یکی از موارد جدال و دشمنی اسلامِ اهل سنّت و شیعه به یکپارچه بودن و انسجام قرآن مربوط میشود. شیعه در اعتبار و صحت نسخهی رسمی قرآنِ مربوط به عثمان تردید. (ن. ک. به: جمع آوری قرآن، نُسَخ خطی و قرآن) و در مورد چگونگی تدوین آن تشکیک میکند و مدعی جانبداری و غرضورزی سیاسی بخشی ازتدوینکنندگان ـ سه خلیفه اول. (ن. ک. به: خلیفه) بویژه خلیفه سوم، عثمان بن عفان (۵۶ ـ ۶۴۴ / ۳۵ ـ ۲۰۲۳) است. انتقاد شیعه (عمدتاً امامیه) در قرون اولیهی اسلام بسیار جدیتر بود. (ن. ک. به: سیاست و قرآن، نقد متنی قرآن) تدوین کنندگان متّهم بودند که متن قرآن را با حذف برخی عبارات و افزودن عباراتی دیگر دستکاری (تحریف) کردهاند. (ن. ک. به: نسخهی اصلاح شده و تحریف) ضمن اینکه این ادعا که قرآن تحریف شده بود، از مناقشات اصلی است….
احادیث بسیاری در تفاسیر قرآنی شیعه یافت میشود که پیروان پیامبر را به از بین بردن یکپارچگی متن قرآن متهم میکنند. در یکی از احادیثی که در تفسیر منتسب به امام حسن عسکری (۴ – ۸۷۳ / ۲۶۰ d) نقل شده، آمده است:
«کسانی که هوای نَفَسشان بر خودشان غلبه کرد (اَلَّذینَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، یعنی صحابه) معنای حقیقی کتاب خدا را تحریف کردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غیّروه)» (عسکری، تفسیر، ۹۵؛ ن. ک. به: کهل برگ، بعضی از یادداشتها، ۲۱۲ و ۳۷٫n).
منبع چنین احادیثی «کتاب القرائه» (با عنوان کتاب التنزیل و التحریف نیز شناخته میشود) از احمد بن محمد الصیرفی (اواخر قرن سوم / نهم) است که تدوین تعلیقات آن را «م.ا. امیر معزّی» و «ابی کهل برگ» در دست تهیه دارند.[۲]
حدیث مشابهی ـ گرچه پیروان پیامبر را به خاطر این تحریف مقصر نمیداند ـ در تفسیر قرآن عیاشی (۹۳۲ / ۳۲۰٫ d.ca) یافت میشود که میگوید: «اگر در کتاب خدا اضافات و کاستی نمیشد حق ما بر هیج [شخص] صاحب خردی پنهان نمیماند». (لولا انه زید فی کتاب الله ونُقص منه ما حقی حقنا علی ذی حجن، عیاشی، تفسیر، ج ۱، ۲۵). در حدیث مشابهی آمده است: «قرآن اسامی افراد ]مختلفی] را برداشت اما این نامها از بین رفته است» (کانت فیه اسماء الرجال فالقیت؛ ibid. جلد اول، ۲۴).
این مفسر نمیکوشد این ادعای کلی را با مثالهایی از متونی که به نظر او تحریف شدهاند، ثابت کند.
اینکه این احادیث چقدر نامعین هستند، در روایتی که به امام جعفر صادق (۷۶۵ / ۱۴۸ d) نسبت داده شده میتواند، مورد اشاره قرار گرفته باشد. ایشان در ارتباط با سورهی ۲، آیهی ۷۹ فرمود: «هنگامی که عبدالله بن عمر بن عاص خانهی عثمان (خلیفه) را ترک میکرد، به امیرمؤمنان (علی) (ن. ک. به: علی بن ابیطالب) برخورد نمود و به ایشان عرض کرد: ما شب را دربارهی موضوعی سپری کردیم که امیدواریم خداوند به واسطهی آن، جامعه را نیرومند گرداند. علی به او پاسخ داد: من میدانم شب را چگونه گذرانیدید؛ تحریف کردهاید، تغییر دادهاید و تبدیل کردهاید. (حرّفتم و غیّرتم و بدلتهم) ۹۰۰ حرف / کلمه را (حرف)، تحریف کردید ۳۰۰ حرف / کلمه را، دگرگون ساختید ۳۰۰ حرف / کلمه را و تبدیل کردید ۳۰۰ حرف / کلمه را. [سپس علی این آیه را اضافه نمود (سورهی ۲، آیهی ۷۹)]: «وای بر کسانی که این کتاب را با دستان خود مینویسند و سپس میگویند این از جانب خداست» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ ibid، ۱ / ۶۶).
