چکیده :
ـ رهیافت تغییر و تحریف در کتابهای آسمانی پیش از قرآن، چونان تورات و انجیل،ـ تدوین و گردآوری آیات در مجموعهای واحد، پس از سپری شدن عصر نزول و رحلت رسول اکرم (ص) آن هم پس از گذشت زمانی چند!ـ تلاش مذاهب گوناگون اسلامی، برای مستند ساختن مرام و مسلک فکری و عملی خود به دلیلهای شرعی و ثابت کردن ناسازگار نبودن مذهب ایشان با آیات قرآن و …از جمله عواملی است که شبهه تحریف قرآن را در نای برخی دمیده و بر قلب بعضی جاری ساخته است!هر یک از این عوامل شبههانگیز، پاسخ خاصی برای خود میطلبد که پرداختن به همه آنها در یک مقاله، میسّر نیست؛ چه این که تمایز قرآن از تورات و انجیل و تفاوتهای زمان و پیامی و ارزشی آن، خود میدانی گسترده، در پیش روی تحقیق میگشاید.
متن مقاله :
– رهـیافت تغییر و تحریف در کتابهاى آسمانى پیش از قرآن, چونان تورات و انجیل- تدوین و گردآورى آیات در مجموعه اى واحد,پس از سپرى شدن عصر نزول و رحلت رسول اکرم(ص) آن هم پس از گذشت زمانى چند!.
– تـلاش مذاهب گوناگون اسلامى, براى مستند ساختن مرام و مسلک فکرى و عملى خود به دلیلهاى شرعى و ثابت کردن ناسازگار نبودن مذهب ایشان با آیات قرآن و…
از جـمـلـه عواملى است که شبهه تحریف قرآن را در ناى برخى دمیده و بر قلم بعضى جـارى سـاخـته است! هر یک از این عوامل شبهه انگیز, پاسخ خاصى براى خود مى طلبد کـه پـرداخـتـن بـه همه آنها در یک مقاله, میسر نیست, چه این که تمایز قرآن از تـورات و انـجـیل و تفاویتهاى زمانى و پیامى و ارزشى آنها, خود میدانى گسترده, در پیش روى تحقیق مى گشاید.
بـا مـنـکـرانـى کـه اصـل شریعت آسمانى را منکرند و یا تنها شریعت محمدى(ص) را نپذیرفته اند به گونه اى دیگر باید سخن گفت.
نـزول تـدریـجـى و گـردآورى قرآن را پس از فاصله زمانى, با ملاکها و مدارک ویژه تاریخى و فرهنگى باید مورد مطالعه قرار داد.
بـا مـذاهبى که به منظور توجیه برداشتها و باورهاى خود, دامان قرآن را به غبار اتـهـام تـحریف,آغشته اند! سخنى دیگر باید داشت, ولى این را مى توان اعتراف داشت کـه تـمـامـى مـومنان و معتقدان به حق بودن قرآن و نزول آن از جانب خداوند, با وجـود تـصـریـر آیـاتـى چند به مصون بودن قرآن از دستبرد خائنان و تحریف گران, نـمـى بـایست شبهه تحریف را, مجال دهند و مطرر سازند, جز براى پاسخ گویى و تبیین حق.
چـه سـخـنـى روشـن تـر از ایـن کـلام الـهى است: ((انا نحن نزلنا الذکر و نحن له لحافظون)) حجر/ ۹ ما خود قرآن را نازل کرده ایم و خود آن را حافظ و پاسداریم.
((…و انـه لـکتاب عزیز.لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حـمـید)) فصلت/ ۴۲-۴۱ و به راستى,قرآن کتاب خدشه ناپذیر و توانمند است که باطل از پـیـش رو و پشت سر بدان ره نمى یابد, (چه این که قرآن) نازل شده از سوى خداى حکیم حمید است.
روشـن اسـت کـه پـیـامبر(ص) به عنوان امانتدار وحى, مى بایست نگران آینده معجزه جـاویـد خـود بـاشـد و به چگونگى گردآورى آن بیندیشد و خداوند به او اطمینان و آرامـش دهـد: ((… ان عـلـینا جمعه و قرآنه)) قیامه/ ۷۱ … همانا بر ماست که قرآن را گرد آوریم و (برتو) بخوانیم.
