع دعواها و پایان آمدن مرافعه ها،عملی بود که معتقدان قرآن، چندان هم بدان راضی نبودند و از روی ناچاری و به عنوان آخرین راه چاره و آخرین کاری که برای اثبات حق می توان انجام داد،بدان توسل می جستند و همین عمل موجب پیدایش کنایه پیراهن از قرآن پوشیدن گشته است.
«این عبارت کنایه از آخرین اقدامی است که برای اثبات صحت عمل و صداقت بیان خویش به آن توسل توان جست،عبارت را برای نشان دادن فقدان اعتماد بیان می کند».(کتاب کوچه،ج ۲،ص ۷۰۱) مانند: اگر پیراهن از قرآن هم بپوشم او فکر می کند که من دروغ می گویم.
۲٫قرآن تاقچه یهودی ها شدن
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و آنها همواره به قرآن احترام گذاشته و ادب را نسبت به آن رعایت می کنند.از آنجا که یهودیان پیرو دین یهود هستند و کتاب مقدسشان تورات است، قرآن در نزد ایشان منزلت چندانی ندارد،پس قرآنی که نزد آنها باشد چندان احترامی به آن نمی شود.علاوه بر این که در این عبارت روی تاقچه بودن قرآن دلیل کم احترامی و عدم قرائت آن است.این کنایه به معنای بی ارزش بودن کسی یا چیزی و به معنای کنار نهاده شدن یک چیز می باشد.این کنایه به گونه های دیگری چون:قرآن خانه زندیق شدن،قرآن منزل جهود شدن و… نیز به کار می رود.بهمنیار در شرح معنای این نکته گفته است.قرآن در منزل جهود کنایه از هنرمند فاضل و لایقی است که بین عده ای جاهل که قدر علم و هنر را نمی دانند گرفتار و مهجور و متروک شده است.(داستان نامه بهمنیاری،ص ۴۲۲)
این کنایه به معنای بی فایده بودن نیز می آید مانند:وزیر مختار انگلیس قسمتی از شاهنامه را به نثر انگلیسی ترجمه کرده بود.نسخه ای از این کتاب را به من هدیه داده بود.نظرم نیست چه کارش کردم و به کدام انگلیسی دان داده ام که مثل قرآن در خانه زندیق بی فایده نمانده و او به من پس نداده است.(شرح زندگانی من،ج ۲، ص ۱۹۷)
۳٫قرآن را مهر کردن
مهر کردن قرآن یا پشت قرآن را مهر کردن،کنایه از قسم موکّد یاد کردن و پیمان محکم بستن است.(فرهنگ سخن، ج ۵، ص ۵۵۰۶)
معمولاً برای پیمان هایی بسیار مهم و سوگند نامه هایی با ارزش و اهمیت زیاد و نیز برای سوگند به قرآن برای امان دادن به کسی،داخل جلد قرآن،متن آن و… سوگند را می نوشتند و مهر می کردند.بعدها،قرآن مهر کردن به معنای سوگند خوردن و امان دادن به کار رفت.مانند:همانطور که نظام السلطنه حرصش درآمد و با آنکه پشت قرآن را مهر کرده بود،جعفر آقای شکاک را تکه تکه کرد.(چرند و پرند، ص ۵۷)
۴٫قرآن به سر گرفتن
قرآن به سر کردن یا قرآن به سر گرفتن،عملی است عبادی و استحبابی که در هنگام دعا و نیایش به ویژه در شب های قدر در ماه مبارک رمضان انجام می گیرد.مؤمنان با گزاردن قرآن بر سر، خداوند را به قرآن و اولیای او سوگند می دهند که جان های آنها را از آتش رهانیده و نیاز آنان را برآورده سازد.در اینجا قرآن به سر گرفتن به معنای دعا کردن می آید.مانند:«ما فرض می کنیم که ملت ایران در مظانّ استجابت دعا برای صحت و سلامتی شما قرآن سر گرفت،به قول عوام پس از صد و بیست سال چه باید بکند».(شرح زندگانی من، ج ۳، ص ۹۰)
گاهی اوقات نیز قرآن به سر گرفتن کنایه از امان طلبیدن می باشد.مانند: «عصر یک روز برفی یک دسته پانصد نفری،راه افتادند و قرآن به سر آمدند دم در ارگ».(نون والقلم، ص ۱۸۵)
۵٫هفت قرآن در میان
هفت قرآن در میان،تعویذ گونه ای است که همراه با عباراتی که برای رفع خطر احتمالی،هنگام ذکر واقعه ای ناگوار یا ادای کلامی ناخوشایند به زبان آورده می شود و معمولاً همراه با هفت کوه در میان،هفت دریا به میان و مانند آن می آید.(فرهنگ عامیانه،ج ۲، ص ۱۴۸۰) و مترادف گوش شیطان کر و خدا نیاورد می باشد.