روشن است ارقامی که در اینجا ذکر شده است همان گونه که هست پذیرفته نگردیده است، همان گونه که سه فصلِ متفاوتی که برای توصیف عمل تغییر دادن مورد استفاده قرار گرفت (حرّف، غیّر و بدّل) به هیچ وجه نشانگر شیوههای جداگانه تحریف نیست. (ن. ک. به: جعل، تحریف)[۳]
اقوال زیادی از شیعه به ویژگی متن اولیهی قرآن اشاره دارند که بر متنی که ادعا شده توسط اهل سنت مورد تحریف قرار رفته، مقدم است. در حدیثی مشهور که در آثار بیشتر مفسران اولیه امامیه آمده است، امام محمد باقر (۷۳۲ / ۱۱۴ d.ca) میفرماید: «قرآن [مشتمل بر] چهار بخش نازل شد: یک بخش دربارهی ما [شیعه] است. یک بخش راجع به دشمنان ما است. یک بخش فرامین (q.v) و احکام است (فوائد و احکام، ن. ک. به: معروفات و منکرات، امر و نهی، محدودیتها و دستورالعملها، قانون و قرآن) و یک بخش سنّتها و مثلها است (سنن و امثال، ن. ک. به: تمثیل) و بخشهایی بلند و والا از قرآن به ما اشاره دارد». (ولناکرائم القرآن؛ ibid، ۱ / ۲۰ ـ ۲۱). در جای تقسیم سه بخشی آورده شده است. ر.ک. نیز. به: منابع ذیل که در آنها به تقسیم به سه بخش یا چهار بخش اشاراتی شده است: سیاری، قرائات، ح ش ۲؛ فرات، تفسیر، ۱ / ۲؛ کلینی، کافی، ۲ / ۶۲۷ـ ۶۲۸؛ گلدزیهر (goldziher) Richtungen، ۲۸۸).[۴]
روایات دیگر به اندازه و مقدار قرآن اشاره دارد. اعتقاد بر این است که قرآن ۱۷۰۰۰ آیه داشت (q.v بسیاری، قرائات، ح ش ۱۶). سورهی ۳۳ به عنوان نمونهی متنی آورده شده است که در قرآن اولیه دو برابر سوره بقره یا دو سوم طولانیتر بود (بقره، سورهی ۲، ibid، ح ش ۴۱۸؛ ن. ک. به: به سورهها) و بقره نیز در عوض از نسخهی عثمانی طولانی تر بود (ibid، ح ش ۴۲۱). تغایر و تفاوت بین متن قرآن و نقطه نظر شیعه، لزوماً از مواردی که تفسیری صحیح بتواند آن را اصلاح کند، نیست. منشاء این تغایر از فاصله متنی است بین متن قرآن ناقص در دست اهل سنت و متن ایدهآل ـ باور شیعه ـ که در اختیار کسی نیست؛ جز اینکه در آخرالزمان توسط مهدی آشکار خواهد شد. (ن. ک. به: معادشناسی)[۵]
به دنبال تغییرات سیاسی و اجتماعی در آغاز قرن چهارم / دهم که تشیع متحمل شد ـ گرایش به اعتدال ظاهر گردید و بعضی از انتقادات کاهش یافت. محققان شیعه امامیه ـ از جمله محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید (۱۰۲۲ / ۴۱۳ d)، شریف المرتضی (۱۰۴۴ / ۴۳۶ d)، ابوجعفر طوسی (۱۰۶۷ / ۴۶۰d) یکی از مفسران سرشناس و برجسته امامیه، و ابو علی فضل بن حسن طبرسی ۰۱۱۵۳ / ۵۴۸ d) ـ اعتقاد داشتند که گرچه متن فعلی قرآن ناقص است، لکن هیچ تحریفی را در بر ندارد. به عبارت دیگر، آنچه در نسخهی عثمانی یافت میشد حقیقت است، اما تمام حقیقت نیست، زیرا تمام آنچه بر محمد نازل شد، در آن گنجانده نگردیده است. (ن. ک. به: وحی و الهام) (در مواضع متعددی که توسط شیعیان امامیه دربارهی این پرسش اخذ شده است. ن. ک. به: کهل برگ (Kohlberg)، بعضی از یادداشتها)[۶]
به رغم دیدگاههای معتدل این افراد و دیگر محققان شیعه، نظریه تحریف قرآن در سرتاسر تاریخ شیعه زنده نگه داشته شده و تا امروز ادامه پیدا کرده است.
محققان سرشناسی در ایران در طول دورهی صفویه از جمله محمد بن مرتضی الکاشانی مشهور به محسن فیض (۱۶۸۰ / ۱۰۹۱ d)، هاشم بن سلمان بحرانی (۱۶۹۷ / ۱۱۰۹ یا ۱۶۹۳ / ۱۱۰۷ d) و محمد باقر مجلسی (۱۷۰۰ / ۱۱۱۱ یا ۱۶۹۹ / ۱۱۱۰٫ d) بحث دربارهی یکپارچگی و انسجام قرآن را زنده کردند؛ در حالی که مناقشاتشان را علیه اهل سنت بر مبنای احادیث موجود در مکتوبات اولیه تفسیر و حدیث شیعه قرار داده بودند. (ن. ک. به: حدیث و قرآن)[۷]
یکی از افراطیترین آثاری که تا به حال در این زمنیه نوشته شده است [کتاب] فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نوشته محقق برجسته شیعه حسین نوری طبرسی (۱۹۰۲ / ۱۳۲۰ d) است. نوری در این اثر تعداد زیادی از احادیثی را که به مسئلهی تحریف قرآن اشاره دارند، جمعآوری کرده است.