ایـن آیـات و آیـات دیـگرى از این دست, مى نمایاند که قرآن در قلمرو حفاظت ویژه الهى قرار دارد و از سوى خداوند, سلامت آن تضمین شده است.
افـزون بـر روایـات, دلـیـلـهاى عقلى و نقلى و شواهد تاریخى و نشانه هاى علمى و فرهنگى نیز بر این واقعیت گواهى مى دهند.
از آن مـیـان, به دلیل زاویه نگاهى که در این تحقیق برگزیده ایم, تنها به بررسى دیـدگـاه اهـل بـیت(ع) در تحریف ناپذیرى قرآن, مى پردازیم, چه این که آنان مفسر کلام وحى, عدل قرآن و بیانگر حقایق آن هستند و سخن و روش آنان, خود میزان است.
احـادیثى که از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در اختیار است و در جاى جاى کتابهاى حـدیـث ثـبـت شـده است, بیانهاى مختلفى دارند که در چند گروه قرار مى گیرند:
۱٫ روایات ارجـاع دهنده احادیث به قرآن و تعیین کننده قرآن به عنوان معیار شناخت درستى و نادرستى دلیلهاى نقلى و روایى.
۲٫ روایـات ارجـاع دهـنده مردم به قرآن, در فتنه ها و بحرانهاى فکرى و ابهامهاى معرفتى.
۳٫ روایاتى که قرآن و اهل بیت را ثقلین دانسته و تمسک به آن دو را شرط نجات از گمراهى شمرده اند.
۴٫ روایاتى که نکوهش گر دور ماندگان از قرآن هستند.
۵٫ روایات فراوانى که در آنها اهل بیت به آیات قرآن تمسک کرده و اعتبار سخن خود را با استناد به کلام وحى نمایانده اند.
۶٫ روایـاتـى که شیعه را در قرات قرآن به همگونى با سایر مسلمانان فرا خوانده اسـت. اکـنـون پـیـش از پرداختن به مطالب دیگر, نمونه اى از این دسته روایات را مورد توجه قرار مى دهیم.
قرآن, معیار درستى و نادرستى روایات
((ان على کل حق حقیقه و على کل صواب نورا فـمـا وافـق کـتـاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه.)) هر حقى را حقیقتى گـواه اسـت و هـر درستى را نورى موید است, پس آنچه از احادیث و سخنان که موافق کتاب خداست, دریافت کنید وآنچه مخالف کتاب خداست رها سازید و مورد عمل و ملاک معرفت قرار ندهید.
عـمـر بـن حـنـظـلـه,روایتى را از امام صادق(ع) نقل کرده است که مشایخ سه گانه امـامـیه, یعنى شیخ طوسى و کلینى و صدوق در کتابهاى خود بدان اشارت داشته اند و بـا این که از نظر سند مرسله است,علما آن را پذیرفته اند:
((قال: قلت فان کان الخبران عنکم مشهورین قد رواهما الثقات عنکم.
قـال: ینظر ما وافق حکمه حکم الکتاب و السنه و خالف العامه فیوخذ به و یترک ما خـالف الکتاب و السنه و وافق العامه.)) به امام صادق(ع) گفتم: هر گاه دو روایت ناهمگون به ما برسد که هر دو مشهور و راویان موثق آن را نقل کرده باشند, وظیفه چـیـست و کدام یک را باید برگزید؟ امام صادق(ع) فرمود: بیان و حکم هر روایت که بـا حـکـم قـرآن و سنت پیامبر(ص) موافق است و با مکتب دور ماندگان از اهل بیت, ناهـمگون است, گزیده مى شود و آن دیگرى که مخالف قرآن و سنت و هماهنگ با عامه است, وانهاده مى شود.
