وَ مِنْ خُطْبَه لَهُ عَلَیْهِ السّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است
در باره ایمان و هجرت
فَمِنَ الاْیمانِ ما یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِى الْقُلُوبِ، وَ مِنْهُ ما یَکُونُ
از ایمانها ایمانى در دلها ثابت و برقرار، و ایمانى بین دلها و سینه ها
عَوارِىَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَالصُّدُورِ اِلى اَجَل مَعْلُوم. فَاِذا کَانَتْ لَکُمْ
تا مدتى معین عاریتى و ناپایدار است. پس اگر از کسى به علّتى شرعى براى شما
بَراءَهٌ مِنْ اَحَد فَقِفُوهُ حَتّى یَحْضُرَهُ الْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذلِکَ یَقَعُ حَدُّ
بیزارى حاصل شد او را واگذارید تا مرگش برسد، آن هنگام (اگر بر حال گذشته باقى بود) مرز
الْبَراءَهِ. وَ الْهِجْرَهُ قائِمَهٌ عَلى حَدِّهَا الاَْوَّلِ. ما کانَ لِلّهِ فى اَهْلِ
بیزارى است. وجوب هجرت بر همان اساس اولیّه اش باقى است. البته خدا را به مردم روى
الاَْرْضِ حاجَهٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الاُْمَّهِ وَ مُعْلِنِها. لا یَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَهِ عَلى
زمین از آنان که ایمانشان را پنهان دارند یا آشکار نمایند نیازى نیست. نام هجرت بر احدى واقع
اَحَد اِلاّ بِمَعْرِفَهِ الْحُجَّهِ فِى الاَْرْضِ. فَمَنْ عَرَفَها وَ اَقَرَّ بِها فَهُوَ
نمى شود مگر حجت خدا را در زمین بشناسد، کسى که حجت الهى را شناخت و به او اقرار کرد
مُهاجِرٌ. وَ لایَقَعُ اسْمُ الاِْسْتِضْعافِ عَلى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّهُ،
مهاجر است. و نام مستضعف بر آن که حجت به او رسید
فَسَمِعَتْـها اُذُنُـهُ، وَ وَعاهـا قَلْبُـهُ.
و گوشش آن را شنید و دلش آن را حفظ کرد صدق نمى کند.
اِنَّ اَمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لا یَحْمِلُهُ اِلاّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللّهُ
معرفت به ما کارى است سخت و دشوار، آن را جز عبدى که خداوند قلبش را براى ایمان امتحان
قَلْبَهُ لِلاْیمانِ، وَ لا یَعى حَدیثَنا اِلاّ صُدُورٌ اَمینَهٌ، وَ اَحْلامٌ رَزینَهٌ.
کرده تحمل نمى کند، و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه هاى امین، و عقل هاى متین.
اَیُّهَا النّاسُ، سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى، فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّماءِ اَعْلَمُ
اى مردم، پیش از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، که من به راههاى آسمان داناتر
مِنّى بِطُرُقِ الاَْرْضِ، قَبْلَ اَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِها فِتْنَهٌ تَطَاُ
از راههاى زمینم، بپرسید پیش از آنکه فتنه اى به شما روى آورد که چون شتر بى صاحب گام بردارد و مهار
فى خِطامِها، وَ تَذْهَبُ بِاَحْـلامِ قَوْمِها.
خود را لگدکوب کند، و عقول صاحب عقول را زایل نماید.