حدیثی که نوری با تکیه بر آن، پی در پی مجادله خود را در تایید تحریف بنا کرده است، مقایسه بین شیعیان و یهودیان است (عقیده و نظری که به خودی خود در ادبیات شیعه بسیار متداول است): «همان گونه که یهودیان و نصاری (ن. ک. به: یهود و یهودیت، مسیحیان و مسیحیت، اهل کتاب) بعد از پیامبرشان، کتاب او را تبدیل و تحریف کردند [sic، ن. ک. به: پیامبر و پیامبری] بعد از پیامبرمان قرآن را تبدیل و تحریف خواهند کرد، زیرا هر چه برای فرزندان اسرائیل روی داد، حتماً برای این جامعه هم رخ میدهد». (ان الیهود و النصاری غیروا و حرفوا کتاب بینهم بعده فهذه الامه ایضا لابد وان یغیروا القرآن بعد نبینا لان کل ما وقع فی بنی اسرائیل لا بد وان یقع فی هذه الامه، نوری، فصل ۳۵؛ ونس برنر، (Whence Berunner) مجادله، ۴۳۹، ن. ک. به: جامعه واجتماع در قرآن).[۸]
گرچه باید تاکید کرد که لحن به شدت ضد اهل تسنن نوری حتی مورد انتقاد محققان شیعهی عصر او واقع گردید، با این وجود، مسئله تحریف به عنوان یک موضوع حاد در گفتمان شیعه و اهل سنت باقی ماند تا جایی که «تقریبا هیچ کتاب جدید راجع به موضوع کلی علوم قرآنی وجود ندارد که نویسنده آن بتواند بخش مفصلی را به تحریف اختصاص ندهد». (برنر، مجادله، ۴۴۵، ن. ک. به: قواعدسنتی پژوهش مربوط به قرآن) همچنین مهم است که ادعای جعل ـ مسائلی که مربوط به شیعه بود به عمد از قرآن حذف گردیده است ـ تنها بحثی نیست که مورد استفاده نویسندگان شیعه برای توضیح نبود هیچ اشارهی صریحی در قرآن به اهلبیت / شیعه قرار میگیرد. (ن. ک. به: اهل بیت)
نقد و بررسی
[۱] شیعیان در برخی کشورها اکثریت هستند، از جمله: ایران، عراق، آذربایجان، بحرین و در برخی کشورها اقلیت بزرگیاند. حکومتها معمولاً آمار دقیقی ارائه نمیکنند، اما آمار ده درصد مسلماً مخدوش است، چون در آماری که وسایل ارتباط جمعی در سال ۱۳۸۶ ه. ش از قول سازمان سیا نقل کردند جمعیت شیعه را حدود ۳۵۰ میلیون نفر ذکر نمودند که بیش از جمعیت یک میلیارد و نیم مسلمانان میشود؛ هر چند اطلاعات سازمان سیا نیز جای تأمل دارد و ممکن است قصد کوچک نمایی شیعه را داشته باشند.
[۲] مطلب یاد شده اتهام به رهبران و علمای شیعه است و احادیث امامان شیعه و دیدگاههای علما با آن موافق نیست. در این جا به چند نمونه اشاره میکنیم.
از سوید بن عقله روایت شده است که علی فرمود: سوگند به خدا! عثمان دربارهی مصاحف (قرآن) هیچ عملی را انجام نداد؛ مگر اینکه با مشورت ما بود. او دربارهی قرائتها با ما مشورت کرد و گفت: به من گفتهاند برخی میگویند قرائت من بهتر از قرائت توست و این چیزی نزدیک به کفر است. به او گفتم که نظرت چیست؟ گفت: نظرم این است که فقط یک مصحف در اختیار مردم باشد و در این زمینه تفرقه و اختلاف نداشته باشند. گفتیم: نظر خوبی است» (الاتقان فی علوم القرآن، ۱ / ۱۸۸).
در روایت دیگری علی گفت: «اگر امر مصحفها به من نیز سپرده میشد، همان میکردم که عثمان کرد» (النشر فی القرائات العشر، ۱ / ۸).
پس از آنکه علی به خلافت رسید، مردم را تشویق کرد به همان مصحف عثمان ملزم باشند و تغییری در آن ندهند، هر چند در آن غلطهای املائی وجود داشته باشد!!! و این از آن نظر بود که از آن پس هیچ کس به اسم اصلاح قرآن، تغییر و تحریفی در آن به وجود نیاورد، لذا حضرت تأکید کرد از امروز هیچ کس نباید به قرآن دست درازی کند (تفسیر طبری، ۱۷ / ۹۳؛ مجمع البیان، ۹ / ۲۱۸).
گفتهاند: وقتی کسی در محضر امام خواند: «وَطَلْحٍ مَنضُودٍ» (واقعه / ۲۹)، امام علی با خود گفت: به چه مناسبت «وَطَلْحٍ» باید «طَلعْ» باشد. چنان که در جای دیگر از قرآن آمده: «وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ». کسانی که این سخن را شنیدند،از وی پرسیدند: آیا آن را تغییر نمیدهی؟ امام علی این خواستهی آنان را با تعجّب تلقّی کرد و به طور قاطع فرمود: از امروز هیچ تغییری نباید در قرآن داده شود (التمهید، ۱ / ۳۴۲).