امام رضا(ع) فرمود:
((فـمـا ورد علیکم من حدیثین مختلفین فاعرضوهما على کتاب الله فما کان فى کتاب الـلـه مـوجـودا حـلالا و حـراما فاتبعوا ما وافق الکتاب و ما لکم یکن فى الکتاب فـاعـرضـوهـمـا عـلى سنن رسول الله صلى الله علیه و آله.)) هر گاه با دو روایت نـاهمگون رو به رو شدید, نخست آن دو را بر کتاب خدا عرضه کنید و با آن بسنجید, اگـر مفادش در کتاب خدا موجود است(حلال یا حرام) از آن که موافق قرآن است پیروى کـنـیـد و چنانچه در اثبات یا نفى آن حکم سخنى در قرآن نیافتید, آن دو حدیث را به سنت پیامبر عرضه کنید و با آن بسنجید.
امام صادق(ع) فرمود:
((اذا ورد عـلـیـکم حدیثان مختلفان فاعرضوها على کتاب الله,فما وافق کتاب الله فـخـذوه و مـا خالف کتاب الله فذروه.)) هرگاه دو حدیث ناهمساز به شما رسید, آن دو را بـا کـتاب خدا بسنجید, موافق قرآن را مورد عمل قرار دهید و مخالف را دور افکنید.
جـز این روایات, روایات بسیارى در کتابهاى روایتى شیعه و اهل تسنن وجود دارد که بر محور بودن قرآن و ملاک بودن آن در برابر احادیث تصریر شده است.
بازگشـت بـه قرآن در بـحـرانـهـاى فـکـرى و عـمـلـى عـن الصادق(ع):قال رسول الـله(ص):((…فاذا التبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقرآن, فانه شـافع مشفع…)) هر گاه فتنه ها مانند شب تاریک به شما هجوم آورد, به قرآن پناه بـریـد, زیـرا قـرآن شـفـاعت گرى توانا و کارآمد است (و متمسکان به خود را نجات مى دهد.) همانند این بیان از امام على(ع) نیز نقل شده است.
ایـن بیان مشترک از امام على و امام صادق(ع) مى نمایاند که قرآن از نظر اهل بیت در فاصله زمانى عصر دو امام, هرگز جایگاه والا و هدایت گرى بى چون و چراى خود را از دست نداده و از اعتبار مطلق برخوردار بوده است.
قال على(ع) سمعت رسول الله(ص) یقول: اتانى جبرائیل فقال یا محمد ستکون فى امتک فـتـنـه. قلت فما المخرج منها؟ قال: کتاب الله فیه بیان ما قبلکم من خبر و خبر مـا بـعـدکـم…)) على(ع) فرمود از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: جبرائیل نزد من آمد و گفت: اى محمد! به زودى در امت تو فتنه و بحران بزرگى رخ مى نماید.
بـه او گـفـتـم راه گریز از آن فتنه چیست؟ جبرئیل گفت: مراجعه به کتاب خدا راه گـریـز و ایـمـنى است, زیرا در قرآن هرگونه آگاهى ضرورى نسبت به گذشته و آینده وجود دارد.
تمسک به قرآن و اهل بیت ۱٫ رسول خدا(ص)فرمود:
((انـى تـارک فـیـکـم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى ما ان تمسکتم بهمالن تـضـلـوا بـعدى ابدا)) دو چیز ارجمند در میان شما بر جاى مى گذارم, کتاب خدا و عترتم, اهل بیتم, اگر به این دو تمسک جویید, پس از من گمراه نشوید.
روایـات در ایـن زمـیـنـه و بـا این بیان در حد تواتر وجود دارد, به گونه اى که نمى توان در صدور آن از رسول خدا تردید کرد.
امام باقر(ع) فرمود:
((و کـان مـن نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده.)) کنار نهادن و فرا افـکـنـدن آنـان قـرآن را چنین بود که ظاهرش را ارج نهادند و قرات کردند, ولى حدود و محتوایش را تحریف کردند.
استشهاد به آیات در بیان احکام على(ع) در حدیث منا شده به بسیارى از آیات قرآن استشهاد کرده است و این آیات برابرند با آنچه در قرآن موجود بوده است.
حضرت زهرا(س) نیز در آن خطبه گرانسنک خویش و نیز در احتجاج خود با مخالفان و سلمان نیز در منا شده خود به آیات قرآن تمسک کرده است.
