من دختری هستم ۲۴ ساله از خانواده ای مذهبی و متعصب و البته تحصیل کرده. متاسفانه یا خوشبختانه حدودا مدت یکسال هست که یک خواستگار دارم که با من تفاوت های زیادی داره. هم از نظر مدرک و تحصیلات دانشگاهی در سطح پایین تری قرار داره( البته فقط از لحاظ مدرک چون مطالعه زیاد میکنه و کلا از شعور و فرهنگ نسبتا خوبی برخورداره) و هم از نظر محل زندگی با من فاصله زیادی داره. اوایل که قرار بود به خواستگاری من بیاد براش یه مشکل شدید مالی اتفاق افتاد که مجبور شد این قضیه رو عقب بیندازه و اشتباه من هم این بود که توی اون مدت چند ماهه باهاش همچنان ارتباط داشتم و بهش خیلی علاقه مند شدم و بعد با اینکه شرایط مالی و کاریش ثبات قبل رو پیدا نکرده بود ازش خواستم که بیاد خواستگاریم چون نمیخواستم بیشتر از این رابطه مون به صورت نا متعارف برقرار باشه. اما از زمانی که پای این آقا به منزل ما باز شد تا همین الان من دچار مشکل های فراوانی با خانواده ام هستم.
اون اولین کسی هست که من بهش علاقه مند شدم و فقط و فقط قصدم و هدف اون از ابتدا ازدواج و تشکیل زندگی مشترک بوده اما الان نه میتونم خانواده ام را راضی کنم و نه از اون دست بکشم و نه اون حاضره از من دست بکشه. خیلی اوضام بحرانی و مشکل شده. البته میدونم که ناراحتی خانواده من بیشتر از همه به دلیل این رابطه چند ماهه است چون اونا به قول خودشونن از من همچین انتظاری نداشتن. و این رابطه تصمیمات اونا رو تحت الشعاع قرار داده. شاید به نوعی منو دارن تنبیه میکنن. الان واقعا نمیدونم چه کنم. اخیرا هم خانواده ام بحث جدیدی رو مطرح میکنن اونم انتخابه. انتخاب بین خانواده ام و اون که من هیچ کدومشونو نمیتونم ترک کنم. و نتیجه اش فقط این بوده که از یک دختر موفق و شاد و اجتماعی، تبدیل شدم به یک آدم افسرده و غمگین و اصلا نمیدونم باید چیکار کنم. بدتر از همه محدودیت هایی هست که واسم اعمال شده، برام خیلی سخته چون سال ها بود آزاد بودن و هیچ مشکلی در بیرون رفتن از خونه نداشتم اما الان احساس میکنم یه زندانیم.
خواهش میکنم منو راهنمایی کنید .