امامان پس از علی نیز بر همین روش بودند. مردی در حضور امام صادق حرفی از قرآن را بر خلاف آنچه مردم قرائت میکردند، قرائت کرد. امام گفت: دیگر این کلمه را به این نحو قرائت مکن و همان طور که همگان قرائت میکنند، قرائت کن. نیز در پاسخ کسی که از چگونگی تلاوت قرآن پرسیده بود، فرمود: قرآن را به همان گونه که آموختهاید، بخوانید (وسائل الشیعه، ۴ / ۸۲۱).
گفتنی است که قرائت رسمی و مشهور یکی بوده و آن قرائتی است که با این نصّ مورد اتّفاق عامّه مسلمانان توافق داشته و خواندن آن در نماز صحیح بوده است؛ به عبارت دیگر، همان قرائت صحیح حفص از عاصم، عاصم از ابو عبدالرحمن سلمی، و ابوعبدالرحمن سلمی از حضرت علی است که از صدر اول تا کنون مطابق قرائت متواتر رایج بوده و استناد به نصّ آن در تمام موارد درست بوده و همان است که بر پیامبر وحی شده است و چیزی جز این نسیت. (التمهید، ۲ / ۱۴۵ ـ ۱۵۴؛ صیانه القرآن من التحریف، ۵۹ ـ ۷۸؛ القرآن الکریم و روایات المدرستین، ۳ / ۸۳ ـ ۱۰۶). در خصوص تحریفناپذیری قرآن از نظر شیعه: ر.ک. به: ادامهی مقاله.
[۳] چنان که از متن روایت بر میآید، واژه تحریف (حَرَّفُوا) به معنای حذف برخی از آیات قرآن و تغییر کلمات و تبدیل آنها نیست، بلکه مقصود تغییر مفهوم اصلی قرآن و تصرف در تفسیر آن میباشد، زیرا تصرّف و اجتهاد در معنای قرآن نیز نوعی تحریف به شمار میآید، یعنی قرآن را بر معنایی خلاف معنای واقعی آن تفسیر و تأویل کنند و لازمهاش این است که برتری اهل بیت انکار و با آنان دشمنی شود. (برای ملاحظه شاهد بر این مطلب و روایاتی از این دست که به تحریف معنوی قرآن اشاره دارند، ر.ک. به: بحار الانوار، ۳۷ / ۳۴۶؛ ۹۸ / ۳۵۲؛ ۲۳ / ۱۴۰؛ ۴۵ / ۸؛ کتاب الخصال ۱ / ۱۷۴؛ الکافی، ۸ / ۱۲۵ و ۸ / ۵۲)
گفتنی است تحریف معنوی (تحریف در معنا) مسلّماً به وقوع پیوسته است و ما شاهدیم که بسیاری از بدعتگذاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل با تأویل آیات قرآن بر آرای فاسد و هواهای باطل خود، آن را تحریف کردهاند و اگر چنین تحریفی صورت نمیگرفت، حقوق اهل بیت عصمت و طهارت محفوظ میماند و احترام پیامبر دربارهی آنان مراعات میشد و کار به جایی نمیکشید که حقوق آنان پایمال شود (البیان، ص ۲۲۹)، اما بحث در تحریف لفظی است که چیزی از آیات قرآن کم یا زیاد شود و این مطلب از روایت بالا استفاده نمیشود و توسط علمای شیعه رد شده است. (ر.ک. به: ادامه همین مقاله)
[۴] در مورد این روایت باید گفت: بعضی از تنزیلها از قبیل تفسیر قرآن است و از آیات قرآن نیست، بنابراین باید این گروه از روایات را که دلالت بر ذکر اسماء ائمه در تنزیل دارد، بر تفسیر حمل کنیم و اگر این حمل نادرست باشد، به ناچار باید این گروه از روایات را کنار بگذاریم و به ظاهر آنها عمل نکنیم، چون آنها با کتاب، سنّت و دلایل محکمی که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارند، مخالفت دارند (البیان، ص ۲۰۷ ـ ۲۲۰) و اخبار متواتر و بسیاری بر ضرورت عرضهی روایات بر کتاب خدا و سنّت پیامبر و دور ریختن احادیث مخالف با کتاب و سنت و به دیوار کوبیدن آنها دلالت دارد.
از جمله دلایل مسلّم دالّ بر ذکر نشدن صریح نام حضرت علی در قرآن، حدیث شریف غدیر است، زیرا تعیین آن حضرت برای جانشینی و خلافت پس از رسول خدا قطعاً به فرمان خدا بود. پس از آن، پروردگار بر اعلان این موضوع تأکید فراوان کرد و وعدهی حتمی داد که وی را در این امر یاری خواهد کرد و از خطر دشمنان محفوظ خواهد داشت. پس اگر نام حضرت علی به صراحت در قرآن ذکر شده بود نیازی نبود که پیامبر اکرم در اجتماع عظیم مسلمانان با آن همه تأکیدات (در آن هوای گرم و طاقتفرسا) علی را به جانشینی خود منصوب کند و نیز دیگر از اظهار این مطلب ترسی نداشت تا نیازی باشد که بر تبلیغ آن تأکید شود! (در آیه شریفهی ۶۷ سوره مائده به این مطلب اشاره شده است).