معنای این عبارت آن است که این واقعه یا بیماری یا کلام ناخوشایند که گفته می شود،به سراغ ما نیاید و میان ما و اینها،هفت کوه و هفت دریا و هفت قرآن فاصله ایجاد کند تا نصیب ما نشود.منظور از هفت قرآن نیز در این عبارت،قرآن با قرائت های هفتگانه است.یعنی اینکه قرآن با قرائت های هفتگانه اش مانع و سدی برای جلوگیری از رسیدن بلاها و گرفتاری ها به اما ایجاد کند.مانند:«وقتی هم که خدای ناکرده،زبانم لال،هفت قرآن در میان،گوش شیطان کر،الهی که دیگر همچو روزها را خدا نیارد،دخو زیر کنگ آقایان افتاد،بروند بایستند و به حماقت دخو نخندند.(چرند و پرند،ص ۸۸)
۶٫به قرآن غلط افتادن
کنایه ای است که به صورت های گوناگون بر زبان مردم جاری می شود:مانند:مگر قرآن غلط شده،انگار به قرآن خدا غلط افتاده،به قرآن خدا که غلط نیفتاده،قرآن که غلط نشده و… معمولاً به حالت استفهام انکاری و در مفهوم مخالف به کار می رود به این معنا که امری ساده و قابل جبران را چرا باید اینقدر بزرگ کرد.(کتاب کوچه،ج ۲، ص ۶۲۴) و اگر مشکلی یا عیبی پیش آمده نباید زیاد حساسیت نشان داد و اگر اشتباهی شده،اهمیتی ندارد.(فرهنگ مثلها،ص ۲۹۳) مانند:مروج کشاورزی حرفش را برید که آخر یک حرف های دیگری هم زدی ننه خانم.گفت:زدم که زدم قرآن خدا که غلط نشده.(نفرین زمین،ص ۲۸۳)
۷٫با شمشیر و قرآن پیش کسی رفتن
کنایه ای به معنای کاملاً تسلیم فرمان و اراده او شدن و نظیر با تیغ و کفن.پیش کسی رفتن است.(امثال و حکم،ج ۱، ص ۳۶۴) و شاید معنایش این باشد که من با شمشیر و قرآن پیش تو آمدم و اختیار کار خود را به تو واگذار کردم.یا به این قرآن ببخش و یا با این شمشیر بکش و مقصود از بیان آن روشن شدن قطعی تکلیف باشد.
۸٫قرآن هفده مَن نوشتن(تمام کردن)
گفته اند که در سردرِ دروازه قرآن شیراز،قرآنی بوده معروف به قرآن هفده من و وزن آن هم هفده من بوده است.قاعدتاً نوشتن یک چنین قرآنی نیازمند وقت و هزینه بسیاری بوده و کاری مهم و خارق العاده بوده است.معنای این کنایه این است که فردی چنین قرآنی نوشته و کاری بس مهم و ارزشمند انجام داده است.معمولاً به صورت پرسشی و این گونه می آید:مگر قرآن هفده من تمام کردی؟به این معنا که مگر کاری فوق العاده انجام دادی که افاده و ادعا داری.(داستان نامه بهمنیاری، ص ۵۰۹)
۹٫قرآن را شستن
شستن قرآن عملی است که هرگز توسط مدّعی انجام نمی شود؛ولی گوینده این عبارت انجام این عمل را ضمان سخن یا عمل خود قرار می دهد.قرآن را شستن کنایه از سوگندی موکد برای اثبات ادّعا و انجام عملی بس گران،در صورت خلف وعده است.به این صورت گفته می شود که قرآن را شسته ام اگر این کار را انجام ندهم.یا «قرآن را شسته ام اگر دروغ بگویم».(امثال و حکم، ج ۲، ص ۱۱۵۸)
۱۰٫دو پایی روی قرآن رفتن
کنایه از قسم خوردن و سخن موکد است.دو پایی روی قرآن رفتن،عملی است که البته هیچ مؤمنی به آن تن نمی دهد،امّا ادعای آن را ضمان سخن و عمل مورد ادعا قرار می دهد.بدین گونه که می گوید:حاضرم دوپایی روی قرآن بروم تا باور کنید این کتاب مال من است.(کتاب کوچه،ج ۷، ص ۴۸)