impair
خراب کردن ، آسیب زدن
splanchnic
احشایی
seal
آب بندی کردن ، بتونه
denote
مشخص کردن
contribute
شرکت کردن
definitive
قطعی ، نهایی
clump
دسته ، انبوه کردن ، مشت ، شربه سنگین
abbreviation
مخفف ، اختصار
trap
به دام انداختن ، تله
ripe
رسیده ، بالغ ، مسلح
dye
رنگ زدن
proliferation
تکثیر
weave
ساختن ، بافتن ، بافندگی
initial
اولیه ، نخستین حروف کلمه
fabric
استخوانبندی ، کالبد ، محصول ، پارچه ، اساس
offspring
زاد و ولد ، فرزند ، منشا ، نسل
convert
معکوس ، معکوس کردن
coagulation
لخته ، منعقد شدن
string
نخ ، رشته ، رشته کردن
clot
دلمه ، لخته
consult
مشورت خواستن از ، مشورت کردن
keen
تیز ، دقیق ، باهوش ، مشتاق ، حساس
jealous
حسود ، حسادت
tact
کاردانی ، تدبیر
oath
قسم ، فحش
vacant
خالی
gallant
شجاع ، دلاور
data
داده
hardship
سختی
unaccustomed
غیرعادی