خلاصه اینکه از حدیث غدیر استفاده میشود که نام علی قطعاً در قرآن نبوده است. در نتیجه روایاتی که میگوید نام ائمه در قرآن بود و به سبب تحریف قرآن حذف گردید، مسلّماً نادرست و کذب محض است، به ویژه آن که حدیث غدیر مربوط به حجه الوداع و اواخر زندگی حضرت است که در آن موقع تقریباً تمام آیات قرآن نازل شده و در میان مسلمانان انتشار یافته بود.
یکی دیگر از روایتهایی که به صراحت بر نیامدن نام علی و امامان معصوم به عنوان آیه قرآن، دلالت دارد روایت صحیح ابوبصیر است که شیخ کلینی در کافی نقل کرده است. ابوبصیر میگوید: از امام صادق درباره آیه أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ… (نساء / ۵۹) پرسیدم. امام فرمود: دربارهی حضرت علی حسن و حسین نازل شده است. گفتم: مردم میپرسند: چرا نام علی و اهل بیتش در کتاب خدا برده نشده است؟ فرمود: در پاسخ آنها بگویید: بر پیامبر خدا آیهی نماز نازل شد، و خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد، تا اینکه رسول خدا آن را شرح داد….» (کافی، ج ۱، ص ۲۸۶).
این روایت مفسّر و حاکم بر آن روایات است و مقصود از آنها را بیان میکند و میگوید نام علی در قرآن نیامده و ذکر نام امیرمؤمنانه در آن روایات به عنوان تفسیر و یا تنزیل غیر قرآنی است.
به علاوه هیچ کدام از افرادی که از بیعت با ابوبکر خودداری کردند، بر برده شدن نام علی در قرآن استدلال و احتجاج نکردند و اگر نام علی در قرآن وجود داشت، بهترین دلیل و محکمترین حجّت برای محکومیت ابوبکر بود؛ بویژه اینکه جمع آوری قرآن پس از گذشت مدتی از تعیین خلافت ابوبکر صورت گرفت. (البیان، ۲۳۰ ـ ۲۳۲).
[۵] این مورد به مصحف حضرت امام علی که همراه شأن نزول و تفسیر میباشد، اشاره دارد.
[۶] این دیدگاه نویسنده غیر عالمانه و به دور از انصاف است و حقیقت جز این است، لذا دیدگاههای بزرگان شیعه را پیرامون تحریف ناپذیری قرآن میآوریم تا ثابت کنیم بحث تحریف نشدن قرآن از اصول و ارکان معتقدات شیعه میباشد.
۱٫ محمد بن محمد بن نعمان مفید (م: ۴۱۳) از ارکان شیعه: وی در کتاب اوائل المقالات که در شرح اصول مسایل اسلامی مورد اختلاف شیعه امامیه با دیگر فرقههای موسوم به عدلیه نگاشته، آورده است:
«برخی از امامیه معتقدند از قرآن نه کلمهای کم شده است و نه آیه یا سورهای؛ ولی از مصاحف امروزین آنچه از تأویل و تفسیر معانی قرآن که مبیّن حقیقت تنزیل آن بود و در مصحف علی ثبت شده بود، حذف گشته است. این تأویل و تفسیرها جزو کلام خداوند که در قالب قرآن انعکاس یافته است به حساب نمیآید، ولی از طریق وحی نازل شده است و گاه به تأویل، قرآن گفته میشد».
مرحوم مفید پس از نقل رأی این جماعت میگوید:
«به نظر من این فکر ـ که محذوفات مصحف علی تأویل و تفسیر قرآن بود؛ نه خود قرآن از عقیدهی کسانی که مدعی کاستی حقیقی خود قرآن میباشند، به واقعیت نزدیکتر و گرایش من به سوی آن بیشتر است.
شیخ در ادامه میگوید: تحریف به زیادی قرآن، قطعاً مردود است؛ زیرا اگر مقصود از زیادی، افزایش یک سوره است، به شکلی که بر اهل فصاحت مشتبه شده است، این ادعا با تحدّی قرآن به آوردن سورهای مانند سورههای آن منافات دارد، (زیرا به استناد تحدی ـ که در آخرین مرحله به صورت، تحدی شده است ـ احدی از فُصَحا قادر به ارائه نظری یک سوره هر چند کوتاهترین نوع آن نیست و ادعای افزایش یک سوره در قرآن و همسنگ بودن آن با دیگر سورهها که لازمه قول به تحریف ـ از نوع به زیادی ـ است، به معنای فروپاشی تحدّی است که قطعاً غیر ممکن است) و اگر مقصود زیادی یک یا دو کلمه یا یک یا دو حرف در قرآن است،گرچه دلیل قاطعی بر رد آن در اختیار نداریم، گرایش من به این است که قرآن از چنین افزایشی سالم و محفوظ مانده است. در این زمینه حدیثی از امام صادق نیز وجود دارد» (اوائل المقالات، ۵۵ ـ ۵۶).