به عنوان نمونه, على(ع) در منا شده با ابوبکر, براى احقاق حق خویش فرموده است:
((نـشـدتـکم بالله هل فیکم احد نزلت فیه هذه الایه:((انما ولیکم الله و رسوله و الـذیـن آمـنـوا الـذیـن یـقـیـمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون))(مائده/ ۵۵)غـیـرى؟قـالـوا لا.)) شما را به خدا سوگند! آیا جز من کسى هست که این آیه در بـاره او نـازل شـده بـاشـد؟ هـمانا ولى شما خدا و رسول خدا و آنانند که ایمان آورده اند, آنان که نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى پردازند.
گفتند: نه.
پس از آن فرمود:
((قـال نـشدتکم بالله هل فیکم احد انزل الله فیه:((اجعلتم سقایه الحاج و عماره الـمسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الآخر و جاهد فى سبیل الله لا یستوون عند الـله))(مجادله/ ۱۳)غیرى؟قالوا لا.)) شما را به خدا سوگند! آیا جز من کس هست که ایـن آیـه در باره وى نازل شده باشد؟ آیا سقایت حاجیان و ساختن مسجد الحرام را هـمـانند آن کسى مى دانید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است, اینها نزد خدا یکسان نیست.
گفتند:نه.
دعوت مردم به قرات همگون آیات امام صادق(ع) فرمود:
((و اقرا کما یقرا الناس.)) مقتضاى روایت, این است که امام صادق(ع) قرآن موجود را همان کتاب نازل شده از سوى خداوند خداوند دانسته است.
تحلیلى بر روایات یاد شده: آنچه از روایات که تابدین جا یاد کردیم, تنها نمونه و اشـاره اى بـه روایات بسیار در این زمینه است و ما در این نوشته, تنها در صدد پـى ریـزى شـالوده این نگرشیم و نه کاوش همه روایاتى که ذیل هر یک از عنوانهاى یاد شده مى گنجد.
امـا ایـن کـه روایات یاد شده چگونه بر مقصود دلالت دارند و چطور مى توان از این دسـتـه احـادیـث,نتیجه گرفت که امامان(ع) قرآن موجود در میان مسلمانان را قرآن کـامـل و به دور از فزونى و کاستى مى شمرده اند, نیاز به تحلیل و بیانى به اشارت دارد.
سخن این است که اگر به راستى قرآن به عنوان مجموعه اى مشخص و تدوین یافته در عـصـر ائمـه, استوارى و مصون ماندن کامل نداشت و احتمال افزایش یا کاستى در آن مـى رفـت, هرگز این مجال باقى نمى ماند که امامان, اصحاب خویش را به قرآن ارجاع دهند و قرآن را مـلاک شـنـاخت درستى و نادرستى احادیث معرفى کنند, چه این که احـتـمال تحریف, مایه بى اعتبارى و تضعیف است و متن بى اعتبار و ضعیف نمى تواند ملاک و معیار و داور قرار گیرد.
اگـر بـراستى قرآن در گذرگاه تهحریف و در معرض دستبرد رهزنان و دسیسه گران قرار داشـت و شـرایـط تاریخى و تدبیرهاى الهى آن را مصونیت نبخشیده بود, معنا نداشت کـه امامان, مردمان را در بحرانهاى فکرى و عقیدتى و سر در گمیهاى عملى به پناه قـرآن فـرا خـوانـند, چه این که در آن صورت, قرآن نیز نمى توانست پناهگاه امن و سقفى مستحکم باشد.
ار به راستى اهل بیت در تمامیت و ارجمندى تمامى پیامها و آیات قرآن موجود میان جـمـعـه, کـم ترین تردیدى داشتند, جا نداشت که مردم را به فهم قرآن و عمل برابر مـحـتوا و حدود آن وادارند و دست کم مى بایست به وجود کاستیها و فزونیها(هر چند اندک) هشدار دهند و راه شناخت کاستیها و فزونیها را بنمایانند.
