در زمان های گذشته، مرد کشاورز و مرغداری بود که هر بهار زمین هایش زیر سیل فرو می رفت. سیل مشکلات زیادی برایش ایجاد می کرد؛ اما او آنجا را ترک نمی کرد. هر بار که سیلی تا زمین های او بالا می آمد و مرغداری اش را آب فرا می گرفت، می دوید و مرغ هایش را به زمین های مرتفع تر می برد. بعضی سال ها صدها مرغ او می مردند؛ زیرا نمی توانست آنها را به موقع حرکت می دهد. یک سال پس از آنکه سیلی شدید خسارت هنگفتی بر او وارد کرد، به خانه اش برگشت و با ناامیدی به زنش گفت:” دیگه تمام شد. من نمی توانم زمین بهتری بخرم. نمی توانم زمین فعلی خود را بفروشم. نمی دانم چه باید بکنم!” زن او با خونسردی پاسخ داد:” اردک بخر!”
نکته؛ کسانی که فاقد خلاقیت هستند، هیچ گاه این خصلت را تقدیر نمی کنند؛ آنها خلاقیت را حماقت و کاری غیر عملی می دانند. اگر شخص خلاقی را ببینند، سعی می کنند او را به جریان اصلی حاکم بر تفکر مردم برگردانند. به او می گویند سرخودش را گرم نگه دارد. از قوانین پیروی کند، عمل گرا باشد و خودش را احمق جلوه ندهد. کسانی که به شیوه ی سنتی می اندیشند، درک نمی کنند که متفکران خلاق، نوابغ دنیا هستند. اگر به خاطر خلاقیت و اختراع های دیگران نبود، شاید آنها اکنون شغلی نداشتند!