شیخ مفید همچنین در اجوبه المسائل السرویه میگوید:
«اگر کسی بگوید: چگونه میتوان گفت چیزی که بین دفّتین جمع شده، حقیقتاً همان کلام خداوند است ـ بدون هیچ افزایش یا کاهشی ـ در حالی که از ائمهی خود قرائاتی را روایت میکنند که مخالف این سخن است نظیر «کنتم خیر ائمه أُخرجت للناس» و «کذلک جعلناکم أئمه وسطاً» و «یسئلونک الأنفال»، پیداست این قرائتها با مصاحفی که در دست مردم است تفادت دارد؟ در پاسخ، باید گفت: پیشتر این شبهه را پاسخ گفتیم و آن اینکه روایاتی که در این زمینه رسیده خبرهای واحد است و نمیتوان با استناد به آنها چیزی را به طور قطع به خدا نسبت داد؛ از این رو در مقابل اینگونه روایات توقف میکنیم و براساس فرمان ائمه مبنی بر مراجعه به قرآن موجود، از آنچه در مصحف است، عدول نمیکنیم.
به علاوه، چه ایرادی دارد که دو قرائت به دو وجه نازل شده باشد: یکی منطبق بر مصحف موجود و دیگری مطابق با روایاتی که چنین قرائتهایی را نقل کرده است؛ چنان که خود عامه پذیرفتهاند که قرآن بر وجوه گوناگون (اشاره به رویات مشهور «نزل القرآن علی سبعه احرف» است که نزد عامه مقبول افتاده و نوعاً بر قرائتهای مختلف قرآن توجیه شده است) نازل شده است».
(این رساله در ضمن رسائلی که کتابخانه شیخ مفید چاپ کرده، منتشر شده است. ر.ک. به: ص ۲۲۶، و بحارالانوار، ۸۹ / ۷۵)
۲٫ شریف مرتضی علی بن الحسین علم الهدی (م ۴۳۶): در رساله نخست در پاسخ به مسائل طرابلسیات چنین آورده است:
«علم به صحت نقل قرآن نظیر آگاهی به شهرها و حوادث بزرگ و پیشامدهای مهم و کتابهای معروف و اشعار نگاشته شده عرب است؛ زیرا برای نقل و پاسبانی از قرآن عنایت ویژه و انگیزه فراوانی وجود داشته است؛ این توجه و انگیزه به درجهای رسید که در دیگر موارد پیش گفته وجود نداشته است؛ زیرا قرآن معجزه نبوت و سرچشمه علوم شرعیه و احکام دینیه است و متفکران مسلمان در حفظ و مراقبت آن نهایت کوشش و همت خود را به کار بستهاند؛ بدان حدّ که هیچ مسئلهی مورد اختلافی در خصوص اعراب قرآن و قرائت و تعداد حروف و آیات آن از چشم ایشان پوشیده نمانده است؛ چگونه با وجود چنین عنایت صادقانه و توجه تام و مراقبت طاقت فرسا، قابل تصور است که در قرآن دگرگونی یا کاستی صورت گرفته باشد؟»
همو میگوید:
«علم ما نسبت به صحت نقل تفصیل و جزئیات قرآن مثل علم ما نسبت به مجموعه قرآن است؛ همان گونه که درباره کتاب سیبویه و مزنی چنین قضاوتی داریم؛ زیرا هر صاحب اندیشهای نسبت به جزئیات چنین کتابهایی نظری دارد که نسبت به مجموعه آنها دارد؛ به گونهای که اگر کسی بابی از نحو را در کتاب سیبویه یا مزنی داخل کند، بلافاصله شناخته میشود و از دیگر بابها تمییز داده میشود و آشکار میگردد که بدان ملحق شده است و از اصل کتاب نیست و روشن است که عنایت و توجه به نقل قرآن، ضبط و نگهداری آن، از ضبط و حفظ کتاب سیبویه و دیوانهای شاعران به مراتب بیشتر و با خلوص مضاعفی همراه بوده است».
وی در پایان میگوید:
«هرکس ـ اعم از امامیه و حشویه ـ با این مطلب مخالفتها و نسبت دادن تحریف به قرآن ـ از سوی کسانی از اهل حدیث صادر شده است که به اخبار ضعیف به گمان آنکه صحیح است اعتماد نمودهاند. در حالی که در مسائلی نظیر قرآن که صحت نقل آن معلوم و قطعی است، به این روایات مراجعه نمیشود» (مجمع البیان، ۱ / ۱۵، در ضمن الفن الخامس. و نیز ر.ک. به: سید مرتضی، الذخیره، ۳۶۱ ـ ۳۶۴).
۳٫ شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (م ۴۶۰): شیخ طوسی در مقدمه تبیان میگوید:
«سخن درباره زیادی یا کاستی در قرآن، سزاوار این کتاب که مقصود از آن علم به معانی قرآن است، نمیباشد؛ زیرا احتمال فزونی در قرآن به اجماع مسلمان باطل است و ظاهر مذهب مسلمانان نیز بطلان تحریف به نقصان است و آنچه به مذهب تشیع راستتر میآید همین است. چنان که سید مرتضی آن را مستدلّ ساخته و ظاهر روایات نیز با آن سازگار است. با این حال روایات زیادی از عامه و خاصه به دست ما رسیده است که مفاد آنها وقوع کاستی در بسیاری از آیات قرآن و جا به جا شدن برخی از آیات است؛ اما باید دانست طرق این گونه روایات، آحاد است که نه موجب علم است، نه موجب عمل. از این رو بهتر است از آنها رو برگردانیم و خود را از پرداختن به آنها فارغ سازیم». (التبیان، ۱ / ۳).
