پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید:« چند تا دوست داری؟» با خودم گفتم چرا بگویم ده یا بیست تا، جواب دادم:« فقط چند تایی.»پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالی که سرش را تکان می داد، گفت:« تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری؛ ولی در مورد آنچه می گویی، خوب فکر کن. خیلی چیزها هست که تو نمی دانی. دوست فقط آن کسی نیست که به او سلام می کنی. دوست، دستی است که تو را از تاریکی و نا امیدی بیرون می کشد؛ درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی، می کوشند تو را به درون نا امیدی و تاریکی بکشانند. دوست حقیقی کسی است که نمی تواند تو را رها کند. صدایی است که نام تو را زنده نگه می دارد، حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند؛ اما بیشتر از همه، دوست یک قلب است؛ یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها، جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید. پس به آنچه گفتم، خوب فکر کن؛ زیرا تمام حرف هایم حقیقت است. فرزندم، یک بار دیگر جواب بده. چند تا دوست داری؟» سپس مرا نگریست و در انتظار پاسخ من ایستاد. با مهربانی گفتم:« اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن شما هستی.»
نتیجه: بهترین دوست کسی است که شانه هایش را به تو می سپارد. وقتی که تنها هستی، تو را همراهی می کند و در غم ها تو را دلگرم می کند. او اعتمادی را به تو می بخشد که به دنبالش هستی. وقتی مشکلی داری، آن را حل می کند و هنگامی که به صحبت کردن احتیاج داری، به تو گوش می سپارد. بهترین دوستان، عشقی دارند که نمی توان توصیف و تصور کرد.
-حالا شما بگویید، چند تا دوست دارید؟
دوست حقیقی، بزرگ ترین نعمت هاست. ( جورج برنارد شاو)