اگـر قـرآن ثـقل اکبر دانسته شده است, نظر به قرآنى دارد که بر پیامبر(ص) نازل شـده و در مـیـان مـردم حـضور دارد و در دسترس ایشان است, چنانکه عترت در میان مـردم حضور داشتند و پیامبر آن دو را با هم, پس از خویش بر جاى نهاد و مردم را به تمسک به ایشان دعوت کرد.
اگـر قـرآن در معرض گمانه تحریف قرار داشت, مى بایست پیامبر هشدار دهد که منظور از قـرآن, نه آن است که در دسترس مردمان قرار دارد, بلکه آن است که بر من نازل شـده و امـکان دارد در دست مردمان گرفتار زیاده و کاستى شده باشد! جالب است که در زمـیـنـه روایـات, رسـول خـدا, چـنین هشدارى را داده است, یعنى آن گرامى به واقـعـیـتهاى جارى توجه داشته و یاد کرده است که: ((دروغ گویان و تهمت زنندگان بـر مـن زیـاد شده اند)) و باید مراقب باشید تا آنچه به دروغ به من نسبت مى دهند نپذیرید.
پـس اگـر در زمـیـنه تمسک به قرآن, چنین هشدارى داده نشده, نه از سر بى توجهى, بلکه بر اساس اعتقاد به مصون بودن قرآن از تحریف بوده است.
از دیـگـر نشانه هاى مصون بودن قرآن از تحریف لفظى, این است که هر جا لغزشگاه و خـطـرگاه بوده است, پیامبر یادآور مى شده است, از جمله این که تحریف در تفسیر و تـاویـل و برداشت ممکن بوده پیامبر هم بدان هشدار داده است. از جمله در روایتى مـى فـرماید: ((اکثر ما اخاف على امتى من بعدى, رجل یتاول القرآن, یضعه على غیر مـواضعه.)) بیش ترین ترس من بر امتم پس از خودم, از مردمى است که قرآن را تاویل مى کنند و آن را در غیر جاى خود قرار مى دهند.
هـمـیـن نـگـرانـى در کلام على(ع) نیز بازتاب یافته است: ((ایاک ان تفسر القرآن برایک.)) از آن بپرهیز که قرآن را به راى خود تفسیر کنى.
در عصر امام صادق(ع) نیز, نگرانى اصلى همین نگرانى بوده است.
امام صادق(ع) فرمود:
((من فسر القرآن برایه فاصاب لم یوجر, و ان خطا کان اثمه علیه.)).
هـر کس قرآن را به راى خود تفسیر کند و درست بگوید, پاداشى به او داده نمى شود, و اگر خطر کند گناه آن بر وى خواهد بود.
چنانکه دیده مى شود, در این مجموعه روایات, نگرانى از تحریف محتوایى آیات است و در زمـیـنـه تـغـییر لفظى, هشدار و نگرانى در روایات پیابمر و امام على و امام باقر و امام صادق(ع) به چشم نمى خورد.
تـمـسـک اهل بیت به آیات قرآن, نیز حکایت از اعتبار بى چون و چارى آیات در نظر ایـشـان داشته است, آیاتى که براى مردم آشنا بوده و همگان آن را مى شناخته اند و اگـر جـز این بود, باید اصحاب مى پرسیدند که این آیه در قرآن نیست و با آن آشنا نـیـستند! و یا این آیه با بیان و به گونه اى دیگرى در قرآن رایج, ثبت شده است! اما مى بینیم که این گونه استدلالها در فضایى به طور کامل آشنا و مطمئن و به دور از ابهام و تردید و توضیر صورت مى گرفته است.
افـزون بر این, وقتى امام صادق(ع) اصحاب و پیروان را به قرات قرآن, آن هم, آن گونه که همگان قرات مى کنند فرا مى خواند, تصریر به این حقیقت است که در اندیشه امـامـیه و در مکتب اهل بیت, قرآن, همین قرآن موجود در میان امت اسلامى است, بى هیچ فزونى و کاستى.