۴٫ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (م ۵۴۸): مرحوم طبرسی در مقدمه تفسیر مجمع الیبان میگوید:
«سخن از زیادی و کاستی قرآن سزاوار توضیح و تفسیر نیست؛ زیرا احتمال وقوع فزونی در قرآن
ـ بالاجماع ـ باطل است؛ اما کاستی آن ـ هر چند جمعی از اصحاب ما و جماعتی از حشویه از میان عامه مدعی تغییر و کاستی قرآن شدند ـ مخالفت دیدگاه صحیح اصحاب ماست؛ همان گونه که سید مرتضی به تأیید آن برخاسته و در رد آن حق مطلب را در نهایت استواری ادا نموده است». (مجمع البیان، ۱ / ۱۵، الفن الخامس؛ به نقل از: تحریف ناپذیری قرآن، ۶۶ ـ ۶۹؛ مصونیّت قرآن از تحریف، ۵۷ ـ ۵۹؛ صیانه القرآن من التحریف، ۶۰ ـ ۶۳).
[۷] این گونه قضاوت درباره شیعه، غیر حقّقانه و به دور از انصاف و روش علمی است. مشهور میان مسلمانان، به ویژه شیعه امامیه، این است که هیچ تحریفی در قرآن صورت نگرفته است و قرآنی که امروز در دست ماست، تمام کتاب آسمانی است که بر پیامبر اکرم نازل شده است. بسیاری از بزرگان و علمای شیعه به این واقعیت تصریح کردهاند؛ مانند رئیس المحدثین، مرحوم شیخ صدوق محمد بن بابویه. وی قول به عدم تحریف را از معتقدات امامیه شمرده است. همچنین شیخ الطائفه، ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی در اول کتاب التبیان به این مطلب تصریح نموده است و از استادش علم الهدی سید مرتضی این نظریه را همراه با استدلال وی، که مهمترین و محکمترین دلایل است، نقل کرده است. از جمله منکران تحریف قرآن، مفسر مشهور مرحوم شیخ طبرسی (در مقدمهی کتاب تفسیر مجمع البیان) است.
همچنین استاد الفقهاء شیخ کاشف الغطاء در مبحث قرآن از کتاب «کشف الغطاء» بر واقع نشدن تحریف در قرآن ادعای اجماع نموده است. از جمله بزرگانی که منکر تحریف شده، علامه بزرگوار شهشهانی است که در مبحث قرآن از کتاب «العروه الوثقی»، قول به عدم تحریف را به اکثریت قاطع مجتهدان نسبت داده است. محدّث مشهور مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در هر دو کتاب «الوافی» (۵ / ۲۷۴) و «علم الیقین» (ص ۱۳۰) به تحریف ناپذیری قرآن قائل شده است. مجاهد بزرگ و قهرمان علم و دانش، مرحوم شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمهی تفسیر «آلاء الرحمن» نیز از قائلان به تحریف ناپذیری است.
عدّهای از علما و بزرگان نیز قول به عدم تحریف قرآن را به اکثر علما و دانشمندان بزرگ نسبت دادهاند، از جمله: استاد بزرگوار مرحوم شیخ مفید، عالم ماهر و جامع مرحوم شیخ بهایی، محقق عالیقدر مرحوم قاضی نور الله و امثال آنان.
از جمله کسانی که میتوان قول به تحریف نشدن قرآن را به آنان نسبت داد تمام علمای شیعهای هستند که کتابی دربارهی امامت و مطاعن خلفا تألیف کردهاند و از مسئله تحریف قرآن سخنی به میان نیاوردهاند، با این که مسئله تحریف در قرآن بیشتر از سوزاندن آن موجب طعن و انتقاد است (البیان، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۱).
