دکتر هنری ویسکاردی بدون بدون پا به دنیا آمد. او از ناملایماتی که با آن رو به رو شده بود به عنوان فرصتی برای آموزش دادن به هزاران انسانی سود برد که به لحاظ وضعیت جسمی با چالش هایی فراوان رو به رو بودند. ویسکاردی به آنها یاد داد هیچ گاه ایمانشان به خداوند را از دست ندهند و خود و توانمندی هایشان را باور داشته باشند. وی در یکی از سخنرانی های معروفش چنین گفت:« امید داشتن یک وظیفه است، نه یک کالای لوکس. امید داشتن، رویا نیست، بلکه تحقق بخشیدن به رویاهاست. خوشا به حال کسانی که خواب رویاهایشان را می بینند و حاضرند بهای به حقیقت پیوستن آنها را بپردازند. من خود انتخاب کردم که انسانی معمولی نباشم. این حقیقت من است اگر بتوانم استثنایی بشوم. من در جستجوی فرصت هستم، نه در جستجوی امنیت و اطمینان خاطر، می خواهم به استقبال خطر بروم، می خواهم رویا ببینم، می خواهم سازنده باشم، می خواهم شکست بخورم و موفق شوم. این میراث من است که استوار و مغرور بایستم و از اندیشیدن و دست به عمل زدن به خاطر خودم هراسی به دل راه ندهم. من همین آرزو را برای دیگر معلولان نیز دارم. تصور می کنم اگر بخواهم کاری معمول و متعارف انجام بدهم این است که از خداوند بخواهم تا آخر عمرتان موفق و شاد باشید. اما به نظر دیگران، رسیدن به موفقیت و شادی بسیار سهل است. بنابراین آرزو می کنم تا آخر عمر خود به معنای واقعی این دو عنصر در زندگی پی ببرند.