بـلـى,تنها نکته اى که در این میان سوال انگیز است و مایه ابهام شده, وجود برخى روایـات اسـت, بررسى یکایک این روایات از نظر سند و محتوا و نوع بیان, نیاز به فـرصتى جداگانه دارد, ولى کوتاه سخن در باره این روایات, این است که بسیارى از ایـن روایات, در مقام بیان تاویل آیات و گزینش نمونه و انطباق بر نمودهاى عینى آن بوده است, نه این که مدعى حذف و اضافه در کلام وحى و آیات قرآن باشد! گذاشته از ایـن نکته, اگر از بررسى سندى و دلالى این روایات چشم پوشى کنیم و فرض را بر ایـن بـگـذاریـم کـه از ظـاهـر این روایات, موضوع تحریف استفاده مى شود, باز هم نـمـى تـوانـیم براى ظهور آنها اعتبارى قایل شویم, زیرا این ظهور, با صریر آیات قـرآن کـه خـداونـد سـلامت و مصون بودن قرآن را تضمین کرده, ناسازگارند. در این گـونـه روایات, احتمال جعل و نارسایى فهم روایى از مراد امام هست, ولى در مورد آیـات قـرآن, چنین احتمالى نمى رود که چیزى به قرآن افزوده شده باشد, یا پیامبر وحـى را در نـیافته براى مردمان باز گفته باشد! و به هر حال در خصوص آیات مورد استناد براى تحریف نشدن, هیچ گونه تردیدى وجود ندارد.
افـزون بـر ایـن, در بـرابر چند روایت موهم تحریف, صدها روایت معتبر و مستدل و مـسـتـحـکـم وجـود دارد که اعتماد ائمه به قرآن موجود در عصر خود را مى رساند و تـردیـدى نیست که از عصر ائمه تاکنون, هیچ گونه تغییرى در آیات قرآن داده نشده است.
با وجود این اعتماد فراگیر اهل بیت به قرآن و استناد و استدلال ایشان به محتواى آن و تـشویق مردم به مراجعه به آن, با توجه به مسئولیتى که در قبال پاسدارى از کـلام وحـى و دسـتـاورد رسـول خاتم داشته اند که اگر خللى در قرآن راه یافته بود مـى بایست با صراحت و در حد لازم آن را بیان کنند, مى توان نتیجه گرفت که قرآن از بـالاتـرین درجه اعتبار و حجت بودن و تمام بودن, در مکتب اهل بیت برخوردار بوده است و این همه را در آیینه صدها حدیث و بیان مى توان یافت.
از آن جـمـله این حدیث که آن را ختام نیک و گویاى این تحقیق قرار مى دهیم: امام رضا(ع) در وصف قرآن فرمود:
((هـو حـبـل الـله المتین و عروته الوثقى, و طریقه المثلى, المودى الى الجنه و الـمـنـجـى من النار, لا یخلق من الازمنه, و لا یغث على الالسنه,لانه لم یجعل لزمان دون زمـان, بل جعل دلیل البرهان, و حجه على کل انسان, ((لا یاتیه الباطل من بین یـدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.)) قرآن, ریسمان استوار و متین و دستگیره مـحـکـم و در خور اعتماد و راهى نمونه و بى بدیل است که به بهشت منتهى مى شود و از دوزخ رهـایـى مى بخشد. در طول زمان کهنه نمى شود و ارجمندى و وزانت خود را از دسـت نـمى دهد, زیرا آن براى یک عصر قرار داده نشده است, بلکه راهنما و برهان و حـجـت بر هر انسان است. باطل و نادرستى و کژى در آن راه نمى یابد, نه از پیش رو و نه از گذشته ها و پشت سر, فرو فرستاده خداى حکیم حمید است.
مـانـند این بیان از رسول خدا و على بن ابى طالب(ع) و سایر امامان معصوم(ع) در کـتـابـهـاى حـدیث فراوان است و اگر این بیان را از امام رضا(ع) آوردیم و بدان بـسـنده کردیم, از آن روست که بنمایانیم, ائمه در گردآورى قرآن و شکل موجود آن در عصر امامت, کم ترین خدشه نداشته اند و بى هیچ قید و شرط و تبصره و هشدار نسبت بـه کـاسـتـى و فزونى آن, بر استوارى و راهگشایى و هدایت گرى آن تصریر و تاکید داشته اند.