علاوه بر این، بسیاری از بزرگان علمای اهل سنت که مسئله تحریف را منصفانه بررسی کردهاند، شیعهی امامیّه را از تهمت قول به تحریف مبرّا دانستهاند. اولین کسی که شهادت به نزاهت موضع شیعه داده است، ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (م: ۳۲۴) شیخ اشاعره و بنیانگذار مکتب اشعری است که تمامی جهان تسنّن، امروزه پیرو مکتبش هستند. وی میگوید:
«شیعهی امامیه دو دستهاند: یک دسته کوته نظران ظاهربین که فاقد اندیشهاند و در مسایل دینی دارای نظر و آرای عمیق نیستند. اینان قایل به تحریف در جهت نقص برخی کلمات بودهاند و دلیل آن روایاتی است که نزد محققان طائفه بیاعتبار است؛ ولی همین دسته نسبت به زیادتی در قرآن، به کلی منکرند و میگویند: هرگز در قرآن زیادتی رخ نداده است. دستهی دوم، محققان و صاحب نظرانیاند و اتهادند که هر دو جهت زیادت و نقص را منکرند. آنان میگویند قرآن هم چنان که بر پیامبر اکرم نازل شده بود، تا کنون دست نخورده است و از گزند تحریف، به طور مطلق، در امان بوده است، زیادت، نقص و تبدیل و تغییری در آن حاصل نشده است». (ر.ک. به: ابوالحسن علی بن اسماعیلاشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰٫ صیانه القرآن من التحریف، ص ۷۹ ـ ۸۱٫)
علامه شیخ رحمت الله هندی دهلوی در کتاب نفیس «اظهار الحق» ۲ / ۲۰۶ ـ ۲۰۹) به تفصیل در نزاهت و برائت شیعه از قول به تحریف سخن گفته است. هم چنین استاد معاصر، محمد عبدالله درّاز در کتاب پر ارج خود، «المدخل الی القرآن الکریم» (ص ۳۹ ـ ۴۰) از شیعه دفاع نموده و ساحت آنان را از این تهمت مبرّا دانسته است. استاد شیخ محمد محمد مدنی، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الازهر در «رساله الاسلام» (۴۴ / ۳۸۲ ـ ۳۸۵) به تفصیل و با استشهاد فراروان از موضع شیعه دفاع کرده و به طور کلی این نسبت را به شیعه نسبت ظالمانه دانسته است. (صیانه القرآن من التحریف، ۷۹ ـ ۸۶).
کوتاه سخن اینکه، مشهور میان علما و محققان شیعه، بلکه مورد پذیرش همگان، قول به تحریف نشدن قرآن است.
[۸] در خصوص روایات منقول از محدث نوری باید گفت:
۱٫ این روایات به تمامی از قسم اخبار آحادند که یقینآور نیستند؛ نه از نظر علمی و نه از نظر عملی و ادّعای کثرت این گونه روایات و تواتر آنها ادّعایی بدون دلیل است و جز گزافه گویی و یاوه سرایی چیز دیگری نسیت.
۲٫ هیچ یک از این روایات در کتب اربعه شیعه نیامده است؛ بنابراین نمیتوان به این روایات تکیه زد و هیچ گونه ملازمهای میان وقع تحریف در تورات و انجیل و وقوع آن در قرآن نیست.
۳٫ در امّتهای گذشته وقایع و حوادث بیشماری اتفاق افتاده است که در این امّت نظیر آن صورت نگرفته است، مانند سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در صحرا، غرق شدن فرعون و همراهانش، مرگ هارون قبل از خود موسی، معجزات نه گانه حضرت موسی و…، و این بهترین دلیل است که ظاهر این روایات، مقصود نبود و احتمالاً منظور این است که مشابه آنچه در امم گذشته به وقوع پیوست، در این امت نیز واقع خواهد شد.
۴٫ بر فرض قبول این که این روایات از نظر سند، متواتر و از نظر دلالت، صحیح است باز نمیتوان به وسیلهی این روایات ثابت کرد که تحریف قرآن تاکنون واقع شده است، زیرا اگر به فرض در آینده تحریف تحقق یابد، عین آنچه در امم سابق واقع شد در این امّت نیز تکرار میشود! زیرا در روایات زمان
خاصی برای آن تعیین نشده است وشاید در آینده زیادتی در نقصان قرآن صورت گیرد.
۵٫ از ظاهر روایت بر میآید که این اتفاق در آخر الزمان تحقق مییابد، پس چگونه میتوان با آن بر وقوع تحریف در صدر اسلام و در زمان خلفا استدلال کرد (البیان، ۲۲۱ ـ ۲۲۲؛ صیانه القرآن من التحریف، ۱۵۵ ـ ۱۵۶).
فهرست منابع:
۱٫ ابنجزری، النشرفی القرائات العشر، مکتبه مصطفی محمد، مصر، [بی تا].
۲٫ ابوعلیبن حسن طبرسی، مجمع البیان، اسلامیه، تهران، [بی تا].
۳٫ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، ۱۴۱۹ ق.
۴٫ سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، دار ابنکثیر، دمشق، بیروت، ۱۴۱۶ ق.
۵٫ عسکری، سید مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین، مجمع علمی اسلامی، تهران، ۱۴۱۶ ق.
۶٫ علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ ق و چاپ تهران، ۱۳۹۲ ق.
۷٫ علم الهدی، سید مرتضی، الذخیره، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۱ ق.
۸٫ علیبناسماعیل اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ۱۴۰۰ ق؛ چ دوم.
۹٫ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالتعارفللمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۱ ق.
۱۰٫ مؤدب، سید رضا، نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، انتشارت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۸۷ ش.
۱۱٫ محمد بن حسن طوسی، ابو جعفر، البیان فی تفسیر القرآن، مکتبه امین، نجف، [بی تا].
۱۲٫ محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، مکتبه الحقیقه، تبریز، ۱۳۷۱ ق.
۱۳٫ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۵ ق.
۱۴٫ همو، صیانه القرآن من التحریف، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۸ ق.
۱۵٫ همو، مصونیّت قرآن از تحریف، ترجمه محمد شهرابی